English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
English Persian
capital output ratio ضریب سرمایه گذاری
investment mulliplier ضریب سرمایه گذاری
Search result with all words
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
investment multiplier ضریب فزاینده سرمایه گذاری
multiplier principle اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
Other Matches
residential investments سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
overcapitalization سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
desired investment سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
cooperative scorer بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
supply price of capital قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
liquidity trap سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
disinvestment سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
capital coefficient ضریب سرمایه
enterprise سرمایه گذاری
investments سرمایه گذاری
capitalization سرمایه گذاری
invest سرمایه گذاری
invested سرمایه گذاری
investing سرمایه گذاری
finance سرمایه گذاری
invests سرمایه گذاری
investment سرمایه گذاری
enterprises سرمایه گذاری
financing سرمایه گذاری
finances سرمایه گذاری
financed سرمایه گذاری
capital recovery factor ضریب برگشت سرمایه
fund سرمایه گذاری کردن
funded سرمایه گذاری کردن
invest سرمایه گذاری کردن
capital outlay ارزش سرمایه گذاری
reinvestment سرمایه گذاری مجدد
social investment سرمایه گذاری اجتماعی
autonomous investment سرمایه گذاری مستقل
real investment سرمایه گذاری واقعی
actual investment سرمایه گذاری واقعی
invested سرمایه گذاری کردن
investing سرمایه گذاری کردن
invests سرمایه گذاری کردن
capital investment سرمایه گذاری ثابت
financial investment سرمایه گذاری مالی
deposit سرمایه گذاری کردن
joint venture سرمایه گذاری مشترک
malinvestment سرمایه گذاری نامناسب
national investment سرمایه گذاری ملی
net investment سرمایه گذاری خالص
opportunity to invest فرصت سرمایه گذاری
over investment سرمایه گذاری بیش از حد
overinvestment سرمایه گذاری بیش از حد
primary investment سرمایه گذاری اولیه
propensity to invest گرایش به سرمایه گذاری
rate of investment نرخ سرمایه گذاری
replacement investment سرمایه گذاری جانشینی
share holding سرمایه گذاری در سهام
deposits سرمایه گذاری کردن
joint adventure سرمایه گذاری مشترک
investment plan برنامه سرمایه گذاری
investment opportunities امکانات سرمایه گذاری
foreign investment سرمایه گذاری خارجی
gross investment سرمایه گذاری ناخالص
yield of invested capital بازده سرمایه گذاری
induced investment سرمایه گذاری القائی
industrial investment سرمایه گذاری صنعتی
investment banks بانکهای سرمایه گذاری
fixed investment سرمایه گذاری ثابت
investment cost هزینه سرمایه گذاری
investment institutions موسسات سرمایه گذاری
investment function تابع سرمایه گذاری
capital program برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
investment in human capital سرمایه گذاری در نیروی انسانی
useful life of an investment عمر مفیع یک سرمایه گذاری
holding company شرکت سرمایه گذاری درسهام
investments مبلغ سرمایه گذاری شده
deeping of capital پایه گذاری اساسی سرمایه
investitures سرمایه گذاری دادن امتیاز
investiture سرمایه گذاری دادن امتیاز
margin efficiency of investment بازده نهایی سرمایه گذاری
marginal efficiency of investment کارائی نهائی سرمایه گذاری
recapitalize سرمایه گذاری مجدد کردن
net foreign investment خالص سرمایه گذاری خارجی
investment مبلغ سرمایه گذاری شده
marginal return of investment بازدهی نهائی سرمایه گذاری
international investment سرمایه گذاری بین المللی
intended investment سرمایه گذاری مورد انتظار
overcapitalize بیش از حد سرمایه گذاری کردن
marginal propensity to invest میل نهائی به سرمایه گذاری
holding company شرکت در سرمایه گذاری درسهام
net fixed investment سرمایه گذاری ثابت خالص
capitalized value درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
outlay مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
planned investment سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
don't put all your eggs in one basket <idiom> [تمام منابعت رو یک جا سرمایه گذاری نکن]
marginal efficiency of investment schedu نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
To put money into somethings. درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
investment مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
investments مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
induced investment سرمایه گذاری که پاسخگوی تغییرات و تحولات درامد ملی باشد
plow back عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
crowding out effect نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
acceleration principle براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
pool ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pooled ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pools ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
submarginal land زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
joint venture سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
modulus of elasticity ضریب ارتجاعی ضریب فنری ضریب جهندگی
over capitalised براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
capital stock سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
capital consumption allowance کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
attenuation factor ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
availability factor ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
convergence factor ضریب تقارب نصف النهارات ضریب انحراف شبکه
capitalization تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
design stress resultant تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
reduction coefficient ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
probability factor ضریب احتمال وقوع ضریب احتمالات
charactristics مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
financier سرمایه دار سرمایه گذار
financiers سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
biquinary notation دستگاه نمادسازی که در ان هر رقم اعشاری توسط یک جفت رقم متشکل از یک ضریب 5 و یک ضریب 1 نشان داده میشود
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
factor of safety ضریب تامین ضریب اطمینان
partition coefficient ضریب توزیع ضریب تقسیم
gini coefficient شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
scale factor ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
collapse capitalism فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
registered capital سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
marginal utility of capital مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
marxist economics نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
cobb doglas production function ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
slice ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
slices ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
ballistic coefficient ضریب زاویه بالیستیکی ضریب تاثیر بالیستیکی
public روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
fuze ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
turn over سرمایه
capital intensive سرمایه بر
equities سرمایه
asset سرمایه
funded سرمایه
capital سرمایه
fund سرمایه
equity سرمایه
capital formation تشکیل سرمایه
invests سرمایه گذاشتن
human capital سرمایه انسانی
capital in cash سرمایه نقدی
real capital سرمایه واقعی
an idel capital سرمایه بیکار
accumulated capital سرمایه متراکم
anti capitalist ضد سرمایه داری
trust fund سرمایه امانی
capital fund وجوه سرمایه
fluid capital سرمایه متحرک
quantity of capital مقدار سرمایه
money capital سرمایه پولی
accumulation of capital انباشت سرمایه
investing سرمایه گذاشتن
capital inflow ورود سرمایه
funded موجودی سرمایه
capital loss زیان سرمایه
liquid capital سرمایه راکد
liquid capital سرمایه نقدی
capital liability بدهی سرمایه
joint stock سرمایه مشترک
capital levy مالیات بر سرمایه
capital intensive technique فن تولید سرمایه بر
accumulation of capital تراکم سرمایه
intellectual capital سرمایه فکری
invest سرمایه گذاشتن
mobility of capital تحرک سرمایه
opening capital سرمایه اولیه
initial capital سرمایه اولیه
invested سرمایه گذاشتن
capital intensive سرمایه طلب
capital flow انتقال سرمایه
fluid capital سرمایه سیال
capital augmenting سرمایه افزا
capital asset سرمایه ثابت
fixed capital سرمایه ثابت
bankroll سرمایه بانک
financial capital سرمایه مالی
capital appropiation تخصیص سرمایه
nominal capital سرمایه اسمی
capital agglomeration تجمع سرمایه
capitalism سرمایه گرایی
capitalism سرمایه داری
operating capital سرمایه در گردش
capital accumulation تراکم سرمایه
trading capital سرمایه در گردش
capital accumulation انباشت سرمایه
capital account حساب سرمایه
capital building سرمایه سازی
capital charges هزینههای سرمایه
fixed property سرمایه ثابت
capital flow جریان سرمایه
capital flight فرار سرمایه
capital exports صادرات سرمایه
floating capital سرمایه متحرک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com