Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (6 milliseconds)
English
Persian
code of ethics
ضوابط اخلاقی
ethical code
ضوابط اخلاقی
Other Matches
moralising
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralizing
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralized
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralize
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralises
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralised
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralizes
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
intuitivism
اصولی که بموجب ان مبادی اخلاقی را حسی میدانند اصول اخلاقی حسی
criteria
ضوابط
terms
ضوابط
terms and conditions
ضوابط و شرایط
professional code
ضوابط حرفهای
antinomian
مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
terms and conditions of the credit
ضوابط و شرایط اعتبار
decision criteria
ضوابط تصمیم گیری
petulance
بد اخلاقی
ethical
اخلاقی
petulancy
بد اخلاقی
moral
اخلاقی
gnomic
اخلاقی
immorality
بد اخلاقی
dual morality
دوگانگی اخلاقی
low
[morally bad]
<adj.>
بد
[از نظر اخلاقی]
sinuosity
انحراف اخلاقی
apologue
حکایت اخلاقی
ethicize
اخلاقی کردن
good naturedly
به خوش اخلاقی
immorally
از ازروی بد اخلاقی
superego
شخصیت اخلاقی
moralistic
تحمیلگر اخلاقی
moral perception
حس تشخیص اخلاقی
obliquity
انحراف اخلاقی
moral education
اموزش اخلاقی
imputability
مسئولیت اخلاقی
ethical relativism
نسبیت اخلاقی
maxims
گفته اخلاقی
parables
داستان اخلاقی
conducted
رفتار اخلاقی
conducting
رفتار اخلاقی
conducts
رفتار اخلاقی
precept
قاعده اخلاقی
parable
داستان اخلاقی
precepts
قاعده اخلاقی
conduct
رفتار اخلاقی
fable
حکایت اخلاقی
fables
حکایت اخلاقی
bywords
گفته اخلاقی
maxim
گفته اخلاقی
immoral
غیر اخلاقی
principle
اخلاقی کردن
principle
اصل اخلاقی
byword
گفته اخلاقی
psychodrama
نمایش اخلاقی وانتقادی
perversion
انحراف جنسی یا اخلاقی
moral realism
واقع نگری اخلاقی
cloaca
مرکز مفاسد اخلاقی
tropologic
دارای تفسیر اخلاقی
on principle
از لحاظ قیود اخلاقی
perversions
انحراف جنسی یا اخلاقی
reform school
مدرسه تهذیب اخلاقی
foible
صعف اخلاقی ضعف
foibles
صعف اخلاقی ضعف
chung shin sooyak
فرهنگ اخلاقی تکواندو
fortitude
شهامت اخلاقی شکیبایی
frailly
بطورشکننده باضعف اخلاقی
generosity
<adj.>
گذشت
[صفت اخلاقی]
axiological
مبحث نوامیس اخلاقی
ethics
اصول اخلاقی اخلاقیات
axiomatic
حاوی پند یا گفتههای اخلاقی
unmorality
عدم مراعات اصول اخلاقی
scruple
نهی اخلاقی وسواس باک
To be short tempered with someone.
با کسی تندی کردن ( بد اخلاقی )
principle
مرام اخلاقی قاعده کلی
amoral
بدون احساس مسئولیت اخلاقی
inofficious
خارج ازوفیفه اخلاقی یاطبیعی
moralists
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
moralist
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
puritanic
سخت گیریا متظاهردر اموردینی یا اخلاقی
I feel morally bound to …
از نظر اخلاقی خود را مقید می دانم که ...
de rigueur
از نظر سنتی یا اخلاقی الزام اور
to draw a moral
معنی یا نتیجه اخلاقی داستانی را فهماندن
deontology
وفیفه شناسی علم وفایف اخلاقی
utilitarian
معتقدباصل اخلاقی سودمند گرایی سودمندگرا
The moral of the story is that …
نتیجه اخلاقی این داستان اینست که ...
to preach moral principles
اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
shyster
کسیکه در قانون وسیاست فاقداصول اخلاقی است
preachify
بطور کسالت اوروعظ یا بحث اخلاقی کردن
an unprincipled conduct
رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
frailty
نحیفی خطایی که ناشی ازضعف اخلاقی باشد
frailties
نحیفی خطایی که ناشی ازضعف اخلاقی باشد
to point a moral
اصل اخلاقی را نشان دادن یابکار بردن
ethic
روش اخلاقی یک نویسنده یامکتب علمی یا ادبی و یاهنری
conscientious objector
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objectors
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
This is contray to all moral principles ( codes ) .
این کار مخالف کلیه اصول وضوابط اخلاقی است
institutionalism
سیاست ترویج امور خیریه واصلاح بزهکاران از طرق اخلاقی و تادیبی
intuitivist
کسیکه مبادی اخلاقی را حسی میداندو عقیده داردکه درک ....استدلال نیست
normative economics
اقتصاد اخلاقی اقتصاد رفاه که در ان قضاوت ارزشی صورت میگیرد
ethic
غالبا بصورت جمع علم اخلاق بجث درامور اخلاقی اصول اخلاق
expurgated
حذف کردن تصفیهء اخلاقی کردن
expurgate
حذف کردن تصفیهء اخلاقی کردن
expurgates
حذف کردن تصفیهء اخلاقی کردن
expurgating
حذف کردن تصفیهء اخلاقی کردن
idiosyncrasies
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
against nature
غیر اخلاقی غیر طبیعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com