English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (9 milliseconds)
English Persian
bank bond ضمانت بانکی
bank guarantee ضمانت بانکی
Search result with all words
bank guarantee ضمانت نامه بانکی
30% down payment against bank guaranty ۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
Other Matches
pecuniary liability ضمانت ضمانت جبران خسارت
clearing bank بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing banks بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
bank check چک بانکی
bank rate نرخ بانکی
bank holidays تعطیلات بانکی
change over انتقال بانکی
bank acceptance قبولی بانکی
bank advance وام بانکی
bank bill حواله بانکی
bank accounts حساب بانکی
bank statements صورتحساب بانکی
banking کار بانکی
bank account حساب بانکی
bank loan وام بانکی
bank statement صورتحساب بانکی
bank charge هزینههای بانکی
bank charges هزینههای بانکی
bank failure ورشکستگی بانکی
bank giro جیروی بانکی
bank interest بهره بانکی
bank liabilities بدهیهای بانکی
bank liabilities تعهدات بانکی
bank pass book دفترچه بانکی
bank reserves اندوختههای بانکی
bank reserves ذخایر بانکی
bank transfers انتقالات بانکی
banker's bill صورتحساب بانکی
bank expansion گسترش بانکی
bank draft حواله بانکی
bank discount تنزیل بانکی
bank commission کارمزد بانکی
bank contraction انقباض بانکی
bank credit اعتبار بانکی
bank deposit سپرده بانکی
bank discount تخفیف بانکی
bank discount سپردههای بانکی
bank draft برات بانکی
consortium of bankers کنسرسیوم بانکی
clearings تهاتر بانکی
account with [at] a bank حساب بانکی
clearing تهاتر بانکی
bank statement صورت حساب بانکی
volume of bank credit حجم اعتبارات بانکی
bank statements صورت حساب بانکی
joint account حساب بانکی مشترک
letter of credit اعتبار نامه بانکی
bank rate نرخ بهره بانکی
liabilities تعهد موجودی بانکی
liability تعهد موجودی بانکی
banking deposit account حساب سپرده بانکی
clearing نقل وانتقال بانکی
clearings نقل وانتقال بانکی
checking account حساب جاری بانکی
checking accounts حساب جاری بانکی
bank development گسترش شبکه بانکی
negotiating bank بانکی که اسناد را معامله میکند
cashed حواله پستی تلگرافی یا بانکی
penny bank بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
bank paper چک تضمین شده سفته بانکی
discount rate نرخ ثابت نزول بانکی
bankable قابل نقل وانتقال بانکی
bankbook دفترحساب بانک دفترچه بانکی
cashes حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cash حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashing حواله پستی تلگرافی یا بانکی
giros خدمات بانکی اداره پست
giro خدمات بانکی اداره پست
I deposited the money in my bank account . پول را به حساب بانکی ام ریختم
time deposit سپردهء بانکی مدت دار
bond ضمانت
guaranteed ضمانت
gurantee ضمانت
guaranty ضمانت
guarantees ضمانت
warranties ضمانت
warranty ضمانت
warranty ضمانت
guarantee ضمانت
pledge [archaic] [guaranty] ضمانت
guaranty ضمانت
guarantee ضمانت
mainprise ضمانت
bail ضمانت
warranted ضمانت
warranting ضمانت
warrants ضمانت
warrant ضمانت
sponsored by به ضمانت
sponsorship ضمانت
sponsion ضمانت
suretyship ضمانت
vouch for ضمانت کردن
upon bail بقیه ضمانت
contract guarantee ضمانت قرارداد
pecuniary liability ضمانت پولی
suretyship عقد ضمانت
express warranty ضمانت صریح
limplied warranty ضمانت ضمنی
guarantee period دوره ضمانت
guaranty ضمانت نامه
irrepleviable ضمانت برندار
