English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
trap shot ضربه به گوی از محدوده ماسهای
Other Matches
trapped زمینی که دارای محدوده یاتلههای ماسهای بصورت مانع باشد
vertical sand drainage زهکشهای قائم ماسهای چاه زهکش ماسهای زهکشهای ایستاده ماسهای
leg hit ضربه بسمت محدوده توپزن
square out ضربه از خارج محدوده میلههای کریکت
sabulous ماسهای
sandy ماسهای
arenaceous ماسهای
sand mastic ماستیک ماسهای
sandy soil زمین ماسهای
argilloarenaceous خاک رس ماسهای
sand cushion بستر ماسهای
dry sand mold قالب ماسهای خشک
sand castings قطعه ریختگی ماسهای
loam molding shop قالب گیری ماسهای
loam molding قالب گیری ماسهای
dry sand molding قالبریزی ماسهای خشک
sand casting ریخته گری ماسهای
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
sand equivalent درجه ماسهای بودن خاک
dry sand casting ریخته گری ماسهای خشک
sand casting ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
punted ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
crossest ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross ضربه هوک پس از ضربه حریف
black wash نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
sclaff ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
spans محدوده
confining محدوده
spanned محدوده
span محدوده
spanning محدوده
scope محدوده
ranged محدوده
confine محدوده
range محدوده
ranges محدوده
sin bin محدوده پنالتی
soft cell boundaries محدوده ازاد سل
floor محدوده زمین
error range محدوده خطا
normal range محدوده عادی
number range محدوده اعداد
range check بررسی محدوده
playing area محدوده زمین
time limit محدوده زمانی
ranged حدود محدوده
ranges حدود محدوده
floors محدوده زمین
transmission limit محدوده فرافرستی
time limits محدوده زمانی
fair territory محدوده خطا
floored محدوده زمین
range حدود محدوده
zone حیطه محدوده
grade سطح یا محدوده
zones حیطه محدوده
grades سطح یا محدوده
in توپ در محدوده زمین
bands محدوده فرکانس ها بین دو حد
frequency range محدوده فرکانس نامی
band محدوده فرکانس ها بین دو حد
bank switching راه گزینی محدوده
balking billiard بیلیارد فرانسوی با 4 خط محدوده
in- توپ در محدوده زمین
shank ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
touch in goal محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
palette محدوده رنگهایی که استفاده می شوند
palettes محدوده رنگهایی که استفاده می شوند
patches محدوده 02 در 04 متر برای تمرین اسکیت
short line محدوده تعیین شده برای فرودتوپ
family محدوده طرحهای مختلف یک حالت نوع
repertoire محدوده توابع یک وسیله یا نرم افزار
normal هر محدوده خارج آن خطا محسوب میشود
outsides منطقه دوراز محدوده پرتاب ازاد
outside منطقه دوراز محدوده پرتاب ازاد
newton محدوده PDAتوسعه یافته توسط Apple
patch محدوده 02 در 04 متر برای تمرین اسکیت
infield محدوده زمین کریکت نزدیک میله ها
families محدوده طرحهای مختلف یک حالت نوع
out of bounds خارج شدن توپ از محدوده زمین
confidence level احتمالی که یک عدد در محدوده قرار بگیرد
bands محدوده فرکانس یک سیگنال پیش از پردازش یا ارسال
scope محدوده مقادیر که یک متغیر میتواند شامل شود
band محدوده فرکانس یک سیگنال پیش از پردازش یا ارسال
normal محدوده مورد نظر برای نتیجه یا عدد
UHF محدوده فرکانس برای ارسال سیگنالهای تلویزیون
in hand گذاشتن گوی بیلیارد در نقطه دلخواه محدوده
skid pad محدوده روغنکاری شده ازمایش اتومبیل یاموتورسیکلت
center of gravity envelope تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
quantifier علامت یا نشانهای که حجم یا محدوده چیزی را نشان دهد
popping crease خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
team area محدوده بین دو خط 53 یاردی در هر دو طرف زمین فوتبال امریکایی
leg theory روش تهاجمی محاصره کردن توپزن در سمت محدوده او
special حرف چاپ اضافی که در محدوده استاندارد نوشتاری نیست
placekick ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
radio frequency قطعه الکترومغناطیسی با محدوده فرکانس بین کیلوهرتز و گیگا هرتز
window فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
window فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
private محدوده آدرس حافظه کاربر مشخص , نه برای دستیابی عمومی
third محدوده کامپیوترها که مدررهای مجتمع به جای ترانزیستور به کار می رفتند
privates محدوده آدرس حافظه کاربر مشخص , نه برای دستیابی عمومی
thirds محدوده کامپیوترها که مدررهای مجتمع به جای ترانزیستور به کار می رفتند
platforms نوع استاندارد سخت افزار که محدوده مشخص از کامپیوترها را می سازد
platform نوع استاندارد سخت افزار که محدوده مشخص از کامپیوترها را می سازد
fairness شرایطی که تا اجرای هر عمل درخواستی در سیستم در یک محدوده زمان باقی می ماند
colours برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
normalizes عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
center of gravity limits محدوده مجاز برای جابجاشدن گرانیگاه هواپیما بدون اختلال در وضعیت پرواز ان
ps/ محدوده کامپیوترهای IBM PC سازگارند ولی از باس MCA متفاوتی استفاده می کنند
