English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
set menu صورت غذای هر روزه
Other Matches
a special menu صورت غذای مخصوص
inventory از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
fasted روزه
ventage روزه
fastest روزه
daylong یک روزه
fasting روزه
fast روزه
to break ones fast روزه
fasts روزه
fast روزه گرفتن
to keep a fast روزه داشتن
the fasting month ماه روزه
the f.month ماه روزه
ephemerid حشره یک روزه
lent ماه روزه
eight day هشت روزه
fasts روزه گرفتن
fastest روزه گرفتن
daylily سوسن یک روزه
quadrages imal چهل روزه
mayfly حشرهی یک روزه
mayflies حشرهی یک روزه
fasted روزه گرفتن
fasting روزه داری
faster روزه دار
faster روزه گیر
triduum عبادت سه روزه
d. after d. همه روزه
may fly حشره یک روزه
day fly مگس یک روزه
to observe a fast روزه داشتن
daylong همه روزه
to observe a fast روزه گرفتن
fast day روز روزه
days sight draft برات دیداری 06 روزه
hexaemeron شش روزه افرینش یاتاریخ ان
ember days روزهای روزه ودعا
one day event مسابقه پرش یک روزه
hexahemeron شش روزه افرینش یاتاریخ ان
pentad مدت پنج روزه
quadrages ima یاچله روزه وپرهیزنصارا
in the next few days درهمین چند روزه
wear out one's welcome <idiom> مهمان دو روزه عزیز است
rubella {sg} سرخک سه روزه [سرخجه] [پزشکی]
German measles سرخک سه روزه [سرخجه] [پزشکی]
three-day measles سرخک سه روزه [سرخجه] [پزشکی]
I've been here for five days. پنج روزه که من اینجا هستم.
every dog has his day <idiom> <none> هرکسی پنج روزه نوبت اوست
locals چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
simple interest سود پول بر اساس سال 063 روزه
dish of the day غذای روز
restorative food غذای مقوی
when in season غذای فصل
chicken feed غذای جوجه
stinkpot غذای بدبو
shore dinner غذای دریایی
seafood غذای دریایی
potluck غذای مختصر
spirilual nutriment غذای روحانی
luncheons غذای مفصل
luncheon غذای مفصل
plant food غذای گیاه
junk food غذای ناسالم
meats غذای اصلی
meat غذای اصلی
junk foods غذای ناسالم
health foods غذای سالم
dinette غذای گرم
cornmeal غذای ذرت
health food غذای سالم
sweetmeat غذای شیرین
sops غذای مایع
sop غذای مایع
antipasto غذای اشتهااور
birdseed غذای پرندگان
entree غذای اصلی
plant food غذای گیاهی
printers وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
quadrages imal وابسته به چله روزه وپرهیزکه درمیان نصارامعمول است
madison مسابقه دوچرخه سواری استقامت 6 روزه بین 2 تیم
Frozen meat ( food ) . گوشت ( غذای ) یخ زده
Oily skin (food). پوست ( غذای ) چرب
Good wholesome food . غذای سالم وکامل
board غذای روی میز
boarded غذای روی میز
fondu نوعی غذای سویسی
chopsuey نوعی غذای چینی
chow mein نوعی غذای چینی
debilitant غذای ضعیف کننده
stenophagous غذای محدود خوار
gastronomist متخصص غذای لذیذ
consumables موضوعات سادهای که در اجزای هر روزه سیستم کامپیوتری لازم اند
adjustable split die وسیله ای برای در آوردن دنده یا روزه در سطح خارجی اجسام
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
progressive cookery پخت تدریجی غذای یکان
That was a very good meal. غذای خیلی خوبی بود.
food container فرف غذای قابل حمل
to toy with one's food با غذای خود بازی کردن
Rice is a wholesome food . برنج غذای کاملی است
slosh غذای چسبناک مشروب لزج
baked meat شیرینی اردی غذای پخته
speciality of the house غذای مخصوص طبخ منزل
bakemeat شیرینی اردی غذای پخته
sloshes غذای چسبناک مشروب لزج
sloshing غذای چسبناک مشروب لزج
packet روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
agape غذای سبک پس ار جشنی در کلیسا [دین]
mawkish حالت تهوع نسبت به غذای بدمزه
entremets غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
ravioli نوعی غذای ایتالیایی از گوشت و نشاسته
underfeed غذای غیر کافی خوردن یا دادن
succotash غذای مرکب از لوبیا ومغزذرت پخته
casseroles نوعی غذای مرکب از گوشت وارد
casserole نوعی غذای مرکب از گوشت وارد
The food was not fit to eat. غذای ناجوری بود ( قابل خوردن نبود )
I revisited her recipe. من دستور کار [غذای] او [زن] را دوباره بکار بردم.
for half board برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
three-day retreat گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی [برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
slop غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopping غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopped غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
He warned he would go on a termless hunger strike. او [مرد] هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
broth غذای مایعی مرکب از گوشت یاماهی وحبوبات وسبزیهای پخته
barrage jamming تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
puffs دود ویا بخار قسمت پف کرده جامه زنانه غذای پف دار
puffing دود ویا بخار قسمت پف کرده جامه زنانه غذای پف دار
puff دود ویا بخار قسمت پف کرده جامه زنانه غذای پف دار
discretionary آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
rom دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
chargeable accessions استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
munchies [Colloquial] غذای برای ریز ریز خوردن [مانند تخمه یا پسته]
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
hunger strikes اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
hunger strike اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
basic بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
approach formation صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
statement صورت
constellation صورت
roster صورت
figure صورت
figures صورت
statements صورت
constellations صورت
rosters صورت
kalendar صورت
figuring صورت
coat card صورت
circumstantially در صورت
mazard صورت
providing در صورت
medal صورت
medals صورت
conformational isomers هم صورت
physiognomies صورت
conformer هم صورت
image صورت
images صورت
physiognomy صورت
faces صورت
phased صورت
phase صورت
rolls صورت
hues صورت
rolled صورت
hue صورت
roll صورت
shapes صورت
versions صورت
shape صورت
visages رو صورت
phases صورت
face صورت
effigies صورت
effigy صورت
form صورت
slips صورت
slipped صورت
formed صورت
slip صورت
forms صورت
visage رو صورت
listing صورت
invoices صورت
facies صورت
invoicing صورت
invoice صورت
listings صورت
file صورت
invoiced صورت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com