irreplevisable ضمانت برندار
joint and several guarantee ضمانت تضامنی
letter of indemnity ضمانت نامه
fiduciary bond ضمانت شرافتی
bondholder ضمانت دار
answer ضمانت کردن
warranty ضمانت نامه
insure ضمانت کردن
vouch ضمانت کردن
sponsor ضمانت کردن
sponsoring ضمانت کردن
sponsors ضمانت کردن
guarantor ضمانت کننده
bond پیوستگی ضمانت
sanction ضمانت اجرا
sanctioned ضمانت اجرا
sanctioning ضمانت اجرا
warranties ضمانت نامه
assurances ضمانت وثیقه
answered ضمانت کردن
answering ضمانت کردن
answers ضمانت کردن
guarantee ضمانت کردن
guaranteed ضمانت کردن
guarantees ضمانت کردن
responsibility ضمانت جوابگویی
bonded ضمانت شده
pledge وثیقه ضمانت
pledged وثیقه ضمانت
pledges وثیقه ضمانت
pledging وثیقه ضمانت
assurance ضمانت وثیقه
sanctions ضمانت اجرا
guarantors ضمانت کننده
bailable قابل ضمانت
responsibilities ضمانت جوابگویی
bilable ضمانت بردار
bail bond ضمانت نامه
land bank بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
over-the-counter interbank transactions داد و ستد بین بانکی در خارج از بورس
demand deposit سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
advising bank بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
warranted ضمانت کردن مجوز
stand surety for a person ضمانت کسی را کردن
bail تضمین ضمانت کردن
warrent ضمانت یاتعهد کردن
sanction ضمانت اجرایی قانون
warrant ضمانت کردن مجوز
able to justify bail قادر به تقبل ضمانت
warranting ضمانت کردن مجوز
joint bond تعهد یا ضمانت مشترک
bailment رهایی به قید ضمانت
to stand surety for any one ضمانت کسیرا کردن
i guarantee his appearance من ضمانت می کنم که حاضرشود
sanctions ضمانت اجرایی قانون
to go bail for any one ضمانت کسی راکردن
guarantee شخص ضمانت شده
guaranteed شخص ضمانت شده
sanctioning ضمانت اجرایی قانون
act as surety کفالت یا ضمانت کردن
guarantees شخص ضمانت شده
it is not protected by sanctions ضمانت اجرایی ندارد
warrants ضمانت کردن مجوز
to bail out با ضمانت از زندان دراوردن
sanctioned ضمانت اجرایی قانون
the watch is warranted ضمانت شده است
board exchange warranty ضمانت تعویض برد
excess preserves اندوخته بانکی بیش از حدی که قانونا" لازم است
average bond ضمانت نامه جبران خسارت
guarantee ضمانت نامه تضمین کردن
guaranty تضمین ضمانت یا تعهد کردن
wage ضمانت حسن انجام کار
guarantee a contract اجرای قراردادی را ضمانت کردن
waging ضمانت حسن انجام کار
wages ضمانت حسن انجام کار
guarantees ضمانت نامه تضمین کردن
sanctioning مجوز جریمه ضمانت اجرا
guaranteed ضمانت نامه تضمین کردن
bid bond ضمانت شرکت در مناقصه یا مزایده
good performance guarantee ضمانت حسن انجام کار
sanctions مجوز جریمه ضمانت اجرا
to vouch for any one's honesty ضمانت درستی کسی را کردن
tender bonds ضمانت نامههای مناقصه یامزایده
sanctioned مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanctioned ضمانت اجرایی معین کردن
sanction مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanction ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioning ضمانت اجرایی معین کردن
repayment guarantee ضمانت استرداد پیش پرداخت
pledgor دهنده ضمانت یابیعانه یا قول
pledgeor دهنده ضمانت یابیعانه یا قول
waged ضمانت حسن انجام کار
performance guarantee ضمانت حسن انجام کار
sanctions ضمانت اجرایی معین کردن
open credit اعتبار بدون ضمانت نامه
tender guarantee ضمانت شرکت در مزایده یامناقصه
vouch ضمانت کردن مسئول واقع شدن
local parole زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com