legs ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
normalises عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
normalised عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
adaptation توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
leg ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
colour برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
normalising عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
adaptations توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
normalize عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
IBM محدوده کامپیوترهای شخصی بر پایه Intel و پردازنده هایی که حاوی باس MCA هستند
grid الگوها یا خط وطی که روی صفحه نشان داده شده اند و محدوده به نقاط هستند
grids الگوها یا خط وطی که روی صفحه نشان داده شده اند و محدوده به نقاط هستند
patterns محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
pattern محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
CLUT جدول شماره ها در ویندوز و برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگهای یک تصویر
Xerox PARC مرکز توسعه aerox که یک محدوده وسیع از محصولات از قبیل mouse و GVT ساخته است
scalar پردازنده RISC طراحی شده توسط Sun Microsystems که در محدوده ایستگاههای کاری اش استفاده میشود
imperialism سیاست مبتنی بر استفاده از وسایل سیاسی برای بسط قدرت اقتصادی درخارج از محدوده کشورامپریالیستی
SPARC پردازنده Rise طراحی شده توسط Sun Microstems که در محدوده استگاههای کاری اش استفاده میشود
hovering acts قوانینی که بر رفت و امد کشتیهای خودی و اجنبی در محدوده معینی ازابهای کشور حکمفرمایی میکند
quantization خطای تبدیل سیگنال آنالوگ به عددی با توجه به دقت محدوده ساده یا سیگنالی که به سرعت تغییر میکند
netware که در محدوده سخت افزاری اجرا میشود و اشتراک فایل و چاپ و برنامههای server-diaf را پشتیبانی میکند
map پورت ورودی /خروجی که قابل دستیابی است انگار که محلی از حافظه در محدوده آدرس طبیعی CPU باشد
maps پورت ورودی /خروجی که قابل دستیابی است انگار که محلی از حافظه در محدوده آدرس طبیعی CPU باشد
misrepresentation در CL وقتی قلب واقعیت میتواند در محدوده مسئولیت مدنی موضوع دعوی قرار گیرد که ناشی از عمد وقصد باشد تدلیس
personal محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
p system سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
pilot method عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
normalising تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
standards محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
normalises تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalize تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
standard محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
normalizes تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalised تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
wordperfect برنامه کاربردی کلمه پرداز معروف ساخت Word Perfeet Covp که روی محدوده وسیعی از سیستم عامل و سخت افزار اجرا میشود
fifth generation computers مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری که با استفاده از مدارهای سریع VLSI و زبانهای برنامه سازی قدرتمند برای ایجاد امکان محدوده افراد
regenerator وسیلهای که در ارتباطات استفاده میشود و سیگنال دریافتی را مرتب میکند و ارسال میکند. و برای گشترش محدوده شبکه به کار می روند
Intel محدوده پردازنده ها ساخت intel که حاوی قط عاتی هستند که برای افزایش کارایی به کار می روند در صورت کار با چند رسانهای و ارتباطات
analog صفحه نمایش که از یک سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای نمایش استفاده میکند به طوری که میتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
limited distance modem وسیله ارسال داده با محدوده کوتاه که داده دیجیتال خاص را ارسال میکند و نه به صورت تقسیم شده
off خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
base band 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
baseband 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
minicomputer کامپیوتر کوچک با محدوده دستوران و توان پردازش بیشتر از ریز کامپیوتر ولی غیرقابل مقایسه با سرعت و فرفیت ارسال داده کامپیوتر main frame
maps نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
analogue صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
analogues صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
mini کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
flaps ضربه
flapped ضربه
flap ضربه
shots ضربه
shot ضربه
pulse ضربه
whang ضربه
collisions ضربه
thud ضربه
yee jupkki ضربه پا
thudded ضربه
strokes ضربه
tits ضربه
tit ضربه
blow ضربه
strikeless بی ضربه
impulse ضربه
impulses ضربه
hacked ضربه
thudding ضربه
thuds ضربه
collision ضربه
pop ضربه
popped ضربه
brunt ضربه
left ضربه چپ
head ضربه با سر
impluse ضربه
pops ضربه
butt joint ضربه
hacks ضربه
mishit ضربه بد
butting ضربه با سر
surge ضربه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com