English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
map k ضریب تصحیح عوامل یاعناصر نقشهای
Other Matches
scale factor ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
correction factor ضریب تصحیح
correction coefficient ضریب تصحیح
range k ضریب تصحیح برد
k , transfer ضریب تصحیح برد توپ
range k ضریب تصحیح کای برد
universal grid مختصات نقشهای جهانی شبکه بندی نقشهای جهانی
elasticity of factor substitution کشش جانشینی عوامل مقیاسی از درجه قابلیت جانشینی بین عوامل تولید در هر فرایند تولیدی
range disk صفحه تصحیح برد طبله تصحیح مسافت
modulus of elasticity ضریب ارتجاعی ضریب فنری ضریب جهندگی
functional distribution of income توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
external diseconomies عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
availability factor ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
attenuation factor ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
convergence factor ضریب تقارب نصف النهارات ضریب انحراف شبکه
wind correction تصحیح مربوط به باد تصحیح گلوله از نظر باد
correction index جدول تصحیح خطای توپ جدول تصحیح یا تصحیحات
design stress resultant تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
reduction coefficient ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
probability factor ضریب احتمال وقوع ضریب احتمالات
charactristics مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
map reconnaissance شناسایی نقشهای
map scale مقیاس نقشهای
coordinates مختصات نقشهای
map chart طرح نقشهای
superelevation تصحیح تکمیلی تراز توپ زاویه تصحیح زاویه پرش لوله توپ زاویه تصحیح تکمیلی تراز
pursuance of a plan تعقیب اندیشه یا نقشهای
coordinate code رمزمربوط به مختصات نقشهای
map template طلق چارت نقشهای
to pursue a plan نقشهای را دنبال کردن
wind fire angle سمت نقشهای باد
chart data عناصر تیر نقشهای
v , series سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
grid interval فواصل شبکه بندی نقشهای
carry through <idiom> برای کاری نقشهای کشیدن
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
biquinary notation دستگاه نمادسازی که در ان هر رقم اعشاری توسط یک جفت رقم متشکل از یک ضریب 5 و یک ضریب 1 نشان داده میشود
partition coefficient ضریب توزیع ضریب تقسیم
factor of safety ضریب تامین ضریب اطمینان
gini coefficient شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
to pursue a plan مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
backer کسی که دراجرای نقشهای کمک میکند
backers کسی که دراجرای نقشهای کمک میکند
universal transverse mercator سیستم مختصات نقشهای قائم الزاویه
ground plan نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plans نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
typecast ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecasting ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecasts ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
contour map نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
pyrogravure نقشهای که بوسیله داغ کردن چوب روی ان می اندازند
pictomap نقشهای که روی عکس هوایی تهیه شده است
planimetric نقشهای که فقط فواصل افقی نقاط رانشان میدهد
horizontal control کنترل افقی در نقشه برداری اندازه گیری بر دو سمت نقشهای
swinging the compass تصحیح انحراف قطب نما تصحیح خطای قطب نما
effects عوامل
m factors عوامل ام
adverse factors عوامل نامساعد
factors of production عوامل تولید
natural agents عوامل طبیعی
agents of production عوامل تولید
excusatory conditions عوامل رافعه
demand factors عوامل تقاضا
allocative factors عوامل تخصیصی
psychological factors عوامل روانی
aerodynamic factors عوامل ایرودینامیکی
balancing factors عوامل جبرانی
production factors عوامل تولید
factor demand تقاضای عوامل
growth factors عوامل رشد
factor productivity بازدهی عوامل
variable factors عوامل متغیر
constant factors عوامل ثابت
complementary factors عوامل مکمل
elements of expense عوامل هزینهای
institutional factors عوامل نهادی
justificatory conditions عوامل موجهه
human factor عوامل انسانی
factor proportion نسبت عوامل
total factor productivity بازدهی کل عوامل
motivational factors عوامل محرکه
factor price قیمت عوامل
technical data عوامل فنی
corrector وسیله تصحیح کننده ماسوره وسیله تصحیح ماسوره
slices ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
ballistic coefficient ضریب زاویه بالیستیکی ضریب تاثیر بالیستیکی
slice ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
additional production personnel عوامل دیگر تولد
retarding factors عوامل کند کننده
ingredient داخل شونده عوامل
inputs عوامل تولید منابع
elements of expense عوامل تولید هزینه
weathering اثر عوامل جوی
ingredients داخل شونده عوامل
aiming group عوامل مثلث گیری
factor analysis تجزیه و تحلیل عوامل
factor price distortions انحراف قیمت عوامل
factor price equalization برابرسازی قیمت عوامل
factor productivity بهره دهی عوامل
competitive factors عوامل محرک رقابت
mechanisms عوامل مکانیکی مکانیزم
mechanism عوامل مکانیکی مکانیزم
human factors engineering مهندسی عوامل انسانی
fixed factor عوامل تولید ثابت
fixed factor عوامل ثابت تولید
market forces عوامل موثردر بازار
diseconomies عوامل زیان اور
mobility of factors of production تحرک عوامل تولید
polygene عوامل توارثی غیرهمردیف
factor cost line خط هزینه عوامل تولید
factor earnings درامد عوامل تولید
factor markets بازارهای عوامل تولید
cryptovariable عوامل متغیر رمز
o technique تحلیل عوامل زمانی
factor mobility تحرک عوامل تولید
non specific factors of production عوامل غیر اختصاصی تولید
net factor income from abroad خالص درآمد عوامل از خارج
aerometeorograph دستگاه نگارش عوامل هواسنجی
factor payments پرداختهای عوامل تولید مانند
variable factors عوامل قابل تغییر تولید
geopolitics مطالعه نفوذ عوامل فیزیکی
schematize بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
elasticity of factor substitution وقتی که قیمت نسبی عوامل تغییرمیکند .
