English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English Persian
avianize ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
Other Matches
virologist متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
Nomatic rugs قالی های عشایری و قشقایی [این فرش ها بعلت جا به جایی زیاد عشایر عموما کوچک بافته می شوند و اکثرا بصورت پشم بوده و در آن از ذهنی بافی و یا نقوش محلی استفاده می شود. فرش ها دارای استحکام ضعیف هستند.]
brood کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
brooded کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
broods کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
pall ضعیف شدن ضعیف کردن
palling ضعیف شدن ضعیف کردن
palls ضعیف شدن ضعیف کردن
palled ضعیف شدن ضعیف کردن
frequenting مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequents مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequent مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequented مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
softy پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
softie پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
softies پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
repeat مکرر کردن تکرار شدن
repeats مکرر کردن تکرار شدن
striking off the roll اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
incubates جوجه کشی کردن
incubated جوجه کشی کردن
incubating جوجه کشی کردن
incubate جوجه کشی کردن
to frequent a place بجایی بطور مکرر رفت و آمد کردن
to d. a chinken شکم جوجه راپیش از پختن پاک کردن
resorted رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resort رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resorts رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
viricidal ویروس کش
viruses ویروس
virus ویروس
street virus ویروس معمولی
viricide داورهای ویروس کش
antivirus program برنامه ضد ویروس
virology ویروس شناسی
viral وابسته به ویروس
unnerving ضعیف کردن
enfeeble ضعیف کردن
attenuating ضعیف کردن
lowered ضعیف کردن
unnerves ضعیف کردن
attenuate ضعیف کردن
lowers ضعیف کردن
frayed ضعیف کردن
fray ضعیف کردن
attenuated ضعیف کردن
unnerved ضعیف کردن
attenuates ضعیف کردن
unnerve ضعیف کردن
frays ضعیف کردن
lowering ضعیف کردن
saps ضعیف کردن
sapped ضعیف کردن
sap ضعیف کردن
debilitate ضعیف کردن
lower ضعیف کردن
fainted ضعف کردن ضعیف
faints ضعف کردن ضعیف
fainter ضعف کردن ضعیف
pass out <idiom> ضعیف وغش کردن
faintest ضعف کردن ضعیف
enervate جسما ضعیف کردن
faint ضعف کردن ضعیف
aborticide دوای جنین کش دوای سقط جنین
low head plant نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
weakened ضعیف کردن سست شدن
weakening ضعیف کردن سست شدن
to lay low خیلی ضعیف کردن [بیماری]
weakens ضعیف کردن سست شدن
weaken ضعیف کردن سست شدن
viruses نرم افزاری که ویروس را از فایل حذف میکند
virus نرم افزاری که ویروس را از فایل حذف میکند
shore up <idiom> اضافه کردن چیزی که ضعیف است
on account of بعلت
by reason of بعلت
owing to بعلت
due to بعلت
whenas بعلت اینکه
on بعلت بطرف
posteriori با پی بردن ازمعلول بعلت
guardian by nurture قیم بعلت پرورش
weak constitution بنیه ضعیف ضعف بنیه مزاج ضعیف
conk out <idiom> بعلت خستگی به خواب رفتن
time honored مورد احترام بعلت قدمت
finality اعتقاد بعلت نهایی در گیتی قطعیت
seizes گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seized گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seize گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
vaccine امکان نرم افزاری برای بررسی سیستم در مورد وجود ویروس و حذف آنها
vaccines امکان نرم افزاری برای بررسی سیستم در مورد وجود ویروس و حذف آنها
eternity مکرر
