English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
inject ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
injected ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
injecting ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
injects ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
Other Matches
hit اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
high port حالت سخمه به جلو یا سخمه کوتاه
short lunge نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
short quard سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
strikes حمله ضربه زدن به دشمن
strike حمله ضربه زدن به دشمن
rapiers سخمه سخمه زنی
rapier سخمه سخمه زنی
stabber سخمه زن
gall حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
to triumph over the enemy برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
radio countermeasures اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
radio deception گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
butt stroke سخمه ته قنداق
long thrust سخمه بلند
enemy alien طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
rejects عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
reject عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejected عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
long thrust وضعیت سخمه بلند
close up نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-ups نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
close-up نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
short thrust نوعی سخمه کوتاه در جنگ سرنیزه
penetration نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
roll back به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
breaching رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
close in security برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
espionage جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
evasion اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasions اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
punt ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
breached سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
identification friendly or foe سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
disorganises به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
hostile track تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganising به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganize به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizes به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizing به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganised به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
cross ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest ضربه هوک پس از ضربه حریف
end on سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
approach march راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
sclaff ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
out flank دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
repelled پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repel پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repels پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelling پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
bogey تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogies تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
shank ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
shelling report گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
placekick ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
enemies دشمن
hostile دشمن
enemy دشمن
foeman دشمن
abhorrer دشمن
adversarial دشمن
adversary دشمن
at d. دشمن
foe دشمن
adversaries دشمن
xenophobe دشمن
foes دشمن
fronting سمت دشمن
contain احاطه دشمن
front سمت دشمن
waning جنگ دشمن
wanes جنگ دشمن
man hater دشمن ادم
waned جنگ دشمن
nemesis دشمن بزرگ
potential enemy دشمن اصلی
enemy state دولت دشمن
contained احاطه دشمن
antagonising دشمن کردن
antagonize دشمن کردن
antagonises دشمن کردن
antagonised دشمن کردن
antagonizes دشمن کردن
potential enemy دشمن حتمی
antagonizing دشمن کردن
antagonized دشمن کردن
merged دشمن فاهر شد
unfriendly دشمن ناشناس
contains احاطه دشمن
antagonists رقیب دشمن
antagonist رقیب دشمن
wane جنگ دشمن
hostile battery اتشبار دشمن
hostile artillery توپخانه دشمن
xenophobe دشمن بیگانه
evaded گریز از دشمن
engagements درگیری با دشمن
the enemy کشتی دشمن
the enemy نیروی دشمن
antichrst دشمن مسیح
evade گریز از دشمن
archenemy دشمن بزرگ
hateable دشمن داشتنی
arch enemy دشمن بزرگ
alien enemy دشمن خارجی
enemy forces نیروهای دشمن
evades گریز از دشمن
enemy state حکومت دشمن
enemy دشمن کردن
engagement درگیری با دشمن
enemies دشمن کردن
feudist متحد دشمن
evading گریز از دشمن
betrayment تسلیم به دشمن کردن
repulse پس زدن دشمن وازدن
betrays تسلیم دشمن کردن
line of approach راه تقرب به دشمن
repulsing پس زدن دشمن وازدن
repulsed پس زدن دشمن وازدن
betrayed تسلیم دشمن کردن
suspect battery اتشبار مشکوک دشمن
threat دشمن تهدید کردن
repulses پس زدن دشمن وازدن
to roll up the enemy line بخط دشمن کردن
to pierce the enemy's line دشمن رخنه کردن
harasses ایذا کردن دشمن
close in نزدیک شدن به دشمن
betraying تسلیم دشمن کردن
He gave the inemy no respite . به دشمن مهلت نداد
harass ایذا کردن دشمن
hunting شکار دشمن یا زیردریایی
flank crossing عبوراز جناح دشمن
break off قطع تماس با دشمن
To the envy of our enemies . به کوری چشم دشمن
threats دشمن تهدید کردن
One enemy is one too many. یک دشمن هم زیاد است
enemy in liken of friend دشمن در لباس دوست
break through نفوذکردن در مواضع دشمن
harassing به هم زدن کارایی دشمن
anti air ضد برتری هوایی دشمن
harass ناراحت کردن دشمن
action station پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
close with نزدیک شدن به دشمن
betray تسلیم دشمن کردن
trophy of war غنیمت جنگی از دشمن
harasses ناراحت کردن دشمن
limited objective هدف نزدیک به جبهه دشمن
electromagnetic intrusion نفوذ الکترومغناطیسی در مداررادارهای دشمن
identification zone منطقه تشخیص هواپیماهای دشمن
evader گمشده جنگی در منطقه دشمن
direct pressure تعاقب کردن مستقیم دشمن
counter surveillance عملیات ضدمراقبت و تجسس دشمن
counter fire اتش ضد اتشباربر علیه دشمن
contact report گزارش تماس با هواپیمای دشمن
confirmed location محل تایید شده دشمن
confusion agent عامل گیج کردن دشمن
combat jump پرش با چتر درمنطقه دشمن
captured material وسایل گرفته شده از دشمن
infiltrating در خطوط دشمن نفوذ کردن
antisocial مخل اجتماع دشمن جامعه
catalytic ترغیب کننده دشمن به درگیری
diversionary attack تک منحرف کننده توجه دشمن
hostile متعلق به دشمن خصومت امیز
infiltrated در خطوط دشمن نفوذ کردن
flank crossing دور زدن جناح دشمن
infiltrate در خطوط دشمن نفوذ کردن
evasion and scape گریز و فراراز دست دشمن
denial measures تدابیر ممانعت ازنفوذ دشمن
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces . درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
scrambles درگیر شدن باهواپیمای دشمن
threat study بررسی توسعه تهدید دشمن
scrambled درگیر شدن باهواپیمای دشمن
scramble درگیر شدن باهواپیمای دشمن
search and clear جستجو و پاک کردن دشمن
One enemy is too many, a hundred friend are too few. <proverb> یک دشمن زیاد است صد دوست کم .
threat study بررسی امکانات رزمی دشمن
siege mentality دشمن پنداری همه جانبه
To break down the enemys resistance. مقاومت دشمن رادرهم شکستن
strategic reconnaissance بررسی مقدماتی وضع دشمن
people sniffer رادار کشف افراد دشمن
infiltrates در خطوط دشمن نفوذ کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com