Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
English
Persian
To take an invevtory.
صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
Other Matches
inventory
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
stock talking
سیاهه برداری از موجودی
inventory
صورت دارایی موجودی
to take inventory
صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
assembly listing
صورت برداری همگذاری لیست اسمبلی
pict
قالب فایل گرافیکی که تصاویر را به صورت برداری ذخیره میکند
perpetual inventory
فهرست دائمی موجودی موجودی دائم
stockade
جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stock evaluation
بررسی موجودی انبار ارزیابی موجودی
stockades
جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
earmarked stock
موجودی تخصیص یافته موجودی اختصاصی
accomplish
صورت گرفتن
carry out
صورت گرفتن
accomplishes
صورت گرفتن
put into practice
صورت گرفتن
bring into being
صورت گرفتن
put into effect
صورت گرفتن
accomplishing
صورت گرفتن
execute
صورت گرفتن
make a reality
صورت گرفتن
bring inbeing
صورت گرفتن
fulfill
[American]
صورت گرفتن
accomplish
صورت گرفتن
materializes
صورت خارجی بخود گرفتن
rallies
سرو صورت تازه گرفتن
rally
سرو صورت تازه گرفتن
materializing
صورت خارجی بخود گرفتن
materialized
صورت خارجی بخود گرفتن
rallied
سرو صورت تازه گرفتن
materialised
صورت خارجی بخود گرفتن
materialize
صورت خارجی بخود گرفتن
materialises
صورت خارجی بخود گرفتن
materialising
صورت خارجی بخود گرفتن
disposition
صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
to lay in a stock
موجودی تهیه کردن
numeric
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
xerographic
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
xerography
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
supplied
تکمیل کردن موجودی ذخیره
supply
تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplying
تکمیل کردن موجودی ذخیره
stock
موجودی موجودی کالا
stocked
موجودی موجودی کالا
stenciling
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciled
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencil
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencils
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
hectograph
ماشین کپیه برداری یارونوشت برداری
overstock
زیاد ذخیره کردن موجودی بیش از حدلزوم داشتن
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
stripping
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
exploiting
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploits
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
operated
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operate
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operates
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
defrauded
کلاه برداری کردن
defrauding
کلاه برداری کردن
defrauds
کلاه برداری کردن
defraud
کلاه برداری کردن
utilises
بهره برداری کردن
mapping
نقشه برداری کردن
tapping
بهره برداری کردن از
exploits
بهره برداری کردن از
safing
چاشنی برداری کردن
sampled
نمونه برداری کردن
utilizing
بهره برداری کردن
tapped
بهره برداری کردن از
tap
بهره برداری کردن از
exploit
بهره برداری کردن از
utilizes
بهره برداری کردن
utilize
بهره برداری کردن
utilised
بهره برداری کردن
utilising
بهره برداری کردن
exploiting
بهره برداری کردن از
sample
نمونه برداری کردن
unveils
نمودار کردن پرده برداری
unveiled
نمودار کردن پرده برداری
unveil
نمودار کردن پرده برداری
sampling
نمونه برداری مزه کردن
photo imagery
عکس برداری کردن از زمین
unveiling
نمودار کردن پرده برداری
operated
عمل کردن بهره برداری کردن
operate
عمل کردن بهره برداری کردن
operates
عمل کردن بهره برداری کردن
geodesy
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
utilising
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilised
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizes
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
common control
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
periodic stock check
کنترل متناوب موجودی کنترل موجودی در دورههای متناوب
geodetic datum
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
local
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printers
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
bench mark
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
plastic bubble keyboard
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packets
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
invoiced
صورت کردن
invoicing
صورت کردن
invoice
صورت کردن
invoices
صورت کردن
list
صورت کردن
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
assets
موجودی
minimum stock level
موجودی
stock
موجودی
holding
موجودی
supplies
موجودی
storing
موجودی
store
موجودی
stocked
موجودی
balance in hand
موجودی
repertoire
موجودی
to strike off the rolls
از صورت حذف کردن
rosters
وارد صورت کردن
roster
وارد صورت کردن
stocked
به موجودی افزودن
supplying
موجودی لزوم
cycle stock
موجودی فعال
inventories
موجودی کالا
supply
موجودی جایگیرموقتی
idle stock
موجودی بی مصرف
safety stock
موجودی تضمینی
stocked
موجودی انبار
stocked
موجودی ذخیره
surplus stock
موجودی اضافی
valuation of stock
ارزیابی موجودی
instruction repertoire
موجودی دستورالعمل
supplying
موجودی جایگیرموقتی
inventory management
مدیریت موجودی
inventory discrepancy
اختلاف موجودی
inventory control
کنترل موجودی
danger warning level
حداقل موجودی
reserve stock
موجودی ذخیره
active stock
موجودی فعال
supply
موجودی لزوم
excess stock
موجودی مازاد
supplied
موجودی جایگیرموقتی
buffer stock
موجودی ذخیره
buffer stock
موجودی احتیاطی
business inventories
موجودی تجاری
capital stock
موجودی سرمایه
stock valuation
ارزیابی موجودی
financial assets
موجودی مالی
stock taking
رسیدگی به موجودی
surplus stock
موجودی مازاد
complete inventory
موجودی کامل
consumable stock
موجودی مصرفی
exhaust bin level
فاقد موجودی
stock
موجودی انبار
stock
موجودی ذخیره
supplied
موجودی لزوم
stock
به موجودی افزودن
exhaust bin level
اتمام موجودی
warehouse stock
موجودی انبار
continuous inventory
موجودی مستمر
stock record
سابقه موجودی
inventory
لیست موجودی
stock adjustment
تعدیل موجودی
inventory
موجودی کالا
funded
موجودی سرمایه
fund
موجودی دارائی
inventory
فهرست موجودی
quick assets
موجودی نقدشو
funded
موجودی دارائی
stock adjustment
تطبیق موجودی
stock accounting
حسابداری موجودی
stock audit
حسابرسی موجودی
stock control
کنترل موجودی
stock account
حساب موجودی
out of stock;ex stock
از موجودی یاذخیره
stock check
کنترل موجودی
fund
موجودی سرمایه
schedules
صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
strike off the rolls
از صورت وکلا خارج کردن
schedule
صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
scheduled
صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
mine action
عمل کردن به صورت مین
inflame
اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflames
اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflaming
اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
trig list
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
phototostat
رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
bessel method
پیدا کردن محل توقفگاه به روش بسل سیستم نقشه برداری بسل
barrage jamming
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
base stock control
کنترل موجودی مبنا
liabilities
تعهد موجودی بانکی
stock control
کنترل موجودی انبار
wardrobe
اشکاف موجودی لباس
wardrobes
اشکاف موجودی لباس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com