Dictiornary-Farsi | صدور رای پیش از رسیدگی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
prejudication	صدور رای پیش از رسیدگی


Other Matches

export licence	جواز صدور مجوز صدور
to verify the accounts	رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
defferential assets	هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
export	صدور
exportation	صدور
issuing	صدور
emanation	صدور
export [to]	صدور [به]
exported	صدور
exporting	صدور
issuance	صدور
emission	صدور
issuance credit	صدور
emissions	صدور
emission	صدور خروج
emissions	صدور خروج
emissions	صدور الکترون
issue	صدور مطلب
issues	صدور مطلب
exportable	قابل صدور
emission	صدور الکترون
issued	صدور مطلب
prescription	صدور فرمان
prescriptions	صدور فرمان
releases	اجازه صدور
electron emission	صدور الکترون
emission characteristic	مشخصه صدور
specific emission	ضریب صدور
emissive power	قدرت صدور
export bounty	جایزه صدور
export licence	پروانه صدور
field emission	صدور میدانی
issue note	برگه صدور
primary emission	صدور اولیه
secondary emission	صدور ثانوی
date of issuance	تاریخ صدور
date in issuing	تاریخ صدور
data export	صدور داده
billing	صدور صورتحساب
issue a guarantee	صدور ضمانتنامه
release	اجازه صدور
released	اجازه صدور
thermionic emission	صدور گرمیونایی
to request issuance	تقاضای صدور کردن
secondary emission characteristic	مشخصه صدور ثانوی
secondary emission ratio	شدت صدور ثانوی
photo emission effect	صدور نور- برقی
photo electric emission	صدور نور- برقی
perfecting bail	صدور قرارقبولی کفالت
issue	انتشار دادن صدور
issued	انتشار دادن صدور
bond issue	صدور اوراق قرضه
prohibition	صدور حکم منع
issues	انتشار دادن صدور
the export of ... is granted the premium.	صدور ... جایزه دارد.
issue [of something] [ID card or check]	صدور [چیزی] [کارت شناسایی] [چک]
issuable	قابل صدور انتشار دادنی
stare decisis	قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
indicted	تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
prohibitive tax	مالیات گزافی که صدور یاورود کالا را غیر ممکن می سازد
court of record	در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
indict	تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicts	تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicting	تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
procedendo	حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
examinations	رسیدگی
audits	رسیدگی
examination	رسیدگی
puberty	رسیدگی
audited	رسیدگی
probes	رسیدگی
probed	رسیدگی
probe	رسیدگی
auditing	رسیدگی
considerations	رسیدگی
consideration	رسیدگی
attention	رسیدگی
investigation	رسیدگی
investigations	رسیدگی
verification	رسیدگی
cassation	رسیدگی
conizance	حق رسیدگی
attentions	رسیدگی
handling	رسیدگی
oyer	رسیدگی
ripeness	رسیدگی
controlment	رسیدگی
adjustment	رسیدگی
adjustments	رسیدگی
audit	رسیدگی
inquiries	رسیدگی
inquiry	رسیدگی
serviced	رسیدگی به
service	رسیدگی به
matureness	رسیدگی
the investigation of accounts	رسیدگی بحساب
court of iquiry	دادگاه رسیدگی
attention key	کلید رسیدگی
claims handling	رسیدگی به شکایات
to see to	رسیدگی کردن
storekeeping	رسیدگی به انبار
tendentious	رسیدگی کننده
stock taking	رسیدگی به موجودی
audit trail	اثر رسیدگی
to do for	رسیدگی کردن به
to go into	رسیدگی کردن
investigators	رسیدگی کننده
investigator	رسیدگی کننده
revision	رسیدگی ثانوی
go into	رسیدگی کردن
trial on procedural matters	رسیدگی شکلی
trial on merits	رسیدگی ماهوی
investigable	قابل رسیدگی
investigation in the supreme court	رسیدگی فرجامی
audited	بازرسی رسیدگی
audited	رسیدگی کردن
mellowness	نرمی رسیدگی
examines	رسیدگی کردن
look into	رسیدگی کردن
to look in to	رسیدگی کردن
audit	بازرسی رسیدگی
deal with	رسیدگی کردن
revisions	رسیدگی ثانوی
audits	بازرسی رسیدگی
to llok	رسیدگی کردن
audits	رسیدگی کردن
audit	رسیدگی کردن
trial on technicalities	رسیدگی شکلی
auditing	بازرسی رسیدگی
auditing	رسیدگی کردن
to see about	رسیدگی کردن
scrutiny	رسیدگی مداقه
auditors	مامور رسیدگی
investigates	رسیدگی کردن
investigating	رسیدگی کردن
examine	رسیدگی کردن
examine	با into رسیدگی کردن
examined	رسیدگی کردن
examined	با into رسیدگی کردن
investigative	مبنی بر رسیدگی
examines	با into رسیدگی کردن
examining	رسیدگی کردن
examining	با into رسیدگی کردن
examination	رسیدگی معاینه
investigated	رسیدگی کردن
auditor	مامور رسیدگی
inquest	بازجویی رسیدگی
inquests	بازجویی رسیدگی
assistance	موافبت رسیدگی
attend	رسیدگی کردن
inspect	رسیدگی کردن
attending	رسیدگی کردن
attends	رسیدگی کردن
scope	دامنه رسیدگی
consider	رسیدگی کردن
considers	رسیدگی کردن
tries	رسیدگی کردن
try	رسیدگی کردن
investigate	رسیدگی کردن
examinations	رسیدگی معاینه
verify	رسیدگی کردن
quest	تحقیق و رسیدگی
quests	تحقیق و رسیدگی
attendances	رسیدگی تیمار
investigatory	وابسته به رسیدگی
verifying	رسیدگی کردن
attendance	رسیدگی تیمار
inquisitorial	وابسته به رسیدگی
verifiable	قابل رسیدگی
inspected	رسیدگی کردن
verifies	رسیدگی کردن
inspecting	رسیدگی کردن
verified	رسیدگی کردن
cassation	رسیدگی فرجامی
inspects	رسیدگی کردن
attends	توجه یا رسیدگی کردن
master in lunacy	مامور رسیدگی به دیوانگی ها
audit	ممیزی رسیدگی کردن
venues	محل رسیدگی به جرم
venue	محل رسیدگی به جرم
attending	توجه یا رسیدگی کردن
tick off	نشان رسیدگی و مقابله
handler	رسیدگی کننده مربی
handlers	رسیدگی کننده مربی
hearings	رسیدگی بمحاکمه گزارش
attend	توجه یا رسیدگی کردن
inquiries	پرسش بازجویی رسیدگی
to go through	رسیدگی کردن گذشتن از
to take into consideration	مورد رسیدگی قراردادن
trial court	دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
think over <idiom>	با دقت رسیدگی کردن
i will see sbout it	من به ان رسیدگی خواهم کرد
continuous stock taking	رسیدگی مستمر موجودی
hearing	رسیدگی بمحاکمه گزارش
auditing	ممیزی رسیدگی کردن
look into <idiom>	رسیدگی یا وارسی کردن
audits	ممیزی رسیدگی کردن
attendance	ملازمت مراقبت رسیدگی
investigatory	تحقیقی مبنی بر رسیدگی
attendances	ملازمت مراقبت رسیدگی