English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
speed rate increment طبقه بندی سرعت
Other Matches
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
security classification طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
declassification از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
army class manager activity سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classifications طبقه بندی کردن طبقه بندی
classification طبقه بندی کردن طبقه بندی
evaluation rating درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
black concept علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
rating طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification طبقه بندی [درجه بندی] فرش
classifications طبقه بندی رده بندی
classification طبقه بندی رده بندی
regrade تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
classification طبقه بندی
typification طبقه بندی
division طبقه بندی
stratification طبقه بندی
divisions طبقه بندی
classifications طبقه بندی
taxonomy طبقه بندی
taxonomies طبقه بندی
systemization طبقه بندی
low grade کم طبقه بندی
sorting طبقه بندی
assortments طبقه بندی
denomination طبقه بندی
denominations طبقه بندی
bracket طبقه بندی
assortment طبقه بندی
grading طبقه بندی
classifications طبقه بندی پیام
categorized طبقه بندی کردن
classify طبقه بندی کردن
graduate طبقه بندی کردن
nondescript غیرقابل طبقه بندی
classificatory مربوط به طبقه بندی
classification of soil طبقه بندی خاک
classification of aggregate طبقه بندی خاکدانه ها
classification chart نمودار طبقه بندی
classifiable قابل طبقه بندی
categorizing طبقه بندی کردن
categorizes طبقه بندی کردن
classifies طبقه بندی کردن
categorize طبقه بندی کردن
harmonic division طبقه بندی متناسب
rug classification طبقه بندی فرش
layer طبقه بندی کردن
zootaxy طبقه بندی جانوران
aggroup طبقه بندی کردن
graduates طبقه بندی کردن
classified طبقه بندی شده
vendor rating طبقه بندی فروشندگان
layers طبقه بندی کردن
harmonic proportion طبقه بندی متناسب
budget classification طبقه بندی بودجه
computer classifications طبقه بندی کامپیوتر
classifying طبقه بندی کردن
categorising طبقه بندی کردن
graduating طبقه بندی کردن
categorises طبقه بندی کردن
categorised طبقه بندی کردن
accounting classification طبقه بندی حساب
map classification طبقه بندی نقشه ها
classification طبقه بندی پیام
service rating طبقه بندی پرسنلی
industrial classifications طبقه بندی صنعتی
soil class طبقه بندی خاک
taxonomist متخصص طبقه بندی
market grades and grading طبقه بندی بازار
nosology طبقه بندی بیماریها
systemize طبقه بندی کردن
secret طبقه بندی سری
secrets طبقه بندی سری
standardization همگونی طبقه بندی
job classification طبقه بندی شغل
suborder طبقه بندی فرعی
job classification طبقه بندی شغلی
route classification طبقه بندی جاده ها
unclassified بدون طبقه بندی
unclassified طبقه بندی نشده
to categorize طبقه بندی کردن
pigeonhole طبقه بندی کردن
coinage طبقه بندی بهای مسکوک
restricting بازداشت طبقه بندی مدارک
restrict بازداشت طبقه بندی مدارک
integrade [طبقه بندی داخلی کردن]
restricts بازداشت طبقه بندی مدارک
classed طبقه بندی کردن رده
classes طبقه بندی کردن رده
class طبقه بندی کردن رده
classified material مدارک طبقه بندی شده
brussels nomenclature طبقه بندی تعرفه برکسل
topsecret طبقه بندی به کلی سری
classified items اقلام طبقه بندی شده
classified items اماد طبقه بندی شده
intergrade طبقه بندی داخلی کردن
restricted data اطلاعات طبقه بندی شده
glossography طبقه بندی و شرح زبانها
classified advertisement آگهی طبقه بندی شده
classing طبقه بندی کردن رده
assort طبقه بندی کردن مناسب بودن
labeling برچسب زدن طبقه بندی کردن
agct ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
labels برچسب زدن طبقه بندی کردن
accountable cryptomaterial مدارک و وسایل طبقه بندی شده
access to classified material دسترسی به مدارک طبقه بندی شده
systematist متخصص فائده سازی و طبقه بندی
classification yard line سایدینگ راه اهن طبقه بندی خط
international classification of طبقه بندی بین المللی بیماریها
taxon واحد طبقه بندی گیاهی یاجانوری
labelled برچسب زدن طبقه بندی کردن
army genetal classification test ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
label برچسب زدن طبقه بندی کردن
groups دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grain size classification طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
stapling فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
staple فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapled فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
age grouping طبقه بندی اقلام بر حسب عمرقانونی انها
paging rate سرعت صفحه بندی
marshalling yard محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
unit citation جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
unified soil classification system (uscs نوعی طبقه بندی خاک که به 51 قسمت تقسیم شده است
phytography طبقه بندی گیاهان روی زمین گیاه شناسی توضیحی وتشریحی
indexed لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexes لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
concurrently مراجعه کنید به چهار طبقه بندی پردازندههای MIMD , MISD , SIMD , SISD ,
index لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
abc analysis طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
groups طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
group طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
pipeline زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
pipelines زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
proficiency rating طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
faults یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faulted یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
fault یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
grade طبقه بندی کردن کلاسه کردن
resorts جدا کردن طبقه بندی کردن
resorted جدا کردن طبقه بندی کردن
break down تجزیه کردن طبقه بندی کردن
resort جدا کردن طبقه بندی کردن
sort دسته کردن طبقه بندی کردن
sorted دسته کردن طبقه بندی کردن
type ماشین کردن طبقه بندی کردن
grades طبقه بندی کردن کلاسه کردن
types ماشین کردن طبقه بندی کردن
sorts دسته کردن طبقه بندی کردن
typed ماشین کردن طبقه بندی کردن
entresol طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
standardises بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizing بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardize بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardised بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardising بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizes بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
intermediate آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
lower classes طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower class طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
red concept جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
combined speed indicator عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
speed ring طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
inflow ratio نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
indicated airspeed سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
burning rate سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
drag وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
true air speed سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
rate of flame propagation سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
tachometer اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
machine number عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
variable ratio گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
muzzle velocity سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
rate of pouring سرعت سیلان سرعت جاری شدن
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
inputted فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
input فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
support CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerates سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerating سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerate سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated سرعت دادن سرعت گرفتن
mach hold بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
stratify طبقه طبقه کردن
zero wait state که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com