English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 105 (7 milliseconds)
English Persian
stamina طاقت استقامت
Other Matches
perseverance استقامت
stand-up با استقامت
stand up با استقامت
endurance استقامت
strenght استقامت
perseverant با استقامت
holdouts استقامت کردن
muscular endurance استقامت عضلانی
enduro مسابقه استقامت
holdout استقامت کردن
endurance race مسابقه استقامت
dogged persererance استقامت سخت
staminal با اسطقس با استقامت
shear strength استقامت برشی
fartlek تمرین دو استقامت
reluct استقامت کردن
assiduity استقامت مداومت
perseveringly با استقامت مصرانه
distance runner دونده استقامت
distance man دونده استقامت
power endurance توان استقامت
backbone استقامت استواری
backbones استقامت استواری
resisted استقامت کردن
resist استقامت کردن
resists استقامت کردن
resisting استقامت کردن
persevere استقامت بخرج دادن
endurance race مسابقه اتومبیلرانی استقامت
persevered استقامت بخرج دادن
enduro مسابقه اتومبیلرانی استقامت
perseveres استقامت بخرج دادن
able-bodied طاقت
lip طاقت
bearing طاقت
longanimity طاقت
gameness طاقت
of little patience بی طاقت
iron nerves طاقت
nerves of steel طاقت
indefatigability طاقت
sufferance طاقت
breaking point طاقت
patience طاقت
withstand مخالفت کردن استقامت ورزیدن
interval trailing تمرین استقامت و اماده سازی
marathons یک نوع مسابقه ورزشی استقامت
marathon یک نوع مسابقه ورزشی استقامت
thermoduric قادر به استقامت در برابرحرارت زیاد
withstood مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstanding مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstands مخالفت کردن استقامت ورزیدن
to keep it up طاقت اوردن
troublous طاقت فرسا
overhelming طاقت فرسا
to nerve oneself طاقت اوردن
to lose patience بی طاقت شدن
torturous طاقت فرسا
patience of hunger طاقت گرسنگی
cumbersome طاقت فرسا
nerve وتر طاقت
intolerance طاقت فرسایی
overwhelmingly طاقت فرسا
tolerating طاقت داشتن
gut طاقت جرات
staying power طاقت قدرت
tolerates طاقت داشتن
tolerated طاقت داشتن
tolerate طاقت داشتن
overbearing طاقت فرسا
guts طاقت جرات
nerves وتر طاقت
gutting طاقت جرات
stifling طاقت فرسا
overwhelming طاقت فرسا
astringent طاقت فرسا
tiresome طاقت فرسا
tedium طاقت فرسایی
intolerancy طاقت فرسایی
middle distance race دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
deutsch rivet نوعی پرچ کور با استقامت زیاد
to live through something طاقت چیزی را داشتن
onerous دشوار طاقت فرسا
severer طاقت فرسا شاق
demanding طاقت فرسا سخت
severe طاقت فرسا شاق
endure طاقت چیزی راداشتن
endures طاقت چیزی راداشتن
to stand pain دردردکشیدن طاقت اوردن
she cannot bear heat طاقت گرما را ندارد
severest طاقت فرسا شاق
endured طاقت چیزی راداشتن
long wind طاقت زیاد دویدن
gameness طاقت تحمل مصائب
tolerance dose دوز دریافتی قابل استقامت ازتشعشعات اتمی
Let's see how much you can take. <idiom> ببینیم تا چه حد توانایی [استقامت] داری . [اصطلاح روزمره]
stick it out <idiom> طاقت آوردن ،ادامه دادن
quarter horse اسب کوتاه وپر طاقت
distance medley دو استقامت امدادی شامل 004 008 0021 و 0061متر
madison مسابقه دوچرخه سواری استقامت 6 روزه بین 2 تیم
broad shoulders نیروی باربری یا طاقت تحمل مسئولیت
kill off سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
y alloys الیاژهایی از الومینیم که میتواند استقامت خود را تادمای 052 تا 033 درجه سانتیگراد حفظ کند
whisker کریستال منفرد کوچک عدسی شکلی که استحکام یا استقامت ان به بیشترین مقداری که به صورت تئوریک قابل دستیابی است بسیار نزدیک است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com