English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
bank shot ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
Other Matches
bank shot ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
boast ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
boasted ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
boasts ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
force ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forcing ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forces ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
bow ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bowed ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bowing ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bows ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
dragged ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
drags ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
drag ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
impact ionization ایونیزاسیون ضربهای یونیزاسیون ضربهای
pocket کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pockets کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
impluse level سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
tricrotism نبض سه ضربهای ضربان نبض بطور سه ضربهای
sidelay تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
bank shot پرتابی که به تخته بخورد
chip seal شن بخورد راه دادن
he is too p asto what he eats زیاد دربندان است که چه بخورد
macadam blinding خورده سنگ بخورد راه دادن
resurfacing شن بخورد راه دادن بازسازی رویه
planegency صدای خیزاب که بکرانه دریا بخورد
The craps should match the curtains. پرده ها با قالیها باید بخورد ( جور در آید )
Dont let the grass grow under your feet. نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
blackguards سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
blackguard سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
to fight to a finish تاپایان کارجنگیدن انقدرجنگیدن تایکطرف بکلی شکست بخورد
chop ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
chopped ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
ducks and drakes پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
duck and drake پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
lofts ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
loft ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
billiards بیلیارد
english billiards بیلیارد انگلیسی
billiard table میز بیلیارد
eight ball billiard بیلیارد امریکایی
billiard بازی بیلیارد
cueball گوی بیلیارد
I´m as hungry as a horse. آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
hungry as a hunter <idiom> آنقدر گشنه که روده بزرگ روده کوچک را بخورد
cue باچوب بیلیارد زدن
balking billiard بیلیارد فرانسوی با 4 خط محدوده
snooker بازی شبیه بیلیارد
cues باچوب بیلیارد زدن
head انتهای میز بیلیارد
posttraumatic پس ضربهای
dicrotism دو ضربهای
traumatic ضربهای
strikers بیلیارد بازی که نوبت اوست
balkline خط عرضی روی میز بیلیارد
beds سطح هموار کف میز بیلیارد
bed سطح هموار کف میز بیلیارد
English گردش فرفرهای گوی بیلیارد
striker بیلیارد بازی که نوبت اوست
cannons ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
center spot نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
carom ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
cannon ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
top ضربه به بالای توپ بیلیارد
rotation billiard بیلیارد امریکایی به ترتیب شماره
detonations انفجار ضربهای
impluse wave موج ضربهای
detonation انفجار ضربهای
shock wave موج ضربهای
implusing signal سیگنال ضربهای
ippon kumite مبارزه تک ضربهای
shock waves موج ضربهای
impluse contact کنتاکت ضربهای
impluse sender مولد ضربهای
impluse current جریان ضربهای
impluse voltage فشار ضربهای
whipping حرکت ضربهای
strode analysis تحلیل ضربهای
australian crawl کرال دو ضربهای
impluse inertia لختی ضربهای
impluse generator مولد ضربهای
impluse function تابع ضربهای
batch mixer مخلوط کن ضربهای
impluse distortion اعوجاج ضربهای
impluse switch کلید ضربهای
impluse switch تکمه ضربهای
impluse tachometer تاکومتر ضربهای
impluse detector اشکارسازجریان ضربهای
transient voltage ولتاژ ضربهای
impact exitation تحریک ضربهای
impulse discharge تخلیه ضربهای
tricrotic نبض سه ضربهای
drop test ازمایش ضربهای
partial products حاصل ضربهای جز
impulse turbine توربین ضربهای
percussion welding جوشکاری ضربهای
shock excitation تحریک ضربهای
percussion press پرس ضربهای
pulsating load بار ضربهای
sambon kumite مبارزه سه ضربهای
impact load بار ضربهای
impluse exitation تحریک ضربهای
impluse breakdown شکست ضربهای
shock concrete بتن ضربهای
impulsive force نیروی ضربهای
implusive excitation تحریک ضربهای
mach wave موج ضربهای
impact strength استحکام ضربهای
impact printer چاپگر ضربهای
impact force نیروی ضربهای
sides کناره
lip کناره
side کناره
bordered کناره
bordering کناره
listel کناره
rim کناره
margent کناره
margine کناره
fringes کناره
fringe کناره
edge کناره
margins کناره
margin کناره
rims کناره
border کناره
edges کناره
fifteen ball billiard بیلیارد امریکایی بدون تعیین گوی
masse ضربه عمودی به یک طرف گوی بیلیارد
nine ball billiard بیلیارد کیسهای با 9 گوی شماره دار
forty one continous billiard بیلیارد امریکایی با تعیین گوی و کیسه
lemon بردن بازی بیلیارد به روش اماتوری
cribbage billiard بیلیارد کیسهای با کیسه انداختن هر 2 گوی
lemons بردن بازی بیلیارد به روش اماتوری
impact crusher سنگ شکن ضربهای
daisy wheel printer چاپگر اصلی ضربهای
impact transducer مبدل فرایندهای ضربهای
impluse withstand voltage فشار ضربهای ایستا
detached shock wave موج ضربهای منفصل
jia ippon kumite مبارزه ازاد تک ضربهای
wavelet موج ضربهای کوچک
mach line موج ضربهای ضعیف
normal shock wave موج ضربهای عمود
oblique shock wave موج ضربهای مایل
percussion riveter پرچ کننده ضربهای
pulsed resistance welding جوشکاری مقاومتی ضربهای
pusher type furnace کوره نوع ضربهای
tensile impact test ازمایش کشش ضربهای
joint مفصل اتصال ضربهای
impluse voltage stress تنش فشار ضربهای
impluse current generator مولد جریان ضربهای
jar ramming method روش ضربهای قالبریزی
impluse protective level سطح فشار ضربهای
impluse circuit مدار جریان ضربهای
impluse sound level سطح صوت ضربهای
impluse test ازمایش فشار ضربهای
impluse breakdown voltage فشار شکست ضربهای
impluse voltage test ازمایش فشار ضربهای
impluse turbine توربین فشار ضربهای
impluse voltage cascade ابشار فشار ضربهای
impluse voltage generation تولید فشار ضربهای
impluse voltage generator مولد فشار ضربهای
threctia کناره گیری
to declare off کناره کردن از
to stand a. off کناره گرفتن
bank paving فرش کناره
To go into solitude . To become aloof . کناره گرفتن
standoffish کناره گیر
levee کناره رودخانه
map margin کناره نقشه
offishness کناره جویی
demit کناره گرفتن از
demission کناره گیری
renouncement کناره گیری
retired ness کناره گیری
sea board کناره دریا
seceder کناره گیر
bolt rope طناب کناره
separatism کناره گیری
featheredge کناره تیز
resignations کناره گیری
border کناره مرز
edges کناره تیزی
edge کناره تیزی
bordered کناره مرز
bordering کناره مرز
abdication کناره گیری
isolation کناره گیری
scratching کناره گیری
attrition کناره گیری
scratched کناره گیری
scratch کناره گیری
renunciation کناره گیری
stand offish کناره گیر
resignation کناره گیری
sides پهلو کناره
side پهلو کناره
detachment کناره گیری
detachments کناره گیری
retiring کناره گیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com