Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (38 milliseconds)
English
Persian
slog
ضربت سخت زدن پرتاب کردن
slogged
ضربت سخت زدن پرتاب کردن
slogging
ضربت سخت زدن پرتاب کردن
slogs
ضربت سخت زدن پرتاب کردن
Other Matches
bump
ضربت ضربت حاصله دراثر تکان سخت
shock
ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
shocked
ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
shocks
ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
one and one
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
delivery groups
مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
free drop
پرتاب وسایل و تدارکات بدون چتر پرتاب ازاد
one plus one
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
pentathlons
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
pentathlon
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
ballistics
مبحث پرتاب گلوله واجسام پرتاب شونده
throws
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
throw
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
throwing
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
to sustain a shock
ضربت خوردن وپایداری کردن
knockouts
ویران کردن ضربت قاطع
impacts
با شدت اصابت کردن ضربت
knockout
ویران کردن ضربت قاطع
impact
با شدت اصابت کردن ضربت
backhands
باپشت راکت ضربت وارد کردن
backhand
باپشت راکت ضربت وارد کردن
shoots
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoot
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
ejection
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
thrusting
پرتاب کردن
pelts
پرتاب کردن
unsling
پرتاب کردن
pitch
پرتاب کردن
foin
پرتاب کردن
pitches
پرتاب کردن
projected
پرتاب کردن
shoot
پرتاب کردن
pelt
پرتاب کردن
shoots
پرتاب کردن
pelted
پرتاب کردن
jettisons
پرتاب کردن
jaculate
پرتاب کردن
skeet
پرتاب کردن
let fly
پرتاب کردن
thrust
پرتاب کردن
thrusts
پرتاب کردن
jettison
پرتاب کردن
project
پرتاب کردن
jettisoning
پرتاب کردن
jettisoned
پرتاب کردن
projects
پرتاب کردن
whacks
صدای ضربت ضربت
whack
صدای ضربت ضربت
lobs
باهستگی پرتاب کردن
jettisoning
پرتاب کردن به بیرون
spit
اب دهان پرتاب کردن
castaway
پرتاب کردن وزنه
spits
اب دهان پرتاب کردن
unsling
از فلاخن پرتاب کردن
launch a missile
موشک پرتاب کردن
projectable
قابل پرتاب کردن
triggers
پرتاب کردن فشنگ
triggered
پرتاب کردن فشنگ
trigger
پرتاب کردن فشنگ
castaways
پرتاب کردن وزنه
jettisoned
پرتاب کردن به بیرون
lobbing
باهستگی پرتاب کردن
shoots
پرتاب کردن گلوله
jettisons
پرتاب کردن به بیرون
jet
بخارج پرتاب کردن
jets
بخارج پرتاب کردن
jetting
بخارج پرتاب کردن
jetted
بخارج پرتاب کردن
to fire a torpedo
اژدری پرتاب کردن
to launch a torpedo
اژدری پرتاب کردن
slings
زنجیردار پرتاب کردن
slinging
زنجیردار پرتاب کردن
sling
زنجیردار پرتاب کردن
jettison
پرتاب کردن به بیرون
shoot
پرتاب کردن گلوله
lobbed
باهستگی پرتاب کردن
lob
باهستگی پرتاب کردن
command ejection
پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
upthrust
بطرف بالا پرتاب کردن
pash
بازور پرتاب کردن کوبیدن
provisional ball
گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
skyrocketing
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
shoves
با زور پیش بردن پرتاب کردن
skyrocketed
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
shove
با زور پیش بردن پرتاب کردن
shoved
با زور پیش بردن پرتاب کردن
skyrocket
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
shoving
با زور پیش بردن پرتاب کردن
squish
صدای شکستن یا پرتاب چیزی له کردن
skyrockets
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
pitch
توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
send down
پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
pitches
توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
refire time
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
pitches
پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
pitch
پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
hurled
پرتاب کردن پرت کردن
hurl
پرتاب کردن پرت کردن
hurls
پرتاب کردن پرت کردن
run-up
[start-up]
نزدیکی به مکان شروع با دویدن
[برای جهش یا پرتاب کردن]
[ورزش]
deathlon
مسابقه دهگانه شامل دو001 متر و دو 004 طول ودو 0051 متر و دو 011 متربا مانع و پرش طول و پرتاب دیسک و پرش با نیزه و پتاب نیزه و پرتاب وزنه و پرش ارتفاع
quails
نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
quail
نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
delivery error
اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
automatic toss
روش پرتاب خودکار بمب پرتاب خودکار بمب
weapon delivery
پرتاب جنگ افزار یا وسیله پرتاب جنگ افزار
side sweep and over under
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
knoit
ضربت
jow
ضربت
dint
ضربت
stroke
ضربت
stroked
ضربت
thump
ضربت
shock
ضربت
larrup
ضربت
concussion
ضربت
percussion
ضربت
bat
ضربت
shocks
ضربت
inflicter
ضربت زن
shocked
ضربت
buffeting
ضربت
blow
ضربت
blows
ضربت
strokes
ضربت
stroking
ضربت
thumps
ضربت
bump
ضربت
strikes
ضربت
inflictor
ضربت زن
coup
ضربت
coups
ضربت
strike
ضربت
pounded
ضربت
pound
ضربت
batted
ضربت
thumping
ضربت
pounding
ضربت
thumped
ضربت
skelp
ضربت
skelpit
ضربت
slipe
ضربت
canvass
ضربت
canvassed
ضربت
canvasses
ضربت
canvassing
ضربت
pounds
ضربت
bats
ضربت
thwacked
ضربت
buffs
ضربت
buffets
ضربت
biffing
ضربت
whang
ضربت
biffs
ضربت
buffeted
ضربت
buffet
ضربت
plunk
ضربت
thwacks
ضربت
thwacking
ضربت
ding
ضربت
hew
ضربت
dinge
ضربت
hewed
ضربت
slapped
ضربت
hews
ضربت
slap
ضربت
buff
ضربت
biffed
ضربت
hewing
ضربت
biff
ضربت
jars
ضربت
thwack
ضربت
slaps
ضربت
jarred
ضربت
jar
ضربت
slapping
ضربت
slog
ضربت سخت
bobs
ضربت زدن
slogging
ضربت سخت
nobs
ضربت برسر
nob
ضربت برسر
slugged
ضربت مشت
sockdolager
ضربت قاطع
pash
ضربت خردکننده
thrusts
ضربت فشار
slug
ضربت مشت
bobbing
ضربت زدن
infliction
ضربت زنی
dented
جای ضربت
buffer
ضربت گیر
denting
جای ضربت
slogged
ضربت سخت
inflictor
ضربت اور
inflicter
ضربت اور
dents
جای ضربت
slam
ضربت سنگین
bob
ضربت زدن
hitting
ضربت تصادف
repost
ضربت سریع
bruising
ضربت دیدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com