input output table این جدول جریان عوامل تولید
unpredictable factors عوامل غیر قابل پیش بینی
mechanical powers نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
self buried مدفون شده در اثر عوامل طبیعی
ceteris paribus ثابت بودن تمام عوامل دیگر
columnar transposition تغییر مکان دادن عوامل در ستون
neutral technology تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
conventional sign علایم قراردادی نقشهای علایم معمولی نقشه
glyptography شناسائی نقشهای جواهر حکاکی در روی جواهر
grid zone منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
group dynamics مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
shift forward انتقال به عوامل بعدی حرکت به سمت جلو
bleaching materiel پودر شستشو برای رفع الودگی عوامل شیمیایی
danc solution نوعی محلول شیمیایی برای رفع الودگی عوامل تاول زا
eurytopic دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
sound effects عوامل صوتی که در رادیو وتلویزیون وفیلم سینمایی وغیره موجب صدامیشود
escarpments پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
escarpment پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
m factors عوامل موثر دربازاریابی که عبارتند از :messages ,motives,markets ,moneymerchandise and media
fission products عوامل تولید شده در اثر تجزیه اتمی بقایای شکافت هستهای
amendment تصحیح
compensations تصحیح
compensation تصحیح
editing تصحیح
rectification تصحیح
It was corrected. تصحیح شد.
amendments تصحیح
correction تصحیح
Bose Chandhuri Hocquenghem code کد تصحیح
program correctness تصحیح برنامه
correction thermometer دماسنج تصحیح
attenuation compensation تصحیح اعوجاج
gamma correction تصحیح گاما
correcting تصحیح کردن
sag correction تصحیح انحراف
emendable قابل تصحیح
correction تصحیح می کنم
skew correction تصحیح گوشهای
correctable قابل تصحیح
proofread تصحیح کردن
correct تصحیح کردن
deflection correction تصحیح سمت
frequency correction تصحیح فرکانس
red pencil تصحیح کردن
patches تصحیح در یک برنامه
error correcting code کد تصحیح خطا
compensating magnet مغناطیس تصحیح
rectified تصحیح کردن
rectifies تصحیح کردن
rectify تصحیح کردن
error correction تصحیح خطا
magnetic compensatory مغناطیس تصحیح
up-to-date تصحیح شده
up to date تصحیح شده
patch تصحیح در یک برنامه
reformed تصحیح شده
tam quam تصحیح حکم
refine تصحیح کردن
redress تصحیح التیام
redressed تصحیح التیام
redresses تصحیح التیام
refines تصحیح کردن
emendate تصحیح کردن
compensation of compass تصحیح قطبنما
corrects تصحیح کردن
proofreading تصحیح کردن
corrected تصحیح شده
temperature correction تصحیح دمایی
bugging تصحیح یک برنامه
checking کد تصحیح خطا
proofreads تصحیح کردن
bugs تصحیح یک برنامه
bug تصحیح یک برنامه
physiocracy حکومت بخکم عوامل طبیعی عقیده باینکه زمین یگانه سرچشمه ثروت است
corrected defelection سمت تصحیح شده
corrected azimuth گرای تصحیح شده
compass compensation تصحیح قطب نما
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com