Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (2 milliseconds)
English
Persian
sectionalism
طرفداری ازمحله یا استان بخصوصی
Other Matches
it is particularly difficult
یک اشکال بخصوصی دارد
intraspecific
شامل گروه بخصوصی
intraspecies
شامل گروه بخصوصی
ward heeler
کارچاق کن سیاسی ناحیه بخصوصی
bulbed cherrylock rivet
نوع بخصوصی پرچ کور
in the irons
سوار اسب بخصوصی شدن
unclassified
در ردیف بخصوصی قرار نگرفته
Methodism
پیروی از متد یا روش بخصوصی
periods
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
period
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
localization
تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
monomaia
جنون درمورد بخصوصی وسواس در چیزی
stenohaline
زیست کننده در اب شور به غلظت بخصوصی
stenophagous
تغذیه کننده از جانور یانوع بخصوصی
career woman
زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
career women
زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
soil conservation
مهیا کردن خاک برای محصول بخصوصی
but for income
قسمتی از درامد که به علت دخالت عامل بخصوصی عایدشده
bay
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bayed
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
baying
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bays
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
counties
استان
county
استان
province
استان
provinces
استان
shires
استان
provice
استان
shire
استان
nomarchy
استان
eparchy
استان
referenda
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendums
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendum
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
courts of appeal
دادگاه استان
massachusett
استان ماساچوست
manchuria
استان منچوری
stating
دولت استان
Zanjan
استان زنجان
court of province
دادگاه استان
state
دولت استان
court of appeal
دادگاه استان
state-
دولت استان
stated
دولت استان
states
دولت استان
Moldavia
استان ملداوی
massachusetts
استان ماساچوست
Azerbaijan
استان آذربایجان
sectionalism
استان گرایی
state bank
بانک استان
siding
طرفداری
sidings
طرفداری
adhesion
طرفداری
favouritism
طرفداری
one sidedness
طرفداری
favoritism
طرفداری
devotion
طرفداری
partiality
طرفداری
one tideness
طرفداری
partisanship
طرفداری
upstater
اهل شمال استان
welch
اهل استان ولزانگلستان
pomeranian
اهل استان "ژپومرانیا"
county magestrate
قاضی دادگاه استان
shire
به استان تقسیم کردن
maritime
استان بحری یاساحلی
county town
حاکم نشین استان
county towns
حاکم نشین استان
shires
به استان تقسیم کردن
to stand for
طرفداری کردن از
germanism
طرفداری از المان
growthmanship
طرفداری ازرشد
party spirit
طرفداری حزبی
side
طرفداری کردن از
advocate
طرفداری کردن
he sided with us
طرفداری از ما کرد
take the part of
طرفداری کردن
biases
طرفداری تعصب
bias
طرفداری تعصب
sides
طرفداری کردن از
prelatism
طرفداری ازمتران ها
state flower
گل علامت مخصوص هر استان یا کشور
Nain
شهر نائین در استان اصفهان
welcher
اهل استان ولز انگلستان
posse comitatus
قدرت قانونی یک بخش یا یک استان
the story is at an end
استان به پایان رسیده است
welsher
اهل استان ولز انگلستان
quebec
استان " کبک " در مشرق کانادا
hoosier
لقب استان ومردم ایندیانا
Qainat
منطقه قائنات در استان خراسان
hawk eye
کنیه اهل استان ایوا
Welsh
اهل استان ولز انگلستان
full power
اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
favoring
طرفداری مرحمت کردن
proslavery
طرفداری از برده فروشی
advocating
طرفداری کردن حامی
advocated
طرفداری کردن حامی
respect of persons
طرفداری و واهمه از کسان
royalism
طرفداری از رژیم سلطنتی
unprejudiced
بدون تبعیض یا طرفداری
favors
همراهی یا طرفداری کردن با
to take the p of a person
ازکسی طرفداری کردن
favors
طرفداری مرحمت کردن
favours
همراهی یا طرفداری کردن با
favor
طرفداری مرحمت کردن
advocates
طرفداری کردن حامی
favour
طرفداری مرحمت کردن
favoring
همراهی یا طرفداری کردن با
favours
طرفداری مرحمت کردن
favored
همراهی یا طرفداری کردن با
favour
همراهی یا طرفداری کردن با
libertarianism
طرفداری از ازادی فردی
favored
طرفداری مرحمت کردن
To take someones side . To side with someone.
