Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English
Persian
the export of ... is granted the premium.
صدور ... جایزه دارد.
Other Matches
export bounty
جایزه صدور
Bounty hunter
جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
export licence
جواز صدور مجوز صدور
reward and rewarded
جایزه.جایزه داده شده
awards
جایزه دادن جایزه
awarding
جایزه دادن جایزه
awarded
جایزه دادن جایزه
award
جایزه دادن جایزه
quando acciderint
وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
export
[to]
صدور
[به]
emission
صدور
emissions
صدور
issuing
صدور
issuance
صدور
issuance credit
صدور
emanation
صدور
exporting
صدور
export
صدور
exportation
صدور
exported
صدور
prise
جایزه
bounty
جایزه
guerdon
جایزه
prize
جایزه
prising
جایزه
trophies
جایزه
premium
جایزه
premiums
جایزه
prized
جایزه
prizes
جایزه
prizing
جایزه
prised
جایزه
prises
جایزه
trophy
جایزه
prize man
جایزه بر
bonuses
جایزه
rewardable
جایزه
bonus
جایزه
awards
جایزه
awarding
جایزه
awarded
جایزه
award
جایزه
reward
جایزه
rewarded
جایزه
rewards
جایزه
priase
جایزه
meed
جایزه
secondary emission
صدور ثانوی
issued
صدور مطلب
data export
صدور داده
emissions
صدور خروج
date of issuance
تاریخ صدور
releases
اجازه صدور
primary emission
صدور اولیه
release
اجازه صدور
issue
صدور مطلب
issue note
برگه صدور
exportable
قابل صدور
issue a guarantee
صدور ضمانتنامه
prescriptions
صدور فرمان
prescription
صدور فرمان
released
اجازه صدور
field emission
صدور میدانی
issues
صدور مطلب
thermionic emission
صدور گرمیونایی
emissions
صدور الکترون
export licence
پروانه صدور
emission
صدور خروج
specific emission
ضریب صدور
emissive power
قدرت صدور
emission characteristic
مشخصه صدور
emission
صدور الکترون
electron emission
صدور الکترون
date in issuing
تاریخ صدور
billing
صدور صورتحساب
money
جایزه نقدی
Nobel Prize
جایزه نوبل
to win laurels
جایزه گرفتن
head money
جایزه اوردن سر
testimonials
پاداش جایزه
nobel prize
جایزه نوبل
laureate
جایزه دار
testimonial
پاداش جایزه
prize
انعام جایزه
prized
انعام جایزه
prizewinner
برنده جایزه
consideration
جایزه قیمت
considerations
جایزه قیمت
premium for excellence
جایزه فضیلت
pursing
جایزه نقدی
testimonialize
جایزه دادن
oscar
جایزه اسکار
prizer
برنده جایزه
pursed
جایزه نقدی
purses
جایزه نقدی
prizing
انعام جایزه
prizes
انعام جایزه
purse
جایزه نقدی
issued
انتشار دادن صدور
issue
انتشار دادن صدور
bond issue
صدور اوراق قرضه
prohibition
صدور حکم منع
secondary emission characteristic
مشخصه صدور ثانوی
secondary emission ratio
شدت صدور ثانوی
issues
انتشار دادن صدور
photo emission effect
صدور نور- برقی
photo electric emission
صدور نور- برقی
perfecting bail
صدور قرارقبولی کفالت
to request issuance
تقاضای صدور کردن
booby prize
جایزه تسلی بخش
Nobel laureate
برنده جایزه نوبل
Nobel Prize winner
برنده جایزه نوبل
rewarder
جایزه یا پاداش دهنده
Ig Nobel Prize
جایزه ایگ نوبل
pewter
جام پیروزی جایزه
outland trophy
جایزه دانشگاهی بازیگرفوتبال
booby prizes
جایزه تسلی بخش
coronate
جایزه یا انعام دادن
brilliancy prize
جایزه درخشندگی شطرنج
cupped
گلدان جایزه مسابقات
cups
گلدان جایزه مسابقات
cup
گلدان جایزه مسابقات
prejudication
صدور رای پیش از رسیدگی
issue
[of something]
[ID card or check]
صدور
[چیزی]
[کارت شناسایی]
[چک]
issuable
قابل صدور انتشار دادنی
despatch money
جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
eclipse award
جایزه سوارکار ممتاز سال
salvage money
جایزه نجات کشتی یا محموله
edward j. neil award
جایزه بوکسور ممتاز سال
prize poem
شعری که جایزه برده است
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
cupholder
برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
prizefight
مسابقه مشت زنی جایزه دار
dispatch money
جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
golden shoe
بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
stare decisis
قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
grey cup
مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
prize fight
جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
ashes
جایزه مخصوص مسابقه کریکت استالیا و انگلستان
sullivan award
جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
indicted
تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
prohibitive tax
مالیات گزافی که صدور یاورود کالا را غیر ممکن می سازد
indict
تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
court of record
در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
indicting
تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicts
تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
free-for-alls
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-all
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
saving
قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
lap money
جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
Walls have ears
<idiom>
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
procedendo
حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
prize fellow
شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
winner's circle
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
prize fighting
درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
دیوار موش دارد موش گوش دارد
surrogate
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogates
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
one plus one
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
one and one
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
aircraft scrambling
دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
dumping
صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
antedated cheque
چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
arrest
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
chains
دارد.
chain
دارد.
are there any remarks?
دارد
he has a rage for money
دارد
he has worms
دارد
there is a time for everything
دارد
heavy fighting is in progress
دارد
he is ill with fever
تب دارد
hast
او دارد
has
دارد
it has sides
سه پهلو دارد
he has a spite against me
بامن لج دارد
he has an a. to grind
مقصود دارد
he is fifty
تمام دارد
our library is well stocked
خوبی دارد
he tops .0 metres
یک مترونیم قد دارد
it is sufficiently stamped
کسرتمبر دارد
it is usual with him
عادت دارد
leek d;
[,vjvi ;i fv'ihd \ik ,
بزرگ دارد
he has a maggot in his head
وسواس دارد
he is 0 years old
او ده سال دارد
multungulate
که بیش از دو سم دارد
not a patch on
چه دخلی دارد
virus
وجود دارد
viruses
وجود دارد
god is
خداوجود دارد
he speaks to the purpose
قصدی دارد
figure on
<idiom>
بستگی دارد به
what hurt is there in that
چه زیانی دارد
Windows GDI
بیتی دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com