English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (2 milliseconds)
English Persian
rocking chair صندلی گهوارهای
rocking chairs صندلی گهوارهای
rocker صندلی گهوارهای
rockers صندلی گهوارهای
Other Matches
rocking chair صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
rocking chairs صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
faldstool صندلی تا شو بدون پشتی صندلی راحتی
my chair was next his صندلی من پهلوی صندلی اوبود
camp chair صندلی سفری صندلی صحرایی
wagon vault طاق گهوارهای
cradle roof طاق گهوارهای
rocking horse اسب چوبی گهوارهای
sloping barrel vault سقف گهوارهای مایل
inclined barrel arch طاق گهوارهای مایل
rocking horses اسب چوبی گهوارهای
straight barrel vault طاق اهنگ طاق گهوارهای
annular barrel vault طاق اهنگ طاق گهوارهای
footstool صندلی
chaired صندلی
seated صندلی
seat صندلی
box seat صندلی لژ
seats صندلی
stall صندلی
stalling صندلی
footstools صندلی
chairs صندلی
place صندلی
jump seat صندلی تا شو
places صندلی
placing صندلی
chair صندلی
santalaceous صندلی
chairing صندلی
parliamentary seat صندلی مجلسی
carrycot صندلی کودک
arm chair صندلی راحتی
armrest دستهء صندلی
he nestles in the chair در صندلی غنوده
morris chair صندلی راحتی
armchair صندلی راحتی
swivel chair صندلی چرخان
carrycots صندلی کودک
deckchair صندلی تاشو
pushchair صندلی چرخدار
drive's seat صندلی راننده
deckchairs صندلی تاشو
shooting stick صندلی عصایی
folding seat صندلی تاشو
shooting sticks صندلی عصایی
adjustable seat صندلی متحرک
armchairs صندلی راحتی
camp chair صندلی تاشونده
pushchairs صندلی چرخدار
boatswain's chair صندلی نقاله
an odd chair صندلی تکی
bucket seats صندلی یکنفری
office chair صندلی اداری
easy chair صندلی راحت
choir-stall صندلی بلند
easy chairs صندلی راحت
arm دسته صندلی
sitting نشیمن صندلی
elbow دسته صندلی
sittings نشیمن صندلی
tiers ردیف صندلی
tier ردیف صندلی
hot seat صندلی الکتریکی
elbows دسته صندلی
elbowed دسته صندلی
antimacassars رویهء صندلی
bucket seat صندلی یکنفری
hot seat صندلی برقی
antimacassar رویهء صندلی
baby carriage صندلی چرخدار بچه
woolsack کرسی یا صندلی دادگاه
reseating صندلی جدید دادن
armchair صندلی دسته دار
twisboat chair قایق- صندلی تابدار
wheel chair صندلی چرخ دار
baby carriages صندلی چرخدار بچه
ejection seat صندلی پران [هواپیمایی]
ejector seat صندلی پران [هواپیمایی]
a seat by the window یک صندلی کنار پنجره
seat adjuster lever سطح تنظیم صندلی
shooting sticks صندلی جمعشو و متحرک
shooting stick صندلی جمعشو و متحرک
office swivel chair صندلی گردان اداری
reseats صندلی جدید دادن
cathedra [صندلی اسقف در کلیسا]
reseated صندلی جدید دادن
reseat صندلی جدید دادن
tuffet صندلی یانشیمن کوتاه
back seat صندلی عقب اتومبیل
elbow chair صندلی دسته دار
seat belt کمربند صندلی هواپیما
dossel پشتی صندلی وغیره
dossal پشتی صندلی وغیره
deck chair صندلی حصیری تاشو
curule chair صندلی عاج نشان
cat sleep چرت روی صندلی
cat nap چرت روی صندلی
caner بافنده صندلی حصیری
window seats صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
wheelchair صندلی چرخ دار
wheelchairs صندلی چرخ دار
window seat صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
arm chair صندلی دسته دار
electric chair صندلی اعدام الکتریکی
fishing chair صندلی در قایق ماهیگیری
seat-belt کمربند صندلی هواپیما
garden seat صندلی یانیمکت باغبانی
armchairs صندلی دسته دار
seat-belts کمربند صندلی هواپیما
prince's feather تزئین برجسته پشت صندلی
windsor chair صندلی دارای پشتی منحنی
backless bench نیمکت [صندلی] بدون پشتی
splat میله تزئینی پشت صندلی
castors چرخ زیر صندلی یامیز
Dust has accumulated [settled] on the chairs. روی صندلی ها خاک نشسته
They changed seats . صندلی هایشان را با هم عوض کردند
castor چرخ زیر صندلی یامیز
casters چرخ زیر صندلی یامیز
choir-stall [صندلی های مبلی گروه کر]
arm اسلحه دستهء صندلی یا مبل
club chair صندلی دسته دار بزرگ
caster چرخ زیر صندلی یامیز
benchstool نیمکت [صندلی] بدون پشتی
seat back adjustment knob دکمه تنظیم پشتی صندلی
Keep a free(an empty)seat for me. یک صندلی خالی برایم نگاهدار
stool کرسی صندلی مستراح فرنگی مدفوع
slat چوب مداد میله پشت صندلی
slats چوب مداد میله پشت صندلی
Have a seat, please! خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
love seat صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
sedilia یکی از سه صندلی محراب یاصدر کلیسا
I think that's my seat. فکر می کنم آن صندلی جای من است.
high chair صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
night chair صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
high chairs صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
night stool صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
Is this seat taken? آیا این صندلی گرفته شده است؟
barrel chair صندلی فنری که پشتش سفت ومقعر است
the hall seats one thousand تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
hammock chair صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
moquette پارچه مخمل نمای مخصوص فرش یا رویه صندلی
The stage was bare but for [save for] a couple of chairs. صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
reservation رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
reservations رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
an odd chair صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد
gradine یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
ejection seat صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
ferris wheel گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
gradin یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
back-seat driver مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat drivers مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
cartridge actuated device وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
musical chairs نوعی بازی که بازیکنان در حرکتاند و وقتی موسیقی متوقف شد مینشینند و هر کس بی صندلی باشد باخته است
bleacher کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
lounge اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com