Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
caste
طبقه منفصل
castes
طبقه منفصل
Other Matches
entresol
طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
intermediate
آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
lower classes
طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower class
طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
disjunct
منفصل
disconnected
منفصل
detached
منفصل
off line
منفصل
severs
منفصل کردن
disconnect
منفصل کردن
broken
منقطع منفصل
severing
منفصل کردن
discontinuous
منفصل ناپیوسته
severed
منفصل کردن
sever
منفصل کردن
disarticulate
منفصل شدن
disconnectedly
بطور منفصل
free
مجاز منفصل
disconnecting
منفصل کردن
freeing
مجاز منفصل
frees
مجاز منفصل
disjoin
منفصل متلاشی
disconnects
منفصل کردن
freed
مجاز منفصل
to get the mitten
منفصل شدن
to get one's mittimus
منفصل شدن
accessories
نمائات منفصل
expulse
منفصل کردن
acondylose
منفصل بی اتصال
acondylous
منفصل بی اتصال
caste system
نظام طبقهای منفصل
discharge
منفصل یااخراج کردن
discharges
منفصل یااخراج کردن
reduced employees
کارمندان منفصل گردیده
detached shock wave
موج ضربهای منفصل
dismisses
منفصل کردن یکان مرخص
dismissing
منفصل کردن یکان مرخص
dismiss
منفصل کردن یکان مرخص
defense classification
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
downgrading
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor.
ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
security classification
طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
declassification
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
black designation
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
cirrus
لایهای از ابرهای سفیدرنگ منفصل و رشتهای در ارتفاع تقریبی 0057 متری از سطح زمین
stratify
طبقه طبقه کردن
secession
تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
dismisses
منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
expel
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling
منفصل کردن بزور خارج کردن
expels
منفصل کردن بزور خارج کردن
dismiss
منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
dismissing
منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
army class manager activity
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classification
طبقه بندی کردن طبقه بندی
classifications
طبقه بندی کردن طبقه بندی
black concept
علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
genre
طبقه
rank
طبقه
grades
طبقه
single stage
یک طبقه
lain
طبقه
stepless
بی طبقه
storey=story
طبقه
two storeyed
دو طبقه
phase
طبقه
grade
طبقه
ranked
طبقه
of all sorts
از هر طبقه
stages
طبقه
pigeonhole
طبقه
range
طبقه
ranged
طبقه
ranges
طبقه
stage
طبقه
ranks
طبقه
phased
طبقه
genres
طبقه
story
طبقه
straticulate
طبقه طبقه
floor
طبقه
floored
طبقه
floors
طبقه
story=storey
طبقه
storey
طبقه
category
طبقه
strips
طبقه
ilk
طبقه
phases
طبقه
stories
طبقه
storeys
طبقه
bed
طبقه ته
grain
طبقه
classing
طبقه
layer
طبقه
courses
طبقه
coursed
طبقه
course
طبقه
generals
طبقه
general
طبقه
castes
طبقه
caste
طبقه
stratum
طبقه
layers
طبقه
class
طبقه
first class
طبقه یک
folium
طبقه
classed
طبقه
classes
طبقه
bed
طبقه
laminate
طبقه طبقه
beds
طبقه
beds
طبقه ته
class ii property
کالای طبقه 2
lower class
طبقه پایین
roturier
از طبقه عوام
superordinate class
طبقه فراگیر
low grade
کم طبقه بندی
class ii supplies
اماد طبقه 2
feudal class
طبقه زمیندار
class ii property
اموال طبقه 2
power output stage
طبقه خروجی
class interval
حدود طبقه
category
طبقه افراد
category
طبقه اجناس
feminity
طبقه زنان
abovestairs
طبقه بالا
ruling class
طبقه حاکم
substratum
طبقه زیر
substratum
پی طبقه زیر
lower classes
طبقه پایین
main stage
طبقه اصلی
aves
طبقه مرغان
feudal class
طبقه فئودال
peasntry
طبقه روستایان
modulator stage
طبقه مدولاسیون
bourgeois class
طبقه سوداگر
bourgeois class
طبقه بورژوا
non producing class
طبقه نامولد
multi stage
چند طبقه
taxonomy
طبقه بندی
class i supplies
اماد طبقه 1
class interval
دامنه طبقه
basements
طبقه زیر
basement storey
طبقه زیرزمین
basement
طبقه زیر
class i property
اموال طبقه 1
class i property
کالای طبقه 1
subclass
طبقه فرعی
category
طبقه نگهداری
input stage
طبقه اولیه
heaviside layer
طبقه هویساید
initial stage
طبقه نخستین
enlisted personnel
طبقه افراد
exploited class
طبقه بهره ده
stratiform
طبقه وار
exploiting class
طبقه بهره کش
peerage
طبقه لردها
bourgeoisie
طبقه سوداگر
laboring class
طبقه کارگر
kennelly heaviside layer
طبقه هویساید
e layer
طبقه هویساید
stratification
طبقه بندی
stratiform
طبقه مانند
declass
جداکردن از طبقه
converter stage
طبقه مبدل
intellectual class
طبقه روشنگر
lower floor
طبقه تحتانی
classless society
جامعه بی طبقه
ionosphere
طبقه یونسفر
peerages
طبقه لردها
subclass
زیر طبقه
class limits
حدود طبقه
class iv supplies
اماد طبقه 4
class interval
فاصله طبقه
assortments
طبقه بندی
assortment
طبقه بندی
grading
طبقه بندی
division
طبقه بندی
divisions
طبقه بندی
class of suplies
طبقه کالاها
class v supplies
اماد طبقه 5
input stage
طبقه ورودی
subordinate class
طبقه وابسته
spectral class
طبقه بینابی
folium
طبقه نازک
social class
طبقه اجتماعی
layer of rock
طبقه سنگی
leisure class
طبقه مرفه
semibasement
طبقه زیر
second flour
طبقه دوم
taxonomies
طبقه بندی
plebeians
طبقه سوم
lower class
طبقه عوام
middle class
طبقه متوسط
subclass
طبقه عوام
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com