English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
floorer ضربت زمین انداز
Other Matches
sightscreen دیوار یا نرده در طرفین زمین کریکت به عنوان زمینه برای توپ انداز
bump ضربت ضربت حاصله دراثر تکان سخت
average propensity to save میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
chinaman زمین خوردن و بلند شدن توپ توپ انداز چپ- دست بطرف توپزن راست دست
shocks ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
shock ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
shocked ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
saving institutions موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
deflection board طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
unintended saving پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
mortar report گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
whack صدای ضربت ضربت
whacks صدای ضربت ضربت
mid wicket توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
redstone موشک زمین به زمین رداستون
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
shocked ضربت
pounds ضربت
pounding ضربت
hews ضربت
pounded ضربت
inflicter ضربت زن
strokes ضربت
pound ضربت
hewing ضربت
slipe ضربت
stroked ضربت
thumps ضربت
coup ضربت
coups ضربت
bats ضربت
thumping ضربت
batted ضربت
shock ضربت
stroke ضربت
shocks ضربت
hewed ضربت
buff ضربت
buffs ضربت
dint ضربت
whang ضربت
thwacks ضربت
biff ضربت
biffed ضربت
biffing ضربت
biffs ضربت
thwack ضربت
thwacked ضربت
slapped ضربت
ding ضربت
dinge ضربت
jarred ضربت
jars ضربت
hew ضربت
slap ضربت
skelpit ضربت
blows ضربت
blow ضربت
skelp ضربت
inflictor ضربت زن
percussion ضربت
plunk ضربت
thwacking ضربت
stroking ضربت
strikes ضربت
concussion ضربت
jar ضربت
bump ضربت
strike ضربت
knoit ضربت
slapping ضربت
slaps ضربت
larrup ضربت
jow ضربت
bat ضربت
buffeted ضربت
buffeting ضربت
buffet ضربت
buffets ضربت
thumped ضربت
canvass ضربت
canvassed ضربت
thump ضربت
canvasses ضربت
canvassing ضربت
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
inflicted ضربت زدن
inflicting ضربت زدن
counter ضربت متقابل
inflicts ضربت زدن
contuse ضربت زدن
thrusting ضربت فشار
thrusts ضربت فشار
strikeless بدون ضربت
cobs ضربت برکپل
counter ضربت زدن ضد
countered ضربت متقابل
nobs ضربت برسر
respirator ضربت گیر
inflict ضربت زدن
beats ضربت موسیقی
nob ضربت برسر
respirators ضربت گیر
thrust ضربت فشار
countered ضربت زدن ضد
swipe ضربت سخت
countering ضربت زدن ضد
cob ضربت برکپل
countering ضربت متقابل
shock waves موج ضربت
tip ضربت اهسته
shock wave موج ضربت
beat ضربت موسیقی
tipping ضربت اهسته
concussion ضربت سخت
sockdologer ضربت قاطع
sockdolager ضربت قاطع
dents جای ضربت
denting جای ضربت
repost ضربت سریع
dented جای ضربت
hacks ضربت بریدن
hacked ضربت بریدن
swiped ضربت سخت
bruise ضربت دیدن
shock troops یکان ضربت
traumatism اثر ضربت
bruises ضربت دیدن
bob ضربت زدن
bobbing ضربت زدن
swiping ضربت سخت
to lay in ضربت زدن
by blow ضربت تصادفی
bruised ضربت دیدن
deathblow ضربت مهلک
bobs ضربت زدن
hack ضربت بریدن
bruising ضربت دیدن
dent جای ضربت
riposte ضربت سریع
shock صدمه ضربت
shocked ضربت سخت
knocks مشت ضربت
shocks ضربت سخت
knocked مشت ضربت
shocks صدمه ضربت
lanced ضربت نیزه
jab ضربت بامشت
lance ضربت نیزه
shock ضربت سخت
slug ضربت مشت
jow ضربت زدن
slugged ضربت مشت
slugs ضربت مشت
hitting ضربت تصادف
hits ضربت تصادف
hit ضربت تصادف
jabbed ضربت بامشت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com