Dictiornary-Farsi | صریح نیرومند | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 143 (8 milliseconds)

English	Persian
frank	صریح نیرومند
franked	صریح نیرومند
franker	صریح نیرومند
frankest	صریح نیرومند
franking	صریح نیرومند
franks	صریح نیرومند


Other Matches

red-blooded	نیرومند
red blooded	نیرومند
nervy	پر رگ و پی نیرومند
main	نیرومند
robustious	نیرومند
puissant	نیرومند
mighty	نیرومند
feckful	نیرومند
stout	نیرومند
orotund	نیرومند
stouter	نیرومند
stoutest	نیرومند
rugged	نیرومند
potent	نیرومند
mightier	نیرومند
mightiest	نیرومند
powerful	نیرومند
two fisted	نیرومند
vigorous	نیرومند
punchy	نیرومند
hale	نیرومند
punchiest	نیرومند
punchier	نیرومند
brawny	نیرومند
strongest	نیرومند
stronger	نیرومند
strong	نیرومند
sinewy	بااسطقس نیرومند
powerhouses	تیم نیرومند
strengthen	نیرومند کردن
powerhouse	تیم نیرومند
strengthens	نیرومند کردن
strengthened	نیرومند کردن
prolific	بارور نیرومند
fortifying	نیرومند کردن
fortify	نیرومند کردن
fortifies	نیرومند کردن
valiant	شجاع نیرومند
formidable	دشوار نیرومند
solids	توپر نیرومند
rugged	نیرومند تنومند
stouten	نیرومند شدن
sthenic	شدید نیرومند
valiantly	شجاع نیرومند
all-powerful	بسیار نیرومند
potentiation	نیرومند ساختن
potentiate	نیرومند ساختن
solid	توپر نیرومند
ironside	مرد نیرومند
clearest	صریح
open	صریح
opens	صریح
categorical	صریح
express	صریح
abstract	صریح
abstracts	صریح
clear	صریح
opened	صریح
uninhibited	صریح
four-square	صریح
abstracting	صریح
clearer	صریح
clears	صریح
straightest	رک صریح
straighter	رک صریح
explicit	صریح
perspicuous	صریح
cleaners	صریح
clear cut	صریح
specific	صریح
specifics	صریح
clean-cut	صریح
clean cut	صریح
expressing	صریح
straight	رک صریح
expressed	صریح
definitive	صریح
sharp cut	صریح
expresses	صریح
clear-cut	صریح
youths of puissance	جوانان توانا یا نیرومند
thewed	ماهیچه دار نیرومند
strong minded	دارای فکر نیرومند
stoutly	بطور محکم و نیرومند
expressing	سریع صریح
avowal	افهار صریح
direct object	مفعول صریح
inexplicit	غیر صریح
immediate mode commands	فرامین مد صریح
immediate address	آدرس صریح
immediate access	دستیابی صریح
expresses	سریع صریح
avowals	افهار صریح
expressed	سریع صریح
express	سریع صریح
express warranty	ضمانت صریح
four-square	به طور صریح
clears	صاف صریح
clearest	صاف صریح
clearer	صاف صریح
clear	صاف صریح
hypallage	قلب صریح
precise	صریح دقیق
denotation	معنای صریح
noncommittal	غیر صریح
strict	نص صریح محکم
stricter	نص صریح محکم
indefinite	غیر صریح
strictest	نص صریح محکم
imprecise	غیر صریح
punctual	نیشدار صریح
express term	شرط صریح
express acceptance	قبول صریح
explicit address	آدرس صریح
explicit address	نشانی صریح
jeep	اتومبیل نیرومند و جنگی امریکا
power	نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
powered	نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
jeeps	اتومبیل نیرومند و جنگی امریکا
powers	نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
powering	نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
cold turkey	به طور صریح و بیپرده
unequivocal	صریح اشتباه نشدنی
definite	تصریح شده صریح
unequivocally	صریح اشتباه نشدنی
d. judgment	حکم صریح یا روشن
unintelligible	پیچیده غیر صریح
behemoth	کرگدن هرچیز عظیم الجثه و نیرومند
care killed the cat	غصه انسانراهرقدرهم نیرومند باشد ازپادرمیاورد
express	دلالت کردن بر فهماندن صریح
expressing	دلالت کردن بر فهماندن صریح
expresses	دلالت کردن بر فهماندن صریح
expressed	دلالت کردن بر فهماندن صریح
machiavelian	مبنی براین عقیده سیاسی که برای برپاکردن یک حکومت نیرومند تقلب را نباید
overt collusion	تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
dedication	در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
dedications	در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک