English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
concussion ضربه مغزی
brain concussion ضربه مغزی
Other Matches
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
concave fillet weld جوشکاری مغزی مقعر جوشکاری مغزی
punted ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
fillet مغزی
fillets مغزی
medillary مغزی
anencephalia بی مغزی
cores مغزی
core مغزی
anencephaly بی مغزی
braininess مغزی
inanity بی مغزی
braid مغزی
medullar مغزی
cerebral مغزی
braided مغزی
filleting مغزی
sententiousness پر مغزی
nuclear مغزی
medullary مغزی
braids مغزی
frothiness بی مغزی
cacuminal مغزی
cerebric مغزی
encephalic مغزی
filleted مغزی
crosses ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser ضربه هوک پس از ضربه حریف
cerebro spinal مغزی- نخاعی
prosencephalic جلو مغزی
feeble mindedness سبک مغزی
encephalopathy بیماری مغزی
encorticalization مغزی شدن
cerebrovascular مغزی- عروقی
coil form مغزی پیچک
cortical inhibition بازداری مغزی
cortical deafness کری مغزی
cortical control کنترل مغزی
cortical blindness نابینایی مغزی
brain lesion ضایعه مغزی
glioma غده مغزی
brain injury اسیب مغزی
brain washing شستشوی مغزی
brain waves امواج مغزی
jute heart مغزی کنفی
brain abscess ابسه مغزی
brain abscess دمل مغزی
brain work کار مغزی
brain worker کارگر مغزی
cerebral compression فشردگی مغزی
cerebral contusion کوفتگی مغزی
cerebration فعالیت مغزی
idiocy سبک مغزی
menticide شستشوی مغزی
brain center مرکز مغزی
mental مغزی هوشی
peduncle پایک مغزی
cerebral laceration پارگی مغزی
brain damage اسیب مغزی
encephalization مغزی شدن
wire core مغزی سیمی
hearts مغزی طناب
welt مغزی گذاشتن
heart مغزی طناب
welts مغزی گذاشتن
brain death مرگ مغزی
silliness سبک مغزی
cerebral electrotherapy برق درمانی مغزی
acute brain syndrome نشانگان مغزی حاد
csf مایع مغزی- نخاعی
cerebro spinal fluid مایع مغزی- نخاعی
cerebral arteriosclerosis تصلب شرایین مغزی
wernicke's encephalopathy بیماری مغزی ورنیکه
beak-moulding [ابزار مغزی آویزان]
cerebro spinal axis محور مغزی- نخاعی
obs نشانگان اسیب مغزی
acute brain disorder اختلال مغزی حاد
convex fillet weld جوش مغزی محدب
cerebral vascular accident سانحه عروقی مغزی
brain injured اسیب دیده مغزی
cerebral sclerosis تصلب شرایین مغزی
meningioma غده پردههای مغزی
cva سانحه عروقی- مغزی
organic brain syndrome نشانگان اسیب مغزی
encephalization quotient بهر مغزی شدن
sclaff ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
fillet like architrave گچ بری سرستون مغزی گون
weak intellect سبک مغزی خبطی کم عقلی
fillet under the nose of a step مغزی لبه یا دماغه پله
elizur's test for organicity ازمون اسیب مغزی الیزور
minimal brain damage کمترین اسیب مغزی موثر
cimbia [نوار یا ابزار مغزی اطراف ستون]
cerebrospinal مربوط به نخاع ومغز مغزی نخاعی
welt حاشیه چرمی دور چیزی مغزی
imbecilely از روی کودنی یا سبک مغزی ابلهانه
welts حاشیه چرمی دور چیزی مغزی
neurons رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
angle-fillet [ابزار مغزی برای پوشاندن درزهای داخلی]
brain death از کار افتادن مغز و کلیهی فعالیتهای مغزی
neuron رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
cerebrate فعالیت مغزی را نشان دادن فکر کردن
brainwashes تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwashed تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwash تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
shank ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
placekick ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
amnesia ضعف حافظه بعلت ضعف یا بیماری مغزی فراموشی
prefrontal واقع در جلو استخوان پیشانی جلو مغزی
annulet [نوار تزئینی یا ابزار مغزی دور تا دور ستون تزئینی]
impulses ضربه
thuds ضربه
impacts ضربه
butting ضربه با سر
impulse ضربه
surges ضربه
surged ضربه
surge ضربه
impact ضربه
tit ضربه
flaps ضربه
kicks ضربه با پا
kicking ضربه
kicking ضربه با پا
kicked ضربه
kicked ضربه با پا
head ضربه با سر
flapped ضربه
collisions ضربه
collision ضربه
tits ضربه
kicks ضربه
thud ضربه
thudded ضربه
thudding ضربه
hacks ضربه
hacked ضربه
hack ضربه
antiknock ضد ضربه
brunt ضربه
push ضربه
shocks ضربه
butt joint ضربه
kick ضربه با پا
shocked ضربه
pushed ضربه
shock ضربه
kick ضربه
pulsed ضربه
pulse ضربه
flap ضربه
pushes ضربه
popped ضربه
bonking ضربه بر سر
bonks ضربه بر سر
slugger ضربه زن
shockproof ضد ضربه
pop ضربه
strokes ضربه
left ضربه چپ
shock proof ضد ضربه
stroking ضربه
bonked ضربه بر سر
stroked ضربه
bonk ضربه بر سر
pops ضربه
blow ضربه
blows ضربه
whang ضربه
interrupter ضربه گر
stroke ضربه
yee jupkki ضربه پا
strikeless بی ضربه
sole trap ضربه با کف پا
sole of the foot kick ضربه با کف پا
sole kick ضربه با کف پا
impluse ضربه
double kick دو ضربه پی در پی
shots ضربه
mishit ضربه بد
shot ضربه
lashed ضربه شلاق
belt ضربه محکم
lashed ضربه مژگان
shotmaking ضربه به توپ
shock waves موج ضربه
shock wave موج ضربه
piston stroke ضربه پیستون
thrums ضربه گیر
pulse counter ضربه شمار
pulse transformer مبدل ضربه
lashes ضربه شلاق
lashes ضربه مژگان
tee off ضربه محکم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com