English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 172 (5 milliseconds)
English Persian
structrual engineering industry صنعت سازه
Other Matches
motor vehicle industry صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
structrual engineering industry صنعت ساختمان فولادی صنعت سوله
structures سازه
structuring سازه
factor سازه
factors سازه
frame سازه
construct سازه
constructed سازه
constructing سازه
constructs سازه
structure سازه
steel framed structured سازه فولادی
element سازه برقی
picture element سازه تصویر
negative element سازه منفی
elements سازه برقی
hypothetical construct سازه فرضی
element area سازه تصویر
construct validity اعتبار سازه
factor of safety سازه ابیمی
concrete structure سازه بتنی
positive element سازه مثبت
eye-catcher سازه تزئینی
heating unit سازه گرمساز
internal structure سازه داخلی
sextet نغمه شش سازه یا شش اوازه
ecological factor سازه بوم شناختی
sextette نغمه شش سازه یا شش اوازه
sextets نغمه شش سازه یا شش اوازه
cellular structure ساختارسلولی سازه سلولی
constituent سازه تشکیل دهنده
constituents سازه تشکیل دهنده
frame partition جداگر سازه دار
bionic وابسته به زیست سازه شناسی
crystalline structure سازه بلوری ساختمان کریستالی
distortions تغییرات ناخواسته شکل یک جسم یا یک سازه
distortion تغییرات ناخواسته شکل یک جسم یا یک سازه
landing wires سیمهایی برای متحمل شدن نیروهای وارد بر سازه هواپیما در حال فرود
Cinoiserie [سبک معماری اروپایی از هنر سازه های چینی که اولین بار در قرن هفدهم میلادی استفاده شد.]
industry صنعت
craftsman trade صنعت
artless بی صنعت
industries صنعت
arts صنعت
art صنعت
trade صنعت
traded صنعت
crafts صنعت
craft صنعت
infant industry صنعت نوزاد
industrial espionage جاسوسی در صنعت
family industry صنعت خانوادگی
haniwork صنعت دست
extractive industry صنعت استخراجی
export industry صنعت صادراتی
electric industry صنعت برق
iron industry صنعت اهن
labour intensive industry صنعت کاربر
cottage industries صنعت روستایی
weak industry صنعت کساد
weak industry صنعت ضعیف
textile industry صنعت نساجی
sick industry صنعت بیمار
service industry صنعت خدمات
manufacturing صنعت ساخت
plastic industry صنعت پلاستیک
philotechnic صنعت دوست
palinode صنعت انکار
oil industry صنعت نفت
textile industry صنعت بافندگی
metal working industry صنعت فلزکاری
manufacturing industry صنعت کارخانهای
cottage industry صنعت روستایی
industrialism صنعت گرایی
industrialist صنعت کار
industrialists صاحب صنعت
industrialists صنعت کار
motorcar industry صنعت اتومبیل
craftsman هنرپیشه صنعت گر
craftsmen هنرپیشه صنعت گر
automotive صنعت اتومبیل
hyperbole صنعت اغراق
artificer صنعت کار
handicraft صنعت دستی
antistrophe صنعت تجنیس
agro industry کشت و صنعت
simile صنعت تشبیه
similes صنعت تشبیه
industrialist صاحب صنعت
filmdom صنعت سینما
contracting industry صنعت ساختمان
technology صنعت شناسی
declining industry صنعت رو به زوال
technologies صنعت شناسی
domestic industry صنعت داخلی
automotive industry صنعت اتومبیل
mysteries صنعت هنر
computer industry صنعت کامپیوتر
ceramics industry صنعت سرامیک
mystery صنعت هنر
chiasmus صنعت قلب
competitive industry صنعت رقابتی
reserve factor نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
small scale industry صنعت به مقیاس کوچک
handicraft صنعت دستی حرفه
beaver fur خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
beaver خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
transport trade صنعت حمل و نقل
confectionery صنعت شیرینی سازی
counterpoint صنعت ترکیب الحان
sick industry صنعت عقب مانده
nationalized industry صنعت ملی شده
expanding industry صنعت در حال گسترش
location of industry تعیین مکان صنعت
ease of entry سهولت ورودبه یک صنعت
constant cost industry صنعت هزینههای ثابت
iron and steel working industry صنعت اهن و فولاد
carrying-trade صنعت حمل و نقل
barrier to entry منع ورود به صنعت
transport business صنعت حمل و نقل
carrying business صنعت حمل و نقل
declining industry صنعت درحال تنزل
electrotechnology شناخت صنعت برق
machine building industry صنعت ماشین سازی
talkie صنعت فیلم ناطق
talkies صنعت فیلم ناطق
metaphor صنعت استعاره کنایه
metaphors صنعت استعاره کنایه
carrying trade صنعت حمل و نقل
transport industry صنعت حمل و نقل
non ferrous metal industry صنعت فلزات غیراهنی
industrially ازلحاظ کار و صنعت
shipping trade صنعت حمل و نقل
automobile trade صنعت یا تجارت اتومبیل
pleating machine دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
plaiting machine دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
plaiter دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
cuttler دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
pleating machine دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
plaiter دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
plaiting machine دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
free entry ورود ازاد بنگاهها به صنعت
elaborately ازروی صنعت و نازک کاری
long run industry supply curve منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
location of industry تعیین محل استقرار صنعت
cuttler دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
monocoque ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
eisa معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
globe valve شیر بشقابی [صنعت] [تکنولوژی ] [مهندسی]
location theory نظریه تعیین محل استقرار صنعت
extended industry standard architecture معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
industrial دارای صنایع بزرگ اهل صنعت
Irans industry is progressing. صنعت ایران درحال ترقی است
Want is the mother of industry. <proverb> خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
poor prospects for the steel industry دورنمای ضعیف برای صنعت پولاد
aviationelectronic بکارگیری الکترونیک در صنعت هوانوردی یا فضانوردی
globe valve شیر سوپاپی [صنعت] [تکنولوژی ] [مهندسی]
electrometallurgy صنعت ذوب فلزات با سیستمهای پیشرفته الکتریکی
Hollywood شهر هالیوود مرکز صنعت سینمای امریکا
viticulture صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
technology قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technologies قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
internal structure ساختمان داخلی سازه داخلی
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels. صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
biochip تلاش صنعت کامپیوتر برای تبدیل ارگانیزم زنده به ریزه تراشه ها
ada زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
pick نخ پود [در صنعت با این نام هم کاربرد دارد از بین تارها معمولا بصورت ضربی عبور داده می شود تا گره ها را در جای خود محکم کند.]
increasing cost industry حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
dedicated کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
gig ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com