English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 250 (17 milliseconds)
English Persian
scheduling queue صف زمان بندی
Search result with all words
crystal قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystals قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
time تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
hold پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون
holds پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون
schedule زمان بندی کردن
schedule برنامه زمان بندی
schedule برنامه زمان بندی فهرست
scheduled زمان بندی کردن
scheduled برنامه زمان بندی
scheduled برنامه زمان بندی فهرست
schedules زمان بندی کردن
schedules برنامه زمان بندی
schedules برنامه زمان بندی فهرست
timing زمان بندی
race وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
raced وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
races وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
scheduling زمان بندی
pipeline زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
pipelines زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
hazard خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazarded خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazarding خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazards خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
attack timing زمان بندی تک
dynamic scheduling زمان بندی پویا
event scheduling زمان بندی رویدادها
force tabs نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
isochronous network شبکهای که در آن تمام قط عات شبکه از یک ساعت عمومی استفاده می کنند تا زمان بندی یکسان باشد
Manchester coding و نیمه دوم برای سیگنال زمان بندی است
non scheduled زمان بندی نشده
project schedule زمان بندی پروژه
resource leveling زمان بندی فعالیت ها بازمان شناور به منطور بهینه سازی بهره گیری از منابع
schedule maintenance نگهداشت زمان بندی شده
scheduling algorithm الگوریتم زمان بندی
synchronous . شبکه ارتباطی که در آن تمام عملیات شبکه با یک سیگنال زمان بندی کنترل میشود
synchronous شبکهای که تمام اتصالات آن با یک سیگنال زمان بندی همان شده است
time table جدول زمان بندی
timing disc علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
valve timing زمان بندی سوپاپ
Windows Explorer گونهای از ویندوز که حاوی توابع ابتدایی اشتراک فایل peer-to-Peer است و نیز پست الکترونیکی , فکس و امکان زمان بندی
Other Matches
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
evaluation rating درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
word warp فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
rating طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification طبقه بندی [درجه بندی] فرش
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
presented زمان حاضر زمان حال
arrival زمان حضور زمان رسیدن
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
present زمان حاضر زمان حال
presenting زمان حاضر زمان حال
presents زمان حاضر زمان حال
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
seek time زمان جستجو زمان طلب
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
telescopic دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
lineaments طرح بندی صورت بندی
classification طبقه بندی رده بندی
classifications طبقه بندی رده بندی
lineament طرح بندی صورت بندی
laggin اب بندی کردن اب بندی ناوها
wording جمله بندی کلمه بندی
regrade تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
gift wrap بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
declassification از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
security classification طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
transparently نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparent نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
splits زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
grades درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
insulation testing apparatus دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
cryptoperiod زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
early time زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
unitized load بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
tenses زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed زمان فعل تصریف زمان فعل
tense زمان فعل تصریف زمان فعل
approach formation صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
army class manager activity سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classification طبقه بندی کردن طبقه بندی
classifications طبقه بندی کردن طبقه بندی
phasing مرحله بندی مرحله بندی عملیات
angular velocity sight زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
black concept علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
phased attack تک مرحله بندی شده حمله مرحله بندی شده
away از ان زمان
time زمان
dates زمان
date زمان
stroked زمان
times زمان
terming زمان
term زمان
strokes زمان
stroke زمان
timed زمان
termed زمان
stroking زمان
time-consuming زمان بر
time-piece زمان
clocks زمان ها
periods زمان
cotemporaneous هم زمان
timepiece زمان
yet تا ان زمان
tempo زمان
ticker [colloquial] [watch] زمان
simultaneously در یک زمان
thitherto تا ان زمان
time consuming زمان بر
cycle time زمان
whene'er هر زمان
clock زمان
tempos زمان
contemporaneous هم زمان
coinstantaneous هم زمان
thence از ان زمان
time of blowing زمان دم
period زمان
zeitgeist زمان
synchronous هم زمان
synchrone هم زمان
transfer time زمان انتقال
period گذشت زمان
time span گذشت زمان
training time زمان تمرین
prescriptions مرور زمان
time period گذشت زمان
period دوره زمان
time period دوره زمان
timeer زمان سنج
timming زمان گیری
period/stretch/lapse of time دوره زمان
time utility استفاده از زمان
time span دوره زمان
period/stretch/lapse of time گذشت زمان
prescription مرور زمان
olden زمان پیش
time span فاصله زمان
period فاصله زمان
time period فاصله زمان
period/stretch/lapse of time فاصله زمان
time slice قطعه زمان
universal time زمان عام
production time زمان ساخت
an outstanding time زمان معرکه
variable time زمان متغیر
pt زمان گذشته
vicissitudes of time انقلابات زمان
wait time زمان انتظار
waiting time زمان انتظار
production time زمان تولید
preterit زمان ماضی
within resonable time طی زمان معقول
word time زمان کلمه
preparation time زمان تهیه
zeitgeist روح زمان
PR زمان حال
timers زمان بند
time lags زمان تاخیر
turnaround time زمان برگشت
time lags زمان مرده
local time زمان محلی
timers زمان سنج
transit time زمان گذار
wartime زمان جنگ
reaction time زمان واکنش
transit time زمان عبور
time lag زمان مرده
transition time زمان تحول
transition time زمان انتقال
a terrific time زمان معرکه
turn around time زمان برگشت
time lag زمان تاخیر
turnaround time زمان گردش
reasonable time زمان معقول
seek time زمان پیگردی
executing زمان اجرا
sidereal time زمان ستارههای
sidereal time زمان نجومی
slack time زمان سکون
yesterday زمان گذشته
past tense زمان گذشته
solar time زمان شمسی
whenever هر زمان که هرگاه
retention time زمان بازداری
solar time زمان خورشیدی
real time زمان حقیقی
standard time زمان استانده
standby time زمان جانشینی
standard time زمان رسمی
executes زمان اجرا
rise time زمان خیز
run time زمان اجرا
setting time زمان گیرش
setup time زمان برپایی
seek time زمان پیگرد
searching time زمان جستجو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com