English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
photoglyph صفخهای که دراثر روشنایی حکاکی شده باشد
Other Matches
rushlight چراغ کم نور روشنایی چراغی که فتیله ان از پیزر باشد
mackle لکه یاخطی که دراثر تاشدن کاغد دوتایی چاپ شده باشد دوتایی چاپ شدن
it is insensitive to light روشنایی را حس نمیکند نسبت به روشنایی حساس نیست
iceblink روشنایی که ازبازتاب روشنایی یخ در افق پیدا میشود
to fog off دراثر رطوبت پوسیدن
windbound متوقف دراثر باد
By a happy coincidence. دراثر حسن تصادف
glyptics حکاکی
stylography حکاکی
carving حکاکی
in intaglio با حکاکی
gravure حکاکی
engravings حکاکی
engraving حکاکی
ether extract ماده الی محلول دراثر
electrocution کشتن یا مرگ دراثر برق
companionate بهم پیوسته دراثر اتحادواشتراک
to d. in one's bed دراثر پیری یا بیماری مردن
scribe حکاکی کردن
cutting chisel قلم حکاکی
glyptic مربوط به حکاکی
scribes حکاکی کردن
graving tool قلم حکاکی
burin قلم حکاکی
frost hoil ازدیاد حجم دراثر یخبندان بادکردگی
toreutics فن حکاکی وقلم زنی
inscribes حکاکی کردن نشاندن
inscribed حکاکی کردن نشاندن
inscribe حکاکی کردن نشاندن
woodcut حکاکی روی چوب
inscribing حکاکی کردن نشاندن
lithographs حکاکی روی سنگ
lithography حکاکی بر روی سنگ
lithograph حکاکی روی سنگ
intagliated حکاکی شده منقوش
lunitidal وابسته بحرکت جزر ومد دراثر ماه
cacogenesis فساد نژادی دراثر حفظ وابقاء صفات بد
suntans قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
suntan قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
psychomotor ناشی از حرکات عضلانی دراثر عمل فکری
strain hardening سخت شدن فلز دراثر تغییرشکل نسبی
sea fire شب تابی دریا دراثر جانوران شب تاب وغیره
carving knives چاقوی حکاکی یا گوشت بری
styluses قلم فولادی حکاکی وگراورسازی
lithograph حکاکی روی سنگ حجاری
lithographs حکاکی روی سنگ حجاری
styli قلم فولادی حکاکی وگراورسازی
die sinking and engraving machine دستگاه فرز حدیده و حکاکی
stylus قلم فولادی حکاکی وگراورسازی
carving knife چاقوی حکاکی یا گوشت بری
corn-cob حکاکی روی ظرف چوبی
stylograph قلم حکاکی وگراور سازی
stilus قلم فولادی حکاکی وگراورسازی
catalyst عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
sbend distortion لرزش تصویر دراثر حرکت زیگزاکی انتن رادار
sympathetic detonation انفجاری که دراثر انفجار مواد منفجره دیگررخ میدهد
boggle دراثر امری ناگهان وحشت زده وناراحت شدن
catalysts عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
moraine سنگ وخاکی که دراثر توده یخ غلتان جابجاوانباشته شود
windage کاهش دور وسیله گردنده دراثر پسای هوا
woodcut گراوور چوبی حکاکی بر لوحه چوبین
downwash زاویه انحراف هوا بطرف پایین دراثر برخورد با یک ایرفویل
form utility کیفیتی که دراثر جمع اوری و بسته بندی مواد اولیه
scrimshaw اشیاء منبت کاری یا حکاکی شده زینتی
lion [حکاکی سر شیر در معماری کلاسیک بخصوص در کتیبه ها]
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
intaglio تصویر حکاکی شده روی سنگ یا مواد سخت
hunting حرکت سریع لوله تانک به بالا و پایین دراثر تعقیب خودکار با رادار
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
electromagnetic wave موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
coordinated illumination روشنایی هم اهنگ شده طرح روشنایی هم اهنگ شده
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
evangelic پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelical پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
hydrofoils سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
hydrofoil سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
sagging تاب برداشتن کشتی هوایی دراثر وجود نیروهای بسمت بالادر دو انتها و یا عدم نیروی برا در مرکز
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
contact burst preclusion ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
concentration cell corrosion نوعی برخورد که در ان اختلاف پتانسیل الکترودها دراثر اختلاف غلظت یونهاالکترولیت میباشد
