English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
contract guarantee ضمانت قرارداد
Other Matches
pecuniary liability ضمانت ضمانت جبران خسارت
negotiated contract قرارداد بدون استعلام بها قرارداد پیش تنظیم
escalation مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
parol contract قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی
rapallo treaty قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
contra preferentum rule درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
cost contract قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
warrants ضمانت
sponsorship ضمانت
warrant ضمانت
bond ضمانت
warranted ضمانت
warranting ضمانت
suretyship ضمانت
sponsored by به ضمانت
warranty ضمانت
guaranty ضمانت
warranties ضمانت
gurantee ضمانت
mainprise ضمانت
sponsion ضمانت
warranty ضمانت
pledge [archaic] [guaranty] ضمانت
bail ضمانت
guarantee ضمانت
guaranteed ضمانت
guaranty ضمانت
guarantees ضمانت
guarantee ضمانت
sponsors ضمانت کردن
assurances ضمانت وثیقه
irrepleviable ضمانت برندار
joint and several guarantee ضمانت تضامنی
guarantors ضمانت کننده
limplied warranty ضمانت ضمنی
letter of indemnity ضمانت نامه
irreplevisable ضمانت برندار
assurance ضمانت وثیقه
answers ضمانت کردن
bondholder ضمانت دار
answered ضمانت کردن
bank guarantee ضمانت بانکی
express warranty ضمانت صریح
fiduciary bond ضمانت شرافتی
bank bond ضمانت بانکی
sponsor ضمانت کردن
insure ضمانت کردن
answering ضمانت کردن
guarantee period دوره ضمانت
warranty ضمانت نامه
warranties ضمانت نامه
bilable ضمانت بردار
guaranty ضمانت نامه
sponsoring ضمانت کردن
guarantor ضمانت کننده
pledging وثیقه ضمانت
bail bond ضمانت نامه
answer ضمانت کردن
sanctioning ضمانت اجرا
upon bail بقیه ضمانت
vouch for ضمانت کردن
sanctions ضمانت اجرا
sanction ضمانت اجرا
sanctioned ضمانت اجرا
responsibility ضمانت جوابگویی
responsibilities ضمانت جوابگویی
guarantees ضمانت کردن
guaranteed ضمانت کردن
suretyship عقد ضمانت
bond پیوستگی ضمانت
bonded ضمانت شده
pledge وثیقه ضمانت
pledged وثیقه ضمانت
pecuniary liability ضمانت پولی
guarantee ضمانت کردن
bailable قابل ضمانت
pledges وثیقه ضمانت
vouch ضمانت کردن
sanctions ضمانت اجرایی قانون
board exchange warranty ضمانت تعویض برد
bank guarantee ضمانت نامه بانکی
sanctioning ضمانت اجرایی قانون
sanctioned ضمانت اجرایی قانون
sanction ضمانت اجرایی قانون
able to justify bail قادر به تقبل ضمانت
warrants ضمانت کردن مجوز
warranting ضمانت کردن مجوز
bail تضمین ضمانت کردن
bailment رهایی به قید ضمانت
warranted ضمانت کردن مجوز
warrant ضمانت کردن مجوز
act as surety کفالت یا ضمانت کردن
warrent ضمانت یاتعهد کردن
joint bond تعهد یا ضمانت مشترک
it is not protected by sanctions ضمانت اجرایی ندارد
i guarantee his appearance من ضمانت می کنم که حاضرشود
guaranteed شخص ضمانت شده
the watch is warranted ضمانت شده است
guarantees شخص ضمانت شده
guarantee شخص ضمانت شده
to stand surety for any one ضمانت کسیرا کردن
to go bail for any one ضمانت کسی راکردن
to bail out با ضمانت از زندان دراوردن
stand surety for a person ضمانت کسی را کردن
wages ضمانت حسن انجام کار
waging ضمانت حسن انجام کار
sanction ضمانت اجرایی معین کردن
waged ضمانت حسن انجام کار
sanction مجوز جریمه ضمانت اجرا
guaranteed ضمانت نامه تضمین کردن
sanctions مجوز جریمه ضمانت اجرا
guarantees ضمانت نامه تضمین کردن
sanctions ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioning مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanctioned مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanctioned ضمانت اجرایی معین کردن
wage ضمانت حسن انجام کار
guarantee ضمانت نامه تضمین کردن
to vouch for any one's honesty ضمانت درستی کسی را کردن
repayment guarantee ضمانت استرداد پیش پرداخت
performance guarantee ضمانت حسن انجام کار
open credit اعتبار بدون ضمانت نامه
guaranty تضمین ضمانت یا تعهد کردن
guarantee a contract اجرای قراردادی را ضمانت کردن
sanctioning ضمانت اجرایی معین کردن
pledgor دهنده ضمانت یابیعانه یا قول
bid bond ضمانت شرکت در مناقصه یا مزایده
tender bonds ضمانت نامههای مناقصه یامزایده
tender guarantee ضمانت شرکت در مزایده یامناقصه
pledgeor دهنده ضمانت یابیعانه یا قول
good performance guarantee ضمانت حسن انجام کار
average bond ضمانت نامه جبران خسارت
vouch ضمانت کردن مسئول واقع شدن
30% down payment against bank guaranty ۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
local parole زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
accommodation bill براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد
protocols قرارداد
protocol قرارداد
convenant قرارداد
deed of covenant قرارداد
defoult قرارداد
mise قرارداد
treaty قرارداد
treaties قرارداد
conventions قرارداد
defaulted قرارداد
pacts قرارداد
default قرارداد
convention قرارداد
pact قرارداد
acted قرارداد
act قرارداد
deeds قرارداد
contract :قرارداد
deed قرارداد
defaulting قرارداد
defaults قرارداد
contract قرارداد
agreements قرارداد
agreement قرارداد
bareboat charter ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
del credere ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
convention قرارداد عهدنامه
sales contract قرارداد فروش
service contract قرارداد خدمت
social contract قرارداد اجتماعی
escape convention قرارداد گریز
service contract قرارداد خدماتی
simple contract قرارداد شفاهی
contracting party طرف قرارداد
stipulation of a contract مفاد قرارداد
labor contract قرارداد کار
conventions قرارداد عهدنامه
special agreement قرارداد ویژه
contracting parties طرفین قرارداد
deed of partnership قرارداد مشارکت
contract specification مشخصات قرارداد
reciprocal agreement قرارداد دو جانبه
open end contract قرارداد باز
subcontract قرارداد فرعی
torts خارج از قرارداد
tort خارج از قرارداد
labor agreement قرارداد کار
law of contract قانون قرارداد
lease agreement قرارداد اجاره
acceptances قبول قرارداد
open end contract قرارداد نامحدود
acceptance قبول قرارداد
open contract قرارداد باز
obstriction قرارداد وفیفه
subcontracted قرارداد فرعی
operation of contract نفوذ قرارداد
in contract طبق قرارداد
quasi contract شبه قرارداد
futures contract قرارداد اینده
futures contract قرارداد سلف
prime contract قرارداد اصلی
geneva convention قرارداد ژنو
gentlemen's agreement قرارداد شفاهی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com