Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
hot seat
صندلی برقی
Other Matches
rocking chair
صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
rocking chairs
صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
faldstool
صندلی تا شو بدون پشتی صندلی راحتی
vacuums
جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuuming
جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuumed
جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuum
جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
my chair was next his
صندلی من پهلوی صندلی اوبود
camp chair
صندلی سفری صندلی صحرایی
oil gear
جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
power traverse
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
chairs
صندلی
chairing
صندلی
chaired
صندلی
chair
صندلی
seat
صندلی
place
صندلی
places
صندلی
placing
صندلی
jump seat
صندلی تا شو
footstools
صندلی
stalling
صندلی
stall
صندلی
seated
صندلی
santalaceous
صندلی
box seat
صندلی لژ
footstool
صندلی
seats
صندلی
hot seat
صندلی الکتریکی
deckchair
صندلی تاشو
parliamentary seat
صندلی مجلسی
carrycots
صندلی کودک
drive's seat
صندلی راننده
deckchairs
صندلی تاشو
armchair
صندلی راحتی
office chair
صندلی اداری
armchairs
صندلی راحتی
carrycot
صندلی کودک
antimacassar
رویهء صندلی
antimacassars
رویهء صندلی
an odd chair
صندلی تکی
tiers
ردیف صندلی
arm chair
صندلی راحتی
armrest
دستهء صندلی
shooting sticks
صندلی عصایی
swivel chair
صندلی چرخان
shooting stick
صندلی عصایی
boatswain's chair
صندلی نقاله
tier
ردیف صندلی
camp chair
صندلی تاشونده
pushchairs
صندلی چرخدار
pushchair
صندلی چرخدار
morris chair
صندلی راحتی
elbows
دسته صندلی
elbowed
دسته صندلی
elbow
دسته صندلی
adjustable seat
صندلی متحرک
rocking chair
صندلی گهوارهای
rocker
صندلی گهوارهای
folding seat
صندلی تاشو
sittings
نشیمن صندلی
choir-stall
صندلی بلند
he nestles in the chair
در صندلی غنوده
rocking chairs
صندلی گهوارهای
bucket seats
صندلی یکنفری
easy chairs
صندلی راحت
bucket seat
صندلی یکنفری
rockers
صندلی گهوارهای
arm
دسته صندلی
sitting
نشیمن صندلی
easy chair
صندلی راحت
caner
بافنده صندلی حصیری
back seat
صندلی عقب اتومبیل
reseating
صندلی جدید دادن
office swivel chair
صندلی گردان اداری
cat nap
چرت روی صندلی
a seat by the window
یک صندلی کنار پنجره
seat adjuster lever
سطح تنظیم صندلی
garden seat
صندلی یانیمکت باغبانی
shooting stick
صندلی جمعشو و متحرک
shooting sticks
صندلی جمعشو و متحرک
arm chair
صندلی دسته دار
window seats
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window seat
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
fishing chair
صندلی در قایق ماهیگیری
ejector seat
صندلی پران
[هواپیمایی]
reseats
صندلی جدید دادن
seat belt
کمربند صندلی هواپیما
cathedra
[صندلی اسقف در کلیسا]
armchairs
صندلی دسته دار
seat-belt
کمربند صندلی هواپیما
electric chair
صندلی اعدام الکتریکی
armchair
صندلی دسته دار
elbow chair
صندلی دسته دار
woolsack
کرسی یا صندلی دادگاه
baby carriage
صندلی چرخدار بچه
wheel chair
صندلی چرخ دار
ejection seat
صندلی پران
[هواپیمایی]
twisboat chair
قایق- صندلی تابدار
tuffet
صندلی یانشیمن کوتاه
seat-belts
کمربند صندلی هواپیما
baby carriages
صندلی چرخدار بچه
curule chair
صندلی عاج نشان
wheelchairs
صندلی چرخ دار
wheelchair
صندلی چرخ دار
deck chair
صندلی حصیری تاشو
dossal
پشتی صندلی وغیره
dossel
پشتی صندلی وغیره
reseat
صندلی جدید دادن
reseated
صندلی جدید دادن
cat sleep
چرت روی صندلی
backless bench
نیمکت
[صندلی]
بدون پشتی
splat
میله تزئینی پشت صندلی
caster
چرخ زیر صندلی یامیز
windsor chair
صندلی دارای پشتی منحنی
benchstool
نیمکت
[صندلی]
بدون پشتی
club chair
صندلی دسته دار بزرگ
Dust has accumulated
[settled]
on the chairs.
روی صندلی ها خاک نشسته
arm
اسلحه دستهء صندلی یا مبل
choir-stall
[صندلی های مبلی گروه کر]
They changed seats .
صندلی هایشان را با هم عوض کردند
Keep a free(an empty)seat for me.
یک صندلی خالی برایم نگاهدار
prince's feather
تزئین برجسته پشت صندلی
castor
چرخ زیر صندلی یامیز
castors
چرخ زیر صندلی یامیز
casters
چرخ زیر صندلی یامیز
seat back adjustment knob
دکمه تنظیم پشتی صندلی
love seat
صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
Have a seat, please!
خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
I think that's my seat.
فکر می کنم آن صندلی جای من است.
slat
چوب مداد میله پشت صندلی
stool
کرسی صندلی مستراح فرنگی مدفوع
slats
چوب مداد میله پشت صندلی
sedilia
یکی از سه صندلی محراب یاصدر کلیسا
powers
برقی
galvanic
برقی
powering
برقی
before you know it
برقی
electrical
برقی
power
برقی
electric
برقی
powered
برقی
electricians mate
برقی
night stool
صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
night chair
صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
hammock chair
صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
the hall seats one thousand
تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
high chair
صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
Is this seat taken?
آیا این صندلی گرفته شده است؟
barrel chair
صندلی فنری که پشتش سفت ومقعر است
high chairs
صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
gymnotus
مارماهی برقی
thermoelectric
گرما برقی
moving staircase
پله برقی
escalator
پله برقی
frigidaire
یخچال برقی
foud royant a
سکته برقی
moving stairway
پله برقی
electromotor
موتور برقی
electropathy
معالجه برقی
electrotherapeutics
درمان برقی
electrothermal printer
چاپگرحرارتی برقی
electrotype
چاپ برقی
electrotype
قالب برقی
eletro luminescence
لومینسانس برقی
electrometallurgy
متالورژی برقی
vulcanization
جوش برقی
two unit system
دستگاه دو برقی
trolly
واگن برقی
thermoelectric
دما برقی
thermistor
رزیستور برقی
three unit electrical system
دستگاه سه برقی
triple ignition
احتراق سه برقی
trolley car
اتوبوس برقی
single ignition
احتراق تک برقی
vulcanizer
جوشکار برقی
moving staircase
پله برقی
non electric
غیر برقی
power blower
دمنده برقی
trolley buses
اتوبوس برقی
power turret
برجک برقی
trolley bus
اتوبوس برقی
trolleybus
اتوبوس برقی
electromagnet
اهنربای برقی
electric furnace
کوره برقی
electric light
روشنایی برقی
trolleys
واگن برقی
electric iron
اطو برقی
electrifies
برقی کردن
electric cushion
بالش برقی
electrify
برقی کردن
electric current
جریان برقی
electrifying
برقی کردن
electrification
برقی کردن
electric shock
ضربه برقی
electric cleaner
جارو برقی
electric machine
دستگاه برقی
electric power
توان برقی
trolley
واگن برقی
escalator
پله برقی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com