English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
choir-stall صندلی بلند
Search result with all words
high chair صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
high chairs صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
Other Matches
rocking chair صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
rocking chairs صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
faldstool صندلی تا شو بدون پشتی صندلی راحتی
my chair was next his صندلی من پهلوی صندلی اوبود
camp chair صندلی سفری صندلی صحرایی
clackvalve دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
touts بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
tout بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
dirndl نوعی دامن بلند با کمر بلند
seat صندلی
box seat صندلی لژ
seats صندلی
jump seat صندلی تا شو
santalaceous صندلی
seated صندلی
footstool صندلی
footstools صندلی
placing صندلی
places صندلی
place صندلی
chairs صندلی
chairing صندلی
stall صندلی
chaired صندلی
stalling صندلی
chair صندلی
monofilament الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
carrycot صندلی کودک
armchairs صندلی راحتی
parliamentary seat صندلی مجلسی
armchair صندلی راحتی
deckchairs صندلی تاشو
carrycots صندلی کودک
deckchair صندلی تاشو
pushchair صندلی چرخدار
shooting stick صندلی عصایی
shooting sticks صندلی عصایی
adjustable seat صندلی متحرک
pushchairs صندلی چرخدار
rocking chair صندلی گهوارهای
rocking chairs صندلی گهوارهای
arm chair صندلی راحتی
an odd chair صندلی تکی
tiers ردیف صندلی
tier ردیف صندلی
elbows دسته صندلی
elbowed دسته صندلی
elbow دسته صندلی
antimacassars رویهء صندلی
antimacassar رویهء صندلی
hot seat صندلی الکتریکی
armrest دستهء صندلی
boatswain's chair صندلی نقاله
drive's seat صندلی راننده
swivel chair صندلی چرخان
morris chair صندلی راحتی
rocker صندلی گهوارهای
rockers صندلی گهوارهای
he nestles in the chair در صندلی غنوده
folding seat صندلی تاشو
camp chair صندلی تاشونده
hot seat صندلی برقی
bucket seats صندلی یکنفری
arm دسته صندلی
easy chair صندلی راحت
easy chairs صندلی راحت
sitting نشیمن صندلی
sittings نشیمن صندلی
bucket seat صندلی یکنفری
office chair صندلی اداری
fishing chair صندلی در قایق ماهیگیری
dossal پشتی صندلی وغیره
reseats صندلی جدید دادن
dossel پشتی صندلی وغیره
shooting stick صندلی جمعشو و متحرک
shooting sticks صندلی جمعشو و متحرک
garden seat صندلی یانیمکت باغبانی
elbow chair صندلی دسته دار
reseat صندلی جدید دادن
seat adjuster lever سطح تنظیم صندلی
a seat by the window یک صندلی کنار پنجره
reseating صندلی جدید دادن
reseated صندلی جدید دادن
twisboat chair قایق- صندلی تابدار
wheel chair صندلی چرخ دار
cathedra [صندلی اسقف در کلیسا]
ejector seat صندلی پران [هواپیمایی]
woolsack کرسی یا صندلی دادگاه
armchair صندلی دسته دار
armchairs صندلی دسته دار
baby carriage صندلی چرخدار بچه
baby carriages صندلی چرخدار بچه
office swivel chair صندلی گردان اداری
tuffet صندلی یانشیمن کوتاه
cat sleep چرت روی صندلی
electric chair صندلی اعدام الکتریکی
wheelchairs صندلی چرخ دار
cat nap چرت روی صندلی
ejection seat صندلی پران [هواپیمایی]
caner بافنده صندلی حصیری
window seat صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window seats صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
back seat صندلی عقب اتومبیل
wheelchair صندلی چرخ دار
seat-belts کمربند صندلی هواپیما
seat-belt کمربند صندلی هواپیما
seat belt کمربند صندلی هواپیما
curule chair صندلی عاج نشان
arm chair صندلی دسته دار
deck chair صندلی حصیری تاشو
windsor chair صندلی دارای پشتی منحنی
casters چرخ زیر صندلی یامیز
castor چرخ زیر صندلی یامیز
splat میله تزئینی پشت صندلی
choir-stall [صندلی های مبلی گروه کر]
arm اسلحه دستهء صندلی یا مبل
prince's feather تزئین برجسته پشت صندلی
backless bench نیمکت [صندلی] بدون پشتی
benchstool نیمکت [صندلی] بدون پشتی
castors چرخ زیر صندلی یامیز
seat back adjustment knob دکمه تنظیم پشتی صندلی
caster چرخ زیر صندلی یامیز
club chair صندلی دسته دار بزرگ
They changed seats . صندلی هایشان را با هم عوض کردند
Dust has accumulated [settled] on the chairs. روی صندلی ها خاک نشسته
Keep a free(an empty)seat for me. یک صندلی خالی برایم نگاهدار
stool کرسی صندلی مستراح فرنگی مدفوع
slats چوب مداد میله پشت صندلی
Have a seat, please! خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
slat چوب مداد میله پشت صندلی
I think that's my seat. فکر می کنم آن صندلی جای من است.
sedilia یکی از سه صندلی محراب یاصدر کلیسا
love seat صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
shaggy ugs فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
the hall seats one thousand تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
Is this seat taken? آیا این صندلی گرفته شده است؟
night stool صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
hammock chair صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
night chair صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
barrel chair صندلی فنری که پشتش سفت ومقعر است
reservation رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
moquette پارچه مخمل نمای مخصوص فرش یا رویه صندلی
The stage was bare but for [save for] a couple of chairs. صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
reservations رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
an odd chair صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد
gradin یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
gradine یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
ferris wheel گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
ejection seat صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
back-seat driver مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat drivers مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
cartridge actuated device وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
musical chairs نوعی بازی که بازیکنان در حرکتاند و وقتی موسیقی متوقف شد مینشینند و هر کس بی صندلی باشد باخته است
bleacher کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
lounge اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
high grown بلند قد
aloud بلند
longs بلند
long بلند
longest بلند
longer بلند
highs بلند
loud speaker بلند گو
long- بلند
longed بلند
lengthwise بلند
legged پا بلند
amplifiers بلند گو
amplifier بلند گو
vociferous بلند
upland بلند
loudspeaker بلند گو
tallest قد بلند
tall بلند
taller بلند
taller قد بلند
tallest بلند
high بلند
skyscrapers بلند
loudly بلند
skyscraper بلند
willowy بلند
eton collan بلند
high (1 9 to 36) بلند
loftily بلند
grandiose بلند
megaphones بلند گو
megaphone بلند گو
tall قد بلند
fortes بلند
soaring بلند
rumbustious بلند
highest بلند
pointers خط کش بلند
mouth filling بلند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com