English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (8 milliseconds)
English Persian
trunk [American E] صندوق چمدان [خودرو]
boot [British E] صندوق چمدان [خودرو]
Search result with all words
trunk چمدان بزرگ صندوق
trunks چمدان بزرگ صندوق
Other Matches
holdalls چمدان
holdall چمدان
cases چمدان
valises چمدان
valise چمدان
portmanteaux چمدان
portmanteaus چمدان
portmanteau چمدان
suitcases چمدان
suitcase چمدان
case چمدان
suit case چمدان
kist چمدان
To pack a suitcase. چمدان بستن
handbag چمدان کوچک
handbags چمدان کوچک
baggage چمدان بارسفر
weekender چمدان کوچک سفری
footlocker چمدان قفل دار
Do you have any more luggage? آیا چمدان یا بار دیگری دارید؟
live out of a suitcase <idiom> تنها بایک چمدان زندگی کردن
attache case چمدان یا جامه دان مخصوص حمل اسناد
notebook computer یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
hutch صندوق
hutches صندوق
coffer صندوق
boxes صندوق
chest set صندوق
cash office صندوق
water jacket صندوق اب
chests صندوق
box صندوق
coffers صندوق
chest صندوق
cases صندوق
case صندوق
cashed صندوق
cashing صندوق
cashes صندوق
lacunar صندوق
cash صندوق
funded صندوق
fund صندوق
postbox صندوق پست
savings bank صندوق پس انداز
trustee savings bank صندوق پس انداز
kench تغار صندوق
poor box صندوق اعانه
pension fund صندوق بازنشستگی
letter box صندوق پست
letter drop صندوق پست
loan fund صندوق وام
money box صندوق اعانه
money box صندوق دستگیری
penny bank صندوق پس انداز
letterbox صندوق پست
to coffer در صندوق اندوختن
altar-tomb صندوق مزار
savings bank صندوق پس انداز
provident bank صندوق پس انداز
post-boxes صندوق پست
post-box صندوق پست
letterboxes صندوق مراسلات
letterboxes صندوق پست
letterbox صندوق مراسلات
mailboxes صندوق پست
trunk بشکه صندوق
mailbox صندوق پست
trunks بشکه صندوق
ballot box صندوق ارا
ballot boxes صندوق ارا
aid fund صندوق تعاون
bank of deposit صندوق پس انداز
box caisson صندوق قالب پی
box maker صندوق ساز
box type van body بدنه صندوق
caisson صندوق مهمات
closets صندوق خانه
closeting صندوق خانه
closeted صندوق خانه
bin جازغالی صندوق
case صندوق جعبه
case پوشانیدن صندوق
cases صندوق جعبه
cases پوشانیدن صندوق
bins جازغالی صندوق
crate صندوق مشبک
crates صندوق مشبک
money-box صندوق اعانه
money-boxes صندوق اعانه
closet صندوق خانه
cash box صندوق پول
cash deficit کسر صندوق
cash office دایره صندوق
strongbox گاو صندوق
risk money کسر صندوق
cashier's allowance کسر صندوق
european monetary fund صندوق پولی اروپا
crate صندوق بزرگ چوبی
exchanged stabilization fund صندوق تثبیت ارز
caisson [محفظه یا صندوق زیرآبی]
crates صندوق بزرگ چوبی
posted صندوق پست تعجیل
orderly bin صندوق زباله در خیابان
gold pool صندوق مشترک طلا
post صندوق پست تعجیل
post- صندوق پست تعجیل
posts صندوق پست تعجیل
repository صندوق تابوت فرف
incase در صندوق قرار دادن
mess treasurer متصدی صندوق باشگاه
repositories صندوق تابوت فرف
depositary for a fund سپرده برای یک صندوق
chested صندوق یا سینه دار
safecracker دزد صندوق باز کن
cash register صندوق پول شمار
unemployment fund صندوق تامین بیکاری
cash registers صندوق پول شمار
boxlike بشکل صندوق یاجعبه
boxy بشکل صندوق مشت زن
social insurance fund صندوق بیمههای اجتماعی
yegg دزد صندوق شکن
boot locke قفل صندوق عقب
cashed دریافت کردن صندوق پول
cashes دریافت کردن صندوق پول
international monetary fund صندوق بین المللی پول
cash دریافت کردن صندوق پول
cashing دریافت کردن صندوق پول
pillar boxes صندوق پستی ستونی شکل
pillar box صندوق پستی ستونی شکل
community chest صندوق اعانه برای امورخیریه
casket جعبه جواهر صندوق یاتابوت
cash register صندوق [محل پرداخت پول]
caskets جعبه جواهر صندوق یاتابوت
savings and loan association صندوق پس انداز تعاونی ورهنی
feretory [صندوق آثار مقدس کلیسا]
IMF مخفف صندوق بینالمللی پول
yeggman جانی ولگرد دزد صندوق شکن
fund تنخواه ذخیره وجوه احتیاطی صندوق
raee show نمایش چیزی که در صندوق یا جعبه باشد
sales register صندوق پول یا ماشین دخل مغازه
slop chest صندوق ملبوس وملزومات کارکنان کشتی
funded تنخواه ذخیره وجوه احتیاطی صندوق
safe deposit صندوق اهن مخصوص امانت اشیاء گرانبها
humidor صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
mailbox انباره پیغام های پستی صندوق پست
mailboxes انباره پیغام های پستی صندوق پست
letter-box company شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
offshore company شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
rain box صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
To cast ones vote. رأی خودرا دادن (به صندوق رأی ریختن )
special drawing rights این اصطلاحات شامل افزودن قدرت وام دهی صندوق وافزایش میعان پولی جهان در این زمینه بوده است
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com