English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
high efficiency ضریب بهره بالا
Other Matches
low level injection efficiency ضریب بهره تزریق در سطح پایین
tontine تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
modulus of elasticity ضریب ارتجاعی ضریب فنری ضریب جهندگی
usury گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
multiplier principle اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
availability factor ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
attenuation factor ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
convergence factor ضریب تقارب نصف النهارات ضریب انحراف شبکه
design stress resultant تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
probability factor ضریب احتمال وقوع ضریب احتمالات
reduction coefficient ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
charactristics مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
biquinary notation دستگاه نمادسازی که در ان هر رقم اعشاری توسط یک جفت رقم متشکل از یک ضریب 5 و یک ضریب 1 نشان داده میشود
partition coefficient ضریب توزیع ضریب تقسیم
factor of safety ضریب تامین ضریب اطمینان
gini coefficient شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
scale factor ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
ballistic coefficient ضریب زاویه بالیستیکی ضریب تاثیر بالیستیکی
slices ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
slice ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
spinwriter چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
diminishing marginal productivity بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
exploited بهره ده
yields بهره
yield بهره
yielded بهره
interest بهره
interests بهره
efficiency بهره
efficient بهره ور
quotients بهره
gained بهره
exploiter بهره کش
exploiters بهره کش
productive بهره زا
gains بهره
quotient بهره
portion بهره
portions بهره
gain بهره
sweatshops بهره کشخانه
gavel بهره غیرمجاز
sweatshop بهره کشخانه
interest for delay بهره دیرکرد
laser gain بهره لیزر
operation بهره برداری
loan interest بهره وام
legal interest بهره قانونی
interest rate نرخ بهره
exploitation بهره کشی
exploitation بهره برداری
gavels بهره غیرمجاز
lending rate بهره - نزولپول
interest بهره [اقتصاد]
rate of interest نرخ بهره
divests بی بهره کردن
divesting بی بهره کردن
rat of interest نرخ بهره
quantum yield بهره کوانتومی
put out to interest به بهره گذاشتن
divest بی بهره کردن
pure interest بهره خالص
productive work کار بهره زا
passive debt وام بی بهره
depriving بی بهره کردن
deprives بی بهره کردن
transducer gain بهره دگرسازی
productivity بهره وری
utilization بهره برداری
rq بهره تنفسی
efficiency بهره وری
resipatory quotient بهره تنفسی
voltage gain بهره ولتاژ
interest سودیا بهره
interests سودیا بهره
deprive بی بهره کردن
usage بهره برداری
using بهره برداری
utilisation [British] بهره برداری
benefic بهره بردار
bank interest بهره بانکی
usages بهره برداری ها
utilizations بهره برداری ها
high interest بهره گران
optimising بهره بردن
high interest بهره سنگین
utilisations بهره برداری ها
at % interest با بهره 21 درصد
gains بهره برداری
economic rent بهره اقتصادی
divested بی بهره کردن
exploitation [utilization] بهره برداری
contango بهره دیرکرد
factor payments بهره وسود
exploited class طبقه بهره ده
cheap money پول با بهره کم
exploitative character منش بهره کش
declaration of interest اعلام بهره
exploiting class طبقه بهره کش
default interest بهره معوق
deprival بی بهره سازی
dispossessor بی بهره سازنده
divestiture بی بهره سازی
divestment بی بهره سازی
economic rent بهره مالکانه
share بهره قسمت
lot بهره قسمت
abuse بهره کشی
gained بهره تقویت
gain بهره برداری
lot بخش بهره
abuses بهره کشی
abused بهره کشی
abusing بهره کشی
shared بهره قسمت
gained بهره برداری
accrued interest بهره متعلقه
compound interest بهره مرکب
gains بهره تقویت
antenna gain بهره انتن
gain بهره تقویت
advantage by illness بهره بیماری
shares بهره قسمت
effective interest rate نرخ بهره موثر
exploitation of labor بهره کشی کارگر
utilizes بهره برداری کردن
primary gain بهره اصلی بیماری
utilize بهره برداری کردن
utilization statistics امار بهره وری
utilising بهره برداری کردن
utilises بهره برداری کردن
utilised بهره برداری کردن
paranosic gain بهره اصلی بیماری
paranosis بهره کشی از بیماری
ready for use اماده بهره برداری
enjoyment بهره مند شدن از
per capita productivity بهره وری سرانه
beneficiary بهره بردار ذیحق
prime rate نرخ بهره پایه
respiratory exchange index شاخص بهره تنفسی
gained سود بردن بهره
royalties حق بهره برداری از چیزی
rate of yield نرخ بهره موثر
royalty حق بهره برداری از چیزی
to put out money to interest پول به بهره گذاشتن
real interest rate نرخ بهره واقعی
real rate of interest نرخ بهره واقعی
gains سود بردن بهره
gain سود بردن بهره
sexual abuse بهره کشی جنسی
tapping بهره برداری کردن از
underutilization of labor کم بهره گیری از کارگر
prime rate of interest نرخ بهره ترجیحی
principal and interest اصل پول و بهره
secondary gain بهره ثانوی بیماری
tap بهره برداری کردن از
tapped بهره برداری کردن از
epinosic gain بهره ثانوی بیماری
emergency operation بهره برداری اضطراری
pure rate of interest نرخ بهره خالص
beneficiaries بهره بردار ذیحق
interest free loan وام بدون بهره
landuse بهره وری از زمین
sweatshop کارگاه بهره کشی
high rate of interest نرخ سنگین بهره
high rate of interest نرخ بالای بهره
average productivity بهره دهی متوسط
margin productivity حد بهره وری تولید
marginal productivity بهره وری نهائی
market rate of interest نرخ بهره بازار
money lender پول به بهره گذار
money rate of interest نرخ بهره پولی
myrmecophilous بهره برنده ازمورچه
natural rate of interest نرخ بهره طبیعی
i paid the debt plus interest بدهی را با بهره ان دادم
sweatshops کارگاه بهره کشی
interest profit عایدی حاصل از بهره
interest rate per annum نرخ بهره سالانه
enjoying برخوردارشدن از بهره مندشدن از
it was sold at 0 year's p بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
bank rate نرخ بهره بانکی
exploit بهره برداری کردن از
exploiting بهره برداری کردن از
infatute ازخرد بی بهره کردن
exploits بهره برداری کردن از
neutral rate of interest نرخ بهره خنثی
utilizing بهره برداری کردن
operating budget بودجه بهره برداری
operating cost هزینه بهره برداری
exploitation of colonies بهره کشی مستعمرات
out law از حقوق بی بهره کردن
child abuse بهره کشی از کودک
factor productivity بهره دهی عوامل
passive پدافندغیر عامل بی بهره
enjoy برخوردارشدن از بهره مندشدن از
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com