bis مکرر
repetitious مکرر
eternal مکرر
repetitive مکرر
eternities مکرر
continual مکرر
manyfold مکرر
repeated مکرر
aphonia فقدان صدا یا خفگی ان بعلت فلج تارهای صوتی
hydrogen embrittleness فقدان چقرمگی بعلت وجودهیدروژن در داخل جسم میباشد
power play وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
cenogenesis تغییراتی که بعلت عادت به محیط وهمزیستی درجنس یانژاد
take over بدست اوردن توپ از چنگ حریف بعلت خطا
blows ناتوانی بعلت فشار مسابقه اتومبیلرانی یا نقص فنی
blow ناتوانی بعلت فشار مسابقه اتومبیلرانی یا نقص فنی
aposteriori از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
virus امکان نرم افزاری که فایلهای قابل اجرا را بررسی میکند تا ببینند آیا ویروس شناخته شدهای
virus نرم افزاری که برای تشخیص و حذف برنامههای ویروس ناخواسته از دیسک سخت کامپیوتر استفاده میشود
viruses نرم افزاری که برای تشخیص و حذف برنامههای ویروس ناخواسته از دیسک سخت کامپیوتر استفاده میشود
viruses امکان نرم افزاری که فایلهای قابل اجرا را بررسی میکند تا ببینند آیا ویروس شناخته شدهای
multiple ionization یونش مکرر
tautologize مکرر گویی
resorts ملاقات مکرر
resorted ملاقات مکرر
catalexia مکرر خوانی
repeating decimal اعشاری مکرر
repeating field فیلد مکرر
frequent visiting دیدنی مکرر
resort ملاقات مکرر
repeating fraction کسر مکرر
all the time <idiom> به طور مکرر
recurrenge وقوع مکرر
unfrequented غیر مکرر
times without number بطور مکرر
crepitation انفجار مکرر
rebroadcast برنامه مکرر
rebuy خرید مکرر
compulsiveness مکرر کاری
old hat آشنا و مکرر
frozen assets دارائی که بعلت ادعای فرد یا افرادی قابل فروش نمیباشد
man down بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
nominative subject اسم یا ضمیری که بعلت میندبودن حالت فاعلی داشته باشد
attaint محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
nominative appositive اسمی که بعلت بدل شدن حالت فاعلیت پیدا کند
season cracking ترکی که بعلت عمر زیاد دروسایل یا مهمات تولید میشود
haunts خطور مراجعه مکرر
theatergoer شخصی که مکرر به تئاترمیرود
haunt خطور مراجعه مکرر
repeating label برچسب یا مطلب مکرر
recurring decimal اعشاری مکرر [ریاضی]
bronchial asthma تنگی نفس که بعلت انقباض عضلات جدارقصبه الریه ایجاد میشود
low voltage distribution system شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
ages شکستن جسم با فشارهای مکرر
age شکستن جسم با فشارهای مکرر
commuters رفت و آمد کنندهی مکرر
commuter رفت و آمد کنندهی مکرر
cygnet جوجه قو
broods جوجه
cygnets جوجه قو
bird جوجه
birds جوجه
chick جوجه
squealer جوجه
brood جوجه
brooded جوجه
squab جوجه
anti- برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
viruses هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
virus هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
bumper توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
bumpers توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
embryos جنین
fetus جنین
germs جنین
germ جنین
fetuses جنین
embryo جنین
foetuses جنین
foetus جنین
chrysalis جنین
afterbirth جنین
chrysalises جنین
eaglet جوجه عقاب
ducklings جوجه اردک
chickens جوجه مرغ
hedgehog جوجه تیغی
nestlings جوجه اشیانه
nestling جوجه اشیانه
dovelet جوجه کبوتر
gosling جوجه غاز
hatcher جوجه گیر
falconet جوجه باز
chicken جوجه مرغ
peachick جوجه طاووس
hatched جوجه گیر ی
duckling جوجه مرغابی
hatches جوجه گیر ی
cockerels جوجه خروس
chicken feed غذای جوجه
goslings جوجه غاز
flapper جوجه اردک
owlet جوجه جغد
turkey poult جوجه بوقلمون
hatch جوجه گیر ی
incubation جوجه کشی
budding poet جوجه شاعر
rooster جوجه خروس
roosters جوجه خروس
hedgehogs جوجه تیغی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com