Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English
Persian
To implement a project.
طرحی را پیاده کردن
Other Matches
disembarkation
به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
detrain
از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
overhauling
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
interim overhaul
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
schematic
طرحی
ich nographic
طرحی
to suggest a plan
طرحی راپیشنهادکردن
pursuance of a plan
اجرای نقشه یا طرحی
non-starters
طرحی که انجام نمیشود
crutch
طرحی در فرش چینی
configural scoring
نمره گذاری طرحی
project method
روش اموزش طرحی
non-starter
طرحی که انجام نمیشود
proposal
پیشنهاد
[برنامه ای یا طرحی]
grenadier
سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
to mark out one's course
طرحی برای رویه خود ریختن
ichnographic
وابسته به طراحی یازمینه سازی طرحی
projective
طرحی ایجاد شده بوسیله انعکاس یاتصویر
K-plan
[طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
secondary landing
منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
transit area
منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
roll up
پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
overhauls
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
disassembly order
دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
overhauled
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
set down
پیاده کردن
dismount
پیاده کردن
dismantlement
پیاده کردن
dismounting
پیاده کردن
dismounts
پیاده کردن
demodulation
پیاده کردن
dismantle
پیاده کردن
unset
پیاده کردن
disassemble
پیاده کردن
take down
پیاده کردن
dismantling
پیاده کردن
dismantles
پیاده کردن
dismantled
پیاده کردن
disembark
پیاده کردن
disembarks
پیاده کردن
disembarking
پیاده کردن
disembarked
پیاده کردن
staking
پیاده کردن مسیر
dismantling
پیاده کردن موتور
pedestrianize
پیاده روی کردن
setting out
پیاده کردن مسیر
setting out
پیاده کردن نقشه
dismantles
پیاده کردن موتور
pedestrianises
پیاده روی کردن
dismantled
پیاده کردن موتور
pedestrianising
پیاده روی کردن
dosmount command
فرمان پیاده کردن
dismantle
پیاده کردن موتور
pedestrianised
پیاده روی کردن
pedestrianized
پیاده روی کردن
pad
پیاده سفر کردن
dismount
پیاده کردن یا شدن
pedestrianizes
پیاده روی کردن
pedestrianizing
پیاده روی کردن
disassembly
پیاده کردن موتور
dismounting
پیاده کردن یا شدن
pads
پیاده سفر کردن
dismounts
پیاده کردن یا شدن
dismantles
پیاده کردن قطعات مونتاژ
walk
گردش کردن پیاده رفتن
walks
گردش کردن پیاده رفتن
dismount
پیاده کردن قطعات و وسایل
dismantle
پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismounts
پیاده کردن قطعات و وسایل
salvaging
پیاده کردن کامل قطعات
removable
قابل سوار و پیاده کردن
salvages
پیاده کردن کامل قطعات
dismantled
پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvaged
پیاده کردن کامل قطعات
dismounting
پیاده کردن قطعات و وسایل
salvage
پیاده کردن کامل قطعات
dismantling
پیاده کردن قطعات مونتاژ
walked
گردش کردن پیاده رفتن
disassembly order
روش پیاده کردن وسیله
Elibilinde
[طرحی ترکی در گلیم بافی که نمادی از یک انسان و حالت دست به کمر وی را نشان می دهد.]
disassemble
پیاده کردن موتور اتومبیل جداکردن
removal
از بین بردن برداشتن پیاده کردن
terminals
محل پیاده وسوار کردن بارها
terminal
محل پیاده وسوار کردن بارها
debarkation
تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
linking
طرحی که به شما امکان درج داده از یک برنامه کاربردی به دیگری می دهید با کمک تابع OCE
landing group
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
tramps
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramped
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramp
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
administrative landing
پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
ramps
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
overhaul
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
air landing
پیاده شدن از راه هوا هوانشست کردن
overhauling
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
ramp
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
peg out
کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
take to pieces
پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
scattered design
طرح افشان
[طرحی مخلوط و پرکار از انواع نگاره ها که بسیار پر کار بوده و تمام فضاهای متن فرش را می پوشاند.]
cannibalising
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
doctrine
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrines
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
transfer loader
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
ship to shore
حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
unhorse
از اسب افتادن یا پیاده شدن اسب را از گاری یا درشگه باز کردن
tractor group
گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
simple design
طرف کف ساده
[هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
cisc
مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
pignorate
پیاده
paths
پیاده رو
infantry
پیاده
walkways
پیاده رو
path
پیاده رو
walkway
پیاده رو
pedestrian bridge
پل پیاده رو
peripatetic
پیاده رو
foot bridge
پل پیاده رو
impledge
پیاده
afoot
پیاده
foot bank
پیاده رو
side walk
پیاده رو
pavement
پیاده رو
sidewalk
پیاده رو
pavements
پیاده رو
sidewalks
پیاده رو
infantry man
پیاده
on of
پیاده
footer
پیاده رو
walked
پیاده رو
foot slogger
پیاده
dismounted
پیاده
walk
پیاده رو
foot infantry
پیاده
pedestrians
پیاده
walks
پیاده رو
ganway
پل پیاده رو
footpath
پیاده رو
pedestrian
پیاده
footpaths
پیاده رو
footway
پیاده رو
to walk . To go on foot.
پیاده رفتن
foot passenger
مسافر پیاده
foot infantry
پیاده نظام
footpad
راهزن پیاده
to get off
پیاده شدن از
disembarked
پیاده شدن
foot passenger
پیاده پا رهسپار
grabby
سرباز پیاده
foot slugger
سرباز پیاده
walkabouts
گردش پیاده
footsoldier
سرباز پیاده
knight of the road
راهزن پیاده
pedestrianism
پیاده روی
hump
پیاده روی
humping
پیاده روی
wayfaring
پیاده روی
armored infantry
پیاده زرهی
disembarks
پیاده شدن
walkabout
مسافرت پیاده
walkabout
گردش پیاده
walkabouts
مسافرت پیاده
banquette
نیمکت پیاده رو
disembarking
پیاده شدن
disembark
پیاده شدن
implementation
پیاده سازی
zebra crossing
خط عابر پیاده
humps
پیاده روی
zebra crossings
خط عابر پیاده
rifle man
سرباز پیاده
to ride shanks's mare
پیاده رفتن
armored infantry
پیاده مکانیزه
ganger
مسافر پیاده
demodulator
پیاده کننده
pedestrian crossings
گذرگاه پیاده
pedestrian crossing
گذرگاه پیاده
hiking
پیاده روی
infantry
سرباز پیاده
infantry
پیاده نظام
torero
گاوباز پیاده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com