mercantilists مرکانتیلیست ها اقتصاددانانی که معتقد بودندرفاه اقتصادی یک کشور دراثر بوجود امدن مازاد در ترازپرداختها و تراکم طلا وسایرفلزات گرانقیمت افزایش می یابد
ptomaine مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
bump ضربت ضربت حاصله دراثر تکان سخت
microchips مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی
integrated circuit مداری که همه قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک نیمه هادی کوچک قرار دارند به وسیله روشهای حکاکی و شیمیایی
microchip مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی
laptop کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
over break خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
inscribes حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
inscribing حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
inscribed حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
inscribe حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
lithoglyptics کنده کاری روی گوهر حکاکی روی جواهر
light روشنایی
lighted روشنایی
peep روشنایی کم
lightest روشنایی
lighting روشنایی
illumination روشنایی
night light روشنایی شب
illuminations روشنایی
luminance روشنایی
luminosity روشنایی
luminouity روشنایی
peeped روشنایی کم
peeping روشنایی کم
rushlight روشنایی کم
electric lighting روشنایی
lightness روشنایی
peeps روشنایی کم
clearness روشنایی
glyptography شناسائی نقشهای جواهر حکاکی در روی جواهر
Zel-i Sultan vase طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
candlelight روشنایی شمع
lambert واحد روشنایی
illuminating system سیستم روشنایی
ceiling light روشنایی سقفی
light adaptation انطباق با روشنایی
glimmers روشنایی ضعیف
light brightness control کنترل روشنایی
lighting control کنترل روشنایی
intensity of illumination شدت روشنایی
illuminations شدت روشنایی
incandescent lamp لامپ روشنایی
country life زندگی روشنایی
loomed هاله روشنایی
loom هاله روشنایی
intensity level سطح روشنایی
continuous illumination روشنایی مداوم
constant luminance روشنایی ثابت
glimmered روشنایی ضعیف
glimmer روشنایی ضعیف
lighting battery باتری روشنایی
lighting effect اثر روشنایی
lighting engineering تکنیک روشنایی
lighting mains خط روشنایی اصلی
lighting engineering مهندسی روشنایی
lighting feeder تهیه روشنایی
lighting line سیم روشنایی
lighting outlet خروجی روشنایی
light point منبع روشنایی
light meter روشنایی سنج
indirect lighting روشنایی غیرمستقیم
light conditions نسبتهای روشنایی
light control کنترل روشنایی
brightness signal پیام روشنایی
brightness control پیچ روشنایی
light fluctuation نوسان روشنایی
glimmerings روشنایی ضعیف
light gap فاصله روشنایی
lighting plant تاسیسات روشنایی
looming هاله روشنایی
looms هاله روشنایی
illumination شدت روشنایی
phosphorescence روشنایی شب تابی
illuminance شدت روشنایی
illuminating aperture روزنه روشنایی
illumniation aperture روزنه روشنایی
ray روشنایی تشعشع
illuminating beam پرتو روشنایی
flash روشنایی مختصر
flashed روشنایی مختصر
glimmering روشنایی ضعیف
optics علم روشنایی
fluorescent light روشنایی فلورسنت
emergency lighting روشنایی اضطراری
luminosity بازده روشنایی
electric light روشنایی برقی
earth shine روشنایی خاکستری
flashes روشنایی مختصر
illuminating device تجهیزات روشنایی
illuminating engineering مهندسی روشنایی
illumination method سبک روشنایی
illuminator دستگاه روشنایی
illuminator وسیله روشنایی
lighting set دستگاه روشنایی
image brightness روشنایی تصویر
decorative ligthing روشنایی تزیینی
artifical light روشنایی مصنوعی
asterism روشنایی و نور
illumination method روش روشنایی
illumination change تعویض روشنایی
illuminating engineering تکنیک روشنایی
earth light روشنایی خاکستری
illuminating fixture لوازم روشنایی
illuminating gas گاز روشنایی
glares روشنایی زننده
glared روشنایی زننده
glare روشنایی زننده
direct lighting روشنایی مستقیم
gaslight روشنایی گاز
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com