English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (4 milliseconds)
English Persian
respect of persons طرفداری و واهمه از کسان
Other Matches
undaunted بی واهمه
belongings کسان
me and mine من و کسان من
regard for others واهمه از دیگران
one sidedness طرفداری
adhesion طرفداری
favoritism طرفداری
devotion طرفداری
one tideness طرفداری
siding طرفداری
sidings طرفداری
favouritism طرفداری
partiality طرفداری
partisanship طرفداری
biases طرفداری تعصب
advocate طرفداری کردن
side طرفداری کردن از
sides طرفداری کردن از
germanism طرفداری از المان
bias طرفداری تعصب
to stand for طرفداری کردن از
take the part of طرفداری کردن
prelatism طرفداری ازمتران ها
party spirit طرفداری حزبی
growthmanship طرفداری ازرشد
he sided with us طرفداری از ما کرد
libertarianism طرفداری از ازادی فردی
royalism طرفداری از رژیم سلطنتی
favour همراهی یا طرفداری کردن با
proslavery طرفداری از برده فروشی
to take the p of a person ازکسی طرفداری کردن
unprejudiced بدون تبعیض یا طرفداری
To take someones side . To side with someone. از کسی طرفداری کردن
favor طرفداری مرحمت کردن
favours همراهی یا طرفداری کردن با
favouring طرفداری مرحمت کردن
favors همراهی یا طرفداری کردن با
favors طرفداری مرحمت کردن
favouring همراهی یا طرفداری کردن با
favours طرفداری مرحمت کردن
favoring همراهی یا طرفداری کردن با
favoring طرفداری مرحمت کردن
favored همراهی یا طرفداری کردن با
favored طرفداری مرحمت کردن
advocating طرفداری کردن حامی
advocates طرفداری کردن حامی
advocated طرفداری کردن حامی
favour طرفداری مرحمت کردن
partook بهره داشتن طرفداری کردن
sectionalism طرفداری ازمحله یا استان بخصوصی
pan americanism طرفداری از اتحاد کشورهای امریکایی
with out any p to بدون هیچ طرفداری ازاو
phonetioist طرفداری املای مطابق صدا
world federalism طرفداری از حکومت جهانی ائتلاف دول
royalism شاهپرستی طرفداری از سیستم حکومت سلطنتی
feminism عقیده به برابری زن ومرد طرفداری اززنان
The senator argued in favour of lowering the tax. سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
insurrectionism اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
teetotal وابسته به طرفداری از منع مسکرات کردن
temperance طرفداری از منع نوشابههای الکلی خودداری
prohibitionism طرفداری از حکم منع فروش نوشابههای الکی
to lobby against [for] somebody سخنرانی وتبلیغات کردن مخالف [طرفداری از] کسی
phonetist متخصص ترکیب صداها طرفداری املای مطابق صدا
p in favour of a person تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
loyalists کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
loyalist کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
agrarianism تساوی در پخش زمین طرفداری از تقسیم اراضی بتساوی بین مردم
to stand up for پشتی یا حمایت کردن از طرفداری کردن از
favors نیکی کردن به طرفداری کردن
favored نیکی کردن به طرفداری کردن
favouring نیکی کردن به طرفداری کردن
favours نیکی کردن به طرفداری کردن
favoring نیکی کردن به طرفداری کردن
favor نیکی کردن به طرفداری کردن
favour نیکی کردن به طرفداری کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com