Dictiornary-Farsi | صنایع سنگین | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (11 milliseconds)

English	Persian
heavy industries	صنایع سنگین
heavy industry	صنایع سنگین


Search result with all words

heavy goods	محصول صنایع سنگین
protect home judustry	حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
Other Matches

imagery	صنایع بدیعی
government owned industries	صنایع دولتی
food industries	صنایع غذایی
primary industries	صنایع اولیه
consumer industries	صنایع مصرفی
handcraft	صنایع یدی
nationalized industries	صنایع دولتی
nationalized industries	صنایع ملی
knowledge industries	صنایع اطلاعاتی
indigenous industries	صنایع بومی
key industries	صنایع اصلی
key industries	صنایع کلیدی
indigenous industries	صنایع محلی
steel industries	صنایع فولادی
figures of speech	صنایع بدیعی
related industries	صنایع مرتبط
metal industries	صنایع فلزی
fine art	صنایع مستظرفه
utility	صنایع همگانی
chemical industries	صنایع شیمیایی
woodcraft	صنایع چوبی
figure of speech	صنایع ادبی
handicrafts	صنایع دستی
increasing cost industry	صنایع با هزینههای افزایشی
aesthete	طرفدار صنایع زیبا
aesthetes	طرفدار صنایع زیبا
industrially	از نظر حرف و صنایع
dilettante	دوستدارتفننی صنایع زیبا
dilettantes	دوستدارتفننی صنایع زیبا
antitrust	یااتحادیههای بزرگ صنایع
dilettanti	دوستدارتفننی صنایع زیبا
plastic arts	صنایع پلاستیکی یا قالبی
government owned industries	صنایع متعلق بدولت
chamber of commerce	اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
protectionists	طرفدار حمایت از صنایع داخلی
protectionist	طرفدار حمایت از صنایع داخلی
industries and mines	اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
purple patch	نوشته اراسته به صنایع بدیعی
cartels	اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
purple passage	نوشته اراسته به صنایع بدیعی
cartel	اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
minerva	صنایع یدی خدای پزشکی
eia	Association ElectronicIndustries سازمان صنایع الکترونیک
florulent	خوش عبارت دارای صنایع بدیعی
industrial	دارای صنایع بزرگ اهل صنعت
bounties	تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
to protect home industry	صنایع درونی را حفظ وتشویق کردن
guild socialism	اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
euphuism	انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
vorticism	مکتب نقاشی کوبیسم انگلیسی که در نقاشی از صنایع جدیدنیز استفاده کرده
Japonaiserie	[از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
protectionism	دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
heavy lift	حمل و نقل هوایی سنگین واحد حمل و نقل هوایی سنگین
dumping	صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
weighted	سنگین
lumpiest	سنگین
ponderous	سنگین
lumpier	سنگین
unwieldy	سنگین
hefty	سنگین
lumpy	سنگین
stodgy	سنگین
burdensome	سنگین
heftiest	سنگین
heftier	سنگین
staid	سنگین
saturnine	سنگین
extensive	سنگین
cumbersome	سنگین
pressuring	سنگین
lumberingly	سنگین
lumpish	سنگین
mim	سنگین
navol	اب سنگین
weight ton	تن سنگین
logy	سنگین
loggy	سنگین
largo a	سنگین
carking	سنگین
cloggy	سنگین
hard water	اب سنگین
heavy footed	دل سنگین
heavy water	اب سنگین
heft	سنگین
high proof	سنگین
hulky	سنگین
exacting	سنگین
massive	سنگین
heaviest	دل سنگین
pressure	سنگین
heavies	سنگین
heaviest	سنگین
waterlogged	سنگین
pressured	سنگین
pressures	سنگین
heavies	دل سنگین
heavier	سنگین
heavier	دل سنگین
massively	سنگین
weightiest	سنگین
laden	سنگین پر
heavy	دل سنگین
heavy	سنگین
weighty	سنگین
overweight	سنگین تر از حد
onerous	سنگین
weightier	سنگین
dull	کند سنگین
baryon	ذره سنگین
heavy particle	ذره سنگین
behave prettily	سنگین باش
profound sleep	خواب سنگین
preponderate	سنگین تر بودن
clump	ضربه سنگین
dulled	کند سنگین
heavy alloy	الیاژ سنگین
centrosphere	سنگین کره
weight	سنگین کردن
clog	: سنگین کردن
clumped	ضربه سنگین
clumping	ضربه سنگین
clumps	ضربه سنگین
clogged	: سنگین کردن
dulling	کند سنگین
to sit heavy on the stomach	سنگین بودن
heavy-handed	سنگین دست
to pound a long	سنگین رفتن
titan crane	جرثقیل سنگین
clogs	: سنگین کردن
slugfest	مسابقه سنگین
sadiron	اتوی سنگین
colored crystal	بلور سنگین
heavy shapes	پروفیلهای سنگین
heavy oil	روغن سنگین
heavy hended	سنگین دست
laden	سنگین بار
heavy goods	کالاهای سنگین
light heavy	نیم سنگین
heavy drop	بارریزی سنگین
heavy soil	خاک سنگین
high proof spirit	عرق سنگین
high polymer	بسپار سنگین
high interest	بهره سنگین
high dollar value	سنگین قیمت
burdens	سنگین بارکردن
heavyish	سنبته سنگین
heavyish	کمی سنگین
heavy weight	سنگین وزن
incumber	سنگین کردن
light heavyweight	نیم سنگین
heavy concrete	بتن سنگین
naphtha	بنزین سنگین
outbalance	سنگین تر بودن از
overburdensome	زیاد سنگین
emcumber	سنگین کردن
overpoise	سنگین تر بودن از
overweigh	سنگین تر بودن از
deep mourning	عزاداری سنگین
d. of hearing	سنگین گوش
fuller	سنگین کننده
mackinaw	کت کوتاه و سنگین
hard of hearing	سنگین گوش
heavy artillery	توپخانه سنگین
heavy armed	سنگین اسلحه
heavy arm	سلاح سنگین
loggy	سنگین در فکروحرکت
hard colors	رنگهای سنگین
gravity abutment	گرانپایه سنگین
grand opera	اپرای سنگین
burden	سنگین بارکردن
gravitate	سنگین کردن
gravitated	سنگین کردن
gravitates	سنگین کردن
gravitating	سنگین کردن
loads	سنگین کردن
slams	ضربت سنگین
load	سنگین کردن
ham handed	سنگین دست
slamming	ضربت سنگین
sledgehammer	چکش سنگین
sledgehammers	چکش سنگین
be off hand with someone <idiom>	سر سنگین بودن
tie-up	راهبندان سنگین
traffic congestion	راهبندان سنگین
grave	موقر سنگین
graves	موقر سنگین
soberly	سنگین موقر
gravest	موقر سنگین
dense traffic	ترافیک سنگین
heavy traffic	ترافیک سنگین
sober	سنگین موقر
ham fisted	سنگین دست
heavy hydrogen	هیدروژن سنگین
slammed	ضربت سنگین
overbalancing	سنگین تر بودن از
dulls	کند سنگین
heavyweight	بزرگ و سنگین
dullest	کند سنگین
stodgy	سنگین وکندرو
duller	کند سنگین