English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
barrier reef صخره مرجانی که تقریباموازی ساحل است
Other Matches
coral reef ساحل مرجانی
cay ساحل مرجانی یاشنی درجزیره
banks صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
bank صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
beach marker علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
ship to shore حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
shore to shore movement عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
onshore روی ساحل متوجه بطرف ساحل
inshore بطرف ساحل جلو ساحل
hydroid مرجانی
coralloid مرجانی
coral island جزیره مرجانی
coral رنگ مرجانی
coralline مرجانی رنگ
corallite استخوان بندی مرجانی
atoll جزیره مرجانی حلقوی
atolls جزیره مرجانی حلقوی
nematocyst نیش جانور مرجانی
polypoid مرجانی وابسته به بواسیرلحمی
polyzoarium کلنی مرجانی یا استخوان بندی حافظ ان
atole جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
rupicolous صخره زی
broken rock صخره
rocked صخره
rocks صخره
rupicoline صخره زی
roaches صخره
scarp صخره
roach صخره
rock صخره
cliff صخره
cliffs صخره
saxicolous سنگ زی صخره زی
precipices صخره پرتگاه
precipice صخره پرتگاه
lithology صخره شناسی
cliffs صخره عمودی
cliff صخره عمودی
tor صخره بلند
tasite صخره اتشفشانی
reefs صخره دریایی
reef صخره زیرابی
scarp صخره زیرابی
saxicoline سنگ زی صخره زی
reef صخره دریایی
reefs صخره زیرابی
approach lane مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
slickenside سطح صیقلی صخره
vertical cliffs صخره های عمودی
rock سنگ خاره صخره
rocks سنگ خاره صخره
rock تخته سنگ یا صخره
rocks تخته سنگ یا صخره
rockbound احاطه شده با صخره
rock work خاره یا صخره مصنوعی
rocked تخته سنگ یا صخره
rocked سنگ خاره صخره
talus توده سنگریزه در پای صخره
rimrock لبه بر امده صخره مزبور
gabbro نوعی صخره از دسته سنگهای محترقه و اتشفشانی
stylolite ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
rimrock صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
pillow صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
pillows صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
land plaster صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
beached ساحل
beaches ساحل
beach ساحل
causey ساحل
brae ساحل
ashore به ساحل
shore ساحل
banks ساحل
sea shore ساحل
shores ساحل
bank ساحل
rivage ساحل
coasts ساحل
coast ساحل
littoral ساحل
landside ساحل
shore duty خدمت ساحل
bank revetment پوشش ساحل
bankside شیب ساحل
seacoast ساحل دریا
basegram پیام از ساحل
stethe ساحل رودخانه
beach party تیم ساحل
bank protection ساحل داری
sea coast ساحل دریا
river line خط ساحل رودخانه
land combat نبرد در ساحل
coastwise درطول ساحل
coastwards درامتداد ساحل
low lander ساحل نشین
coastwards بطرف ساحل
coastward درامتداد ساحل
near shore نزدیک به ساحل
on shore روی ساحل
coast guardsman ساحل بان
riparian ساحل رودخانه زی
coastward بطرف ساحل
hard beach ساحل مستحکم
shore کرانه ساحل
inshore به طرف ساحل
shores ساحل دریا
shores کرانه ساحل
beaches زدن به ساحل
beached ساحل شنی
beached زدن به ساحل
beach زدن به ساحل
sandbanks ساحل شنی
sandbank ساحل شنی
shorelines خط ساحل یا خط ساحلی
shoreline خط ساحل یا خط ساحلی
river banks ساحل رودخانه
river bank ساحل رودخانه
shore ساحل دریا
onshore واقع در ساحل
back beach ساحل جزرو مد
backshore beach ساحل جزرو مد
backshore ساحل جزرو مد
offshore دور از ساحل
attack group گروه تک به ساحل
seashores ساحل دریا
in نزدیک ساحل
in- نزدیک ساحل
offshore از جانب ساحل
beaches ساحل شنی
beach ساحل شنی
seashore ساحل دریا
put out از ساحل عازم شدن
shoring پیاده شدن در ساحل
landing beach ساحل پیاده شدن
waterside متعلق به کناردریا ساحل
insides موج نزدیک ساحل
lee shore ساحل در معرض باد
retracted دور شدن از ساحل
near bank ساحل نزدیک رودخانه
retracts دور شدن از ساحل
retracting دور شدن از ساحل
riverain ساکن ساحل رودخانه
roadstead لنگرگاه دور از ساحل
retract دور شدن از ساحل
seebreeze باد از دریا به ساحل
inside موج نزدیک ساحل
bank line نخ ماهیگیری وصل به ساحل
ashore بکنار بطرف ساحل
coast in point نقطه ورود به ساحل
bars خور پیشرفتگی اب به ساحل
Ivory Coast کشور ساحل عاج
bar خور پیشرفتگی اب به ساحل
shelf سراشیب ساحل دریا
bank angle زاویه شیب ساحل
coast defence سازمان پدافنداز ساحل
hinterlands زمین پشت ساحل
hinterland زمین پشت ساحل
the wares beat the shore خوردن امواج به ساحل
the waves beats or the shore امواج به ساحل می کوبد
to wash something up بکنار ساحل شستن چیزی
to wash something ashore بکنار ساحل شستن چیزی
shore break موجهاییکه نزدیک ساحل می شکنند
skate boat قایق بسته به ساحل در اغازمسابقه
surf cast قلاب اندازی از ساحل در موج
debarkation net پل تخلیه پرسنل ازکشتی به ساحل
landing attack تک همراه با پیاده شدن به ساحل
landing forces نیروها پیاده شونده به ساحل
foreshores لبه جلوی ساحل دریا
offshore winds بادخشکی بادهای دور از ساحل
coasting کشتی رانی در طول ساحل
foreshore لبه جلوی ساحل دریا
beaching gear وسایل به ساحل کشیدن ناو
liberty man ملوانی که اجازه دارد به ساحل برود
shore duty ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
beachhead پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
alighting area نقطه پیاده شدن خودروها به ساحل
straight off مستقیما درجلو موج روبه ساحل
coast in point نقطه نزدیک شدن کشتی به ساحل
council of entent ساحل عاج نیجریه و ولتای علیا
beachheads پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
mooring نقطه مهار کردن قایق به ساحل
landings پیاده شدن به ساحل فرود هواپیما
offshore دور از ساحل قسمت ساحلی دریا
landing پیاده شدن به ساحل فرود هواپیما
point break موجهاییکه با زاویه به ساحل نزدیک می شوند
soup موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
landing attack تک فرود یا پیاده شدن به ساحل با کشتی یاهواپیما
coastal refraction تغییر جهت امواج رادیویی در برخورد به ساحل
jolly boat قایق بار کشی از کشتی به ساحل و بعکس
approach line خط نزدیک شدن به ساحل خط تقرب به دشمن خط مسیرفرود
landing party گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
wharfs لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharves لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharf لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
soups موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
camp-shedding [پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
dune خاکریز یاتپه شنی ساحل که بادانها را جابجامیکند
painters طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
painter طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com