English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (16 milliseconds)
English Persian
chug صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chugged صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chugging صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chugs صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
Other Matches
twangs صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
twanging صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
twang صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
twanged صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
As soon as a shot was heard … تا صدای تیر شنیده شد …
annunciator ی که برای جلب توجه دیده یا شنیده میشود
honking صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honked صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honk صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
casual poor کسیکه گاه گاهی نیازمند اعانه میشود
egg بمب انفجاری قوی که بوسیله هواپیماپرتاب میشود
expansion bearing تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
echolalia تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
bad break مشکلی که گاهی در نرم افزار کلمه پرداز با اعمال خودکار فاصله ایجاد میشود
throughput نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
Brontide نوعی صدا [صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
fax مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxes مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
one hook مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
hard sectoring می دیسک که هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود و گاهی توسط مجموعهای نقاط پانچ شده اطراف hub مرکزی صورت می گیرد که هر سوراخ شروع سکتور ران نشان میدهد
first fire mixture خرج انفجاری یا چاشنی انفجاری سریع العمل چاشنی اولیه
microphonics انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
in and out گاهی تو و گاهی بیرون
feed چرخ نوار که روی ماشین نصب میشود
feeds چرخ نوار که روی ماشین نصب میشود
papered روشی که در آن نوار کاغذ وارد ماشین میشود
papers روشی که در آن نوار کاغذ وارد ماشین میشود
papering روشی که در آن نوار کاغذ وارد ماشین میشود
source که بعداگ توسط کامپایلر به کد ماشین تبدیل میشود
paper روشی که در آن نوار کاغذ وارد ماشین میشود
arcade game بازی پیشرفتهای که روی یک ماشین در محل عمومی انجام میشود
countershaft pulley محور با پولی یا چرخ دندانه دار که به یک ماشین وصل میشود
bell character کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
baudot code کد ارسال با حروف 5 بیتی که در ماشین تایپهای دور نویس استفاده میشود
crates صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
vending machine ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود
machined دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machines دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
vending machines ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود
crate صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
one for one مرحلهای غالبا" مربوط به یک اسمبلر که در ان یک جمله زبان منبع به یک دستور کارزبان ماشین تبدیل میشود
fall back توابعی که فراخوانی و پردازش می شوند پس از اینکه ماشین یا سیستم خراب شد و توسط کاربر اجرا میشود
to meet the ear شنیده شدن
phonendoscope شنیده میشوند
liquid crystal display کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
liquid crystal displays کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
inaudible شنیده نشده غیر مسموع
ear witness گواه بگوش شنیده شاهدسمعی
i have heard it of old از قبل این سخن را شنیده ام
LCD کریستال مایع که در صورت اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتهای مچی به ماشین حساب و سایر صفحات دیجیتال به کار می رود
pinchwheel چرخ کوچک در ماشین نوار که نوار را در محل نگه می دارد و مانع از حرکت آن میشود
They have had words ,I hear . شنیده ام حرفشان شده ( بحث ؟ جدل لفظی )
routines توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
routinely توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
routine توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
daisy chain باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
statements 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statement 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
apt یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
somewhen گاهی
frequently [quite often] <adv.> گاهی
once in a way گاهی
now ....now گاهی ....گاهی
whilom گاهی
sometimes گاهی
once in a while <adv.> گاهی
occasionally <adv.> گاهی
top روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
from time to time گاه گاهی
infrequently گاه گاهی
once in a blue moon گاه گاهی
at times گاه گاهی
every now and then گاه گاهی
now and a گاه گاهی
acrophony صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
eruptive انفجاری
volcanic انفجاری
eruptional انفجاری
transparently مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
pings صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
ping صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinged صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinging صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voices وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voicing وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesisers وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizers وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
support conditions شرایط تکیه گاهی
anchoring effect اثر تکیه گاهی
anchorage distance فاصله تکیه گاهی
bearing stress تنش تکیه گاهی
bearing pressure فشار تکیه گاهی
explosive bolt سه راهی انفجاری
blasting gelatin ژلاتین انفجاری
explosive bolt پیچ انفجاری
blasting fuze ماسوره انفجاری
booby-traps تله انفجاری
explosive power توان انفجاری
blasting fuse اتشباری انفجاری
shrapnel گلوله انفجاری
explosive train فتیله انفجاری
detonating fuse فیوز انفجاری
blow out fuse فیوز انفجاری
explosive rivet پرچ انفجاری
explosive welding جوشکاری انفجاری
primacord فتیله انفجاری
ignitor فتیله انفجاری
shrapnel shell گلوله انفجاری
destructor چاشنی انفجاری
bloom رشد انفجاری
brisance ضربه انفجاری
booby trap تله انفجاری
detonating cord فتیله انفجاری
bursting charge بار انفجاری
fireball گلوله انفجاری
forging burst اهنگری انفجاری
demolition belt کمربند انفجاری
bloomed رشد انفجاری
booby-trap تله انفجاری
fireballs گلوله انفجاری
burst force نیروی انفجاری
booby-trapped تله انفجاری
blooms رشد انفجاری
booby-trapping تله انفجاری
contralto زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contraltos زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
now and then a guest w come گاه گاهی میهمانی می رسید
off and on گاهی هرچند وقت یکبار
hit and miss گاهی موفق وگاهی مغلوب
bearing pressure on foundation فشار تکیه گاهی شالوده
he makes occasional mistakes گاه گاهی اشتباه میکند
precious metals سیم وزرو گاهی پلاطین
mining effect اثر انفجاری مین
explosive forming شکل دادن انفجاری
booby-trapped تله انفجاری کردن
booby-trap تله انفجاری کردن
booby trap تله انفجاری کردن
booby-traps تله انفجاری کردن
plaster charge خرج انفجاری افشان
booby-trapping تله انفجاری کردن
combination circuit مدار انفجاری مرکب
gapped scale گاهی که چند نت ان حذف شده باشد
self binder ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
sector دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
monophthong صدای ساده وتنها صدای بسیط
chortled صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortling صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortles صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortle صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
phut تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
universal آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
boobytrapped mine مین تله انفجاری شده
destructor منفجر کننده عامل انفجاری
trap mine مین تله انفجاری شده
actuate به کارانداختن سیستم انفجاری مین
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
accept as true گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند
huck aback حولهای پارچه نخ وکتان که گاهی گلداردرست می کنند
It is one of those things. گاهی پیش می آید ،دیگر چه می شود کرد
render safe بی اثرکردن مین یا وسایل انفجاری یا بمب
weapon alpha نوعی خرج انفجاری عمقی موشکی
mastigophoran اغازیان تک سلولی تاژکدار که گاهی جزء جلبک محسوبند
brochure کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
fox fire نور وتشعشعی که گاهی ازچوبهای پوسیده ساطع میگردد
brochures کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
sticky charge خرج انفجاری قابل چسباندن در محل انفجار
corposant گلولههای روشنایی که گاهی درهوای طوفانی بردکلهای کشتی دیده م
machinist ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
monroe effect اصل مونرو متمرکز کردن نیروهای انفجاری در یک مسیر
sympathetic detonation انفجاری که دراثر انفجار مواد منفجره دیگررخ میدهد
skirl صدای زیر صدای نی انبان
natural erosion فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
cantilever تیرکی که تنها در یک انتهابصورت صلب به تکیه گاهی متصل شده است
epicanthus لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
karakul کاراکول [نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
admixtures موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
machined 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined ماشین کردن با ماشین رفتن
machines 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines ماشین کردن با ماشین رفتن
Susurrus صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
twangs صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanging صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com