از کسی طرفداری کردن
favouring
طرفداری مرحمت کردن
favouring
همراهی یا طرفداری کردن با
tarheel
اهل استان کارولینای شمالی امریکا
texas
استان تکزاس درکشورهای متحده امریکا
jayhawker
لقب اهالی استان کانزاس دراتازونی
propretor
کنسول فرماندار استان قدیم روم
partook
بهره داشتن طرفداری کردن
phonetioist
طرفداری املای مطابق صدا
pan americanism
طرفداری از اتحاد کشورهای امریکایی
with out any p to
بدون هیچ طرفداری ازاو
illinois
استان >ایلی نویز< در ایالت متحده امریکا
the principality
استان WALES که اسما بران حکومت دارد
the principality of wales
استان WALES که اسما بران حکومت دارد
The senator argued in favour of lowering the tax.
سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
world federalism
طرفداری از حکومت جهانی ائتلاف دول
insurrectionism
اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
feminism
عقیده به برابری زن ومرد طرفداری اززنان
temperance
طرفداری از منع نوشابههای الکلی خودداری
teetotal
وابسته به طرفداری از منع مسکرات کردن
royalism
شاهپرستی طرفداری از سیستم حکومت سلطنتی
state attorney
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state's attorney
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
subschema
زیرمجموعه با تغییر شکل دیدگاه منطقی از شمای پایگاه داده که مورد نیاز برنامه کاربردی استفاده کننده بخصوصی میباشدزیرشمای
to lobby against
[for]
somebody
سخنرانی وتبلیغات کردن مخالف
[طرفداری از]
کسی
prohibitionism
طرفداری از حکم منع فروش نوشابههای الکی
loyalists
کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
p in favour of a person
تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
loyalist
کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
phonetist
متخصص ترکیب صداها طرفداری املای مطابق صدا
agrarianism
تساوی در پخش زمین طرفداری از تقسیم اراضی بتساوی بین مردم
returning
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
general grant
کمک دولت مرکزی به مقامات محلی به عنوان مثال کمک به اموزش و پرورش استان
to stand up for
پشتی یا حمایت کردن از طرفداری کردن از
Rudbar
شهر رودبار
[این شهر در استان قزوین به بافت فرش در اندازه های مختلف و استفاد از پود سفید یا خاکستری یا صورتی شناخته شده است.]
lion rug
فرش شیری
[این طرح بیشتر مربوط به استان فارس و عشایر آن منطقه بوده و گاه در طرح از شتر و یا حیوانات دیگر نیز استفاده می شود.]
Farahan
فراهان
[این ناحیه در استان مرکزی با بافت های هراتی، میناخانی و گل حنائی در قرن نوزدهم میلادی بازار جهانی خوبی داشته و شاخص آن استفاده از پودهای آبی و صورتی بوده است.]
Reihan
ریحان
[شهری در استان مرکزی و نزدیک اراک که به بافت طرح های هراتی و افشان یا زمینه قرمز شهرت داشته و اکثر فرش های آن بصورت تک پودی بافته می شوند.]
favoring
نیکی کردن به طرفداری کردن
favors
نیکی کردن به طرفداری کردن
favored
نیکی کردن به طرفداری کردن
favour
نیکی کردن به طرفداری کردن
favor
نیکی کردن به طرفداری کردن
favouring
نیکی کردن به طرفداری کردن
favours
نیکی کردن به طرفداری کردن
Sarouk
ساروق
[حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
rashwan medallion
ترنج رشوان
[این شهر در استان کردستان قرار داشته و به بافت قالیچه های خورجینی، گلیم و فرش های هندسی با ترنج مخصوص به این ناحیه شهرت دارد. ترنج این فرش ها بصورت لوزی بزرگ به همراه اشکال هندسی می باشد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com