Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
noise
صدا راه انداختن پارازیت
noises
صدا راه انداختن پارازیت
Other Matches
electronic jamming
تولید پارازیت در دستگاههای الکترونیک پخش پارازیت الکترونیکی
barrage jamming
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
automatic search jammer
دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
disturbances
پارازیت
block
پارازیت
blocked
پارازیت
blooper
پارازیت
clutters
پارازیت
cluttered
پارازیت
blocks
پارازیت
disturbance
پارازیت
background noise
پارازیت
noises
پارازیت
clutter
پارازیت
parastite
پارازیت
line noise
پارازیت خط
noise
پارازیت
noise transmitter
فرستنده پارازیت
distubing voltage
ولتاژ پارازیت
noise suppression
پارازیت گیری
clutter
پارازیت اتمسفری
debugs
گرفتن پارازیت
interference voltage meter
ولتمتر پارازیت
magnetic disturbance
پارازیت مغناطیسی
jamming transmitter
فرستنده پارازیت
jams
پارازیت دادن
jammed
پارازیت دادن
inductive disturbance
پارازیت القائی
input noise
پارازیت ورودی
input noise
پارازیت اولیه
intensity of noise
شدت پارازیت
interefernce factor
ضریب پارازیت
interference generator
مولد پارازیت
interference level
سطح پارازیت
interference limiter
محدودکننده پارازیت
electronic jamming
پخش پارازیت
interference power
توان پارازیت
disturbing current
جریان پارازیت
interference vcoltage
ولتاژ پارازیت
jam
پارازیت دادن
grid noise
پارازیت شبکه
anti hum condenser
خازن ضد پارازیت
jamming
تولید پارازیت
clutters
پارازیت اتمسفری
interference filter
صافی پارازیت
jamming
پارازیت فرستادن
cluttered
پارازیت اتمسفری
atmospheric interference
پارازیت جوی
static interference
پارازیت جوی
noise level
سطح پارازیت
debugged
گرفتن پارازیت
sferics
پارازیت جوی
radio interference
پارازیت رادیویی
debug
گرفتن پارازیت
atmospherics
پارازیت جوی
jamming
پخش پارازیت
bring down
به زمین انداختن حریف انداختن شکار
induced noise
پارازیت القاء شده
input noise voltage
ولتاژ پارازیت اولیه
mush
صدای مزاحم پارازیت
jam
مسدود کردن پارازیت
interference inverter
دیود پارازیت گیر
jamming
پارازیت پخش کردن
suppression capacitor
خازن پارازیت گیر
snowy picture
صفحه نمایش پر از پارازیت
parasite
صدای مزاحم پارازیت
parasites
صدای مزاحم پارازیت
man made static
پارازیت غیر جوی
jams
مسدود کردن پارازیت
jammed
مسدود کردن پارازیت
rejector
دافع دستگاه دفع پارازیت
sweep jamming
امواج سیار پارازیت رادیویی
jam
پخش پارازیت کردن در مدار
jammed
پخش پارازیت کردن در مدار
rejecter
دافع دستگاه دفع پارازیت
jams
پخش پارازیت کردن در مدار
blocks
پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
repeater jammer
دستگاه پخش پارازیت وفرستنده امواج
hash
پارازیت تصویر روی یک صفحه نمایش
picture noise
پارازیت روی تمام صفحه نمایش
block
پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
blocked
پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
horrify
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrified
بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard
بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrifying
بهراس انداختن به بیم انداختن
snows
پوشاندن کامل صفحه رادار باتولید پارازیت
snowing
پوشاندن کامل صفحه رادار باتولید پارازیت
snow
پوشاندن کامل صفحه رادار باتولید پارازیت
snowed
پوشاندن کامل صفحه رادار باتولید پارازیت
steer roping
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
music
در رهگیری هوایی به معنی پخش پارازیت دردستگاههای الکترونیکی است
rope chaff
وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار که با طناب سیمی درست میشود
let down
پایین انداختن انداختن
chaff
وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
billiard point
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
clattered
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clatters
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clatter
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattering
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
spills
انداختن
thrusts
انداختن
hurled
انداختن
hurl
انداختن
overthrew
بر انداختن
flings
انداختن
flinging
انداختن
fling
انداختن
bottoms
ته انداختن
hurls
انداختن
spilling
انداختن
thrusting
انداختن
fells
انداختن
felling
انداختن
blob
لک انداختن
blobs
لک انداختن
felled
انداختن
thrust
انداختن
omitted
انداختن
fell
انداختن
spill
انداختن
spilled
انداختن
overthrow
بر انداختن
overthrowing
بر انداختن
overthrown
بر انداختن
slinging
انداختن
sling
انداختن
jaculate
انداختن
deracination
بر انداختن
hews
انداختن
hewing
انداختن
emplace
جا انداختن
hewed
انداختن
omit
انداختن
hew
انداختن
omitting
انداختن
floriate
گل انداختن در
slings
انداختن
lash vt
انداختن
overthrows
بر انداختن
delete
انداختن
deleted
انداختن
deletes
انداختن
deleting
انداختن
launched
به اب انداختن
benite
به شب انداختن
let fall
انداختن
brush finish
خط انداختن
leave out
انداختن
lay away
انداختن
omits
انداختن
launches
به اب انداختن
to lay by the heels
بر انداختن
pilling
تل انداختن
to hew down
انداختن
relegated
انداختن
relegates
انداختن
relegating
انداختن
to fire off a postcard
انداختن
to draw lots
انداختن
lines
خط انداختن در
line
خط انداختن در
to leave out
انداختن
to let drop
انداختن
hewn
انداختن
launch
به اب انداختن
to put back
پس انداختن
to play a searchlight
انداختن
string
زه انداختن به
to pick off
تک تک انداختن
to skips over
انداختن
launching
به اب انداختن
relegate
انداختن
hitching
انداختن
throw
انداختن
bottom
ته انداختن
souse
انداختن
to let fall
انداختن
throwing
انداختن
throws
انداختن
run home
جا انداختن
retroject
پس انداختن
hitch
انداختن
hitches
انداختن
ruts
خط انداختن
stagger
از پا انداختن
prostrate
از پا انداختن
hitched
انداختن
spilled or spilt
انداختن
rut
خط انداختن
pickles
ترشی انداختن
perils
درخطر انداختن
trap
بدام انداختن
extruded
بیرون انداختن
anchorage
لنگر انداختن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com