Dictiornary-Farsi | طرح مناره با الهام گرفتن از مساجد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (5 milliseconds)

English	Persian
Minaret design	طرح مناره با الهام گرفتن از مساجد


Other Matches

pricket	مناره
pharos	مناره
hip-knob	سر مناره
minaret	مناره
minarets	مناره
turrets	مناره کوچک
turret	مناره کوچک
steeples	مناره کلیسا
steeple	مناره کلیسا
stylite	زاهد مناره نشین
epi	[مناره مخروطی کلیسا]
Hertfordshire spike	[میل بالای مناره مارپیچ]
fleche	میل بالای مناره مارپیچ
steeplejack	بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
steeplejacks	بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
revelations	الهام
revelation	الهام
afflatus	الهام
revealment	الهام
sprite	الهام
suggestion	الهام
suggestions	الهام
afflation	الهام
enthusiasms	الهام
inspiration	الهام
apocalypse	الهام
infusions	الهام
inanition	الهام
uninspired	بی الهام
enthusiasm	الهام
prescience	الهام
infusion	الهام
divine inspiration	الهام خدایی
oracularly	از راه الهام
uninspired	الهام نگرفته
d. insiration	الهام اسمانی
brainwaves	الهام ناگهانی
brainwave	الهام ناگهانی
inspires	الهام بخشیدن
oracles	الهام الهی
inspire	الهام بخشیدن
visions	وحی الهام
vision	وحی الهام
inspirable	الهام شدنی
oracle	الهام الهی
inspirator	الهام دهنده
inspired	الهام شده
inspired books	کتابهای الهام شده
precognitive	وابسته به اطلاع یا الهام قبلی
precognition	الهام قبل ازوقوع امری
to buoy something [up]	به کسی [چیزی] الهام بخشیدن
revelationist	کسیکه معتقد به الهام ومکاشفه است
pierian spring	الهام بخش شعر وسخنوری چشمه مقدس شاعری
mysticism	توجیه مسائل سیاسی به مدد الهام واشراق عرفان
inspirationist	کسیکه کتاب مقدس را الهام خدابا وحی میداند
unpremediated	پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
arabesque [Eslimi]	طرح اسلیمی [الهام گرفته شده از شاخک ها و پیچک های درخت مو که کل متن را به همراه نگاره های دیگر فرا می گیرد.]
acanthus design	طرح پیچک [الهام گرفته شده از گیاهی به همین نام یعنی آکانتوس که بیشتر در طرح گل فرنگ یا گوبلن دیده می شود]
weeping willow design	طرح بید مجنون [الهام گرفته شده از درخت بید مجنونی که خصوصا در فرش های قاب قابی و چهار محال استفاده می شود.]
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
Memling motif	طرح گل مملینگ [این طرح الهام گرفته شده از آثار هنرمند بلژیکی قرن پانزدهم میلادی، هانس مملینگ است که در فرش های آن ناحیه به چشم می خورد.]
Oriental rug	فرش شرقی [از آنجا که امروزه فرش های شرقی در همه جا بافته می شوند، این لفظ به فرش دست باف که الهام گرفته از طرح های شرقی است اطلاق می شود.]
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
blinds	گرفتن
blinded	گرفتن
to lay a wager	گرفتن
takes	گرفتن
resuming	از سر گرفتن
inclasp	در بر گرفتن
take	گرفتن
blind	گرفتن
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
resumed	از سر گرفتن
resumes	از سر گرفتن
to hunt out	گرفتن
resume	از سر گرفتن
indwell	جا گرفتن
infold	در بر گرفتن
obturate	گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
to break in	گرفتن
accompany	دم گرفتن
accompanies	دم گرفتن
accompanied	دم گرفتن
catch	گرفتن
to draw back	پس گرفتن
puddles	گل گرفتن
puddle	گل گرفتن
cease	گرفتن
ceased	گرفتن
ceases	گرفتن
ceasing	گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
hold	گرفتن
holds	گرفتن
wed	گرفتن
captures	گرفتن
capture	گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
tithes	ده یک گرفتن از
tithe	ده یک گرفتن از
acquire	گرفتن
acquires	گرفتن
acquiring	گرفتن
to call back	پس گرفتن
capturing	گرفتن
to catch a fly	بل گرفتن
to catch on	گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
to get at	گرفتن
seizes	گرفتن
abate	اب گرفتن از
seized	گرفتن
abated	اب گرفتن از
seize	گرفتن
abates	اب گرفتن از
abating	اب گرفتن از
retreat	پس گرفتن
retreated	پس گرفتن
retreating	پس گرفتن
retreats	پس گرفتن
to get used to	خو گرفتن [به]
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
break out	در گرفتن
pushing	گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
raclaim	پس گرفتن
overtakes	گرفتن
retrieve	پس گرفتن
retrieved	پس گرفتن
overtaken	گرفتن
retrieves	پس گرفتن
overtake	گرفتن
To go bad and stink.	بو گرفتن
retaking	پس گرفتن
recapture	پس گرفتن
skims	کف گرفتن از
nails	گرفتن
nailed	گرفتن
nail	گرفتن
situating	جا گرفتن
skims	گرفتن کف
situates	جا گرفتن
devest	گرفتن
despumate	کف گرفتن از
fleas	کک گرفتن
skimmed	گرفتن کف
skimmed	کف گرفتن از
recaptures	پس گرفتن
recapturing	پس گرفتن
resumption	از سر گرفتن
grabs	گرفتن
detracts	گرفتن
detracting	گرفتن
detracted	گرفتن
skim	کف گرفتن از
adeem	پس گرفتن
to whisk away or off	گرفتن
skim	گرفتن کف
flea	کک گرفتن
situate	جا گرفتن
disesteem	کم گرفتن
accustom	خو گرفتن
tong	گرفتن
accustoming	خو گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
unsay	پس گرفتن
catch on	گرفتن
withdraw	پس گرفتن
withdraws	پس گرفتن
wive	زن گرفتن
to take a wife	زن گرفتن
encumbers	گرفتن
encumbering	گرفتن
renovating	از سر گرفتن
renovates	از سر گرفتن
to take up	گرفتن
renovated	از سر گرفتن
renovate	از سر گرفتن
deglutinate	گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
acclimatizing	خو گرفتن
to shut off	را گرفتن
encumber	گرفتن
encumbered	گرفتن
accustoms	خو گرفتن