English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
groundhopper [British English] طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور [از خانه] تیم خود را دیدار میکند.
Other Matches
soccer fan [soccer supporter] [American English] طرفدار فوتبال
football fan [British English] طرفدار فوتبال
football fan [American English] طرفدار فوتبال آمریکایی
sorted روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorts روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
nationalists طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
nationalist طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
football توپ فوتبال فوتبال بازی کردن
footballs توپ فوتبال فوتبال بازی کردن
sort روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorted روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
exchange روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanged روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanging روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
merge sorting algorithm الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
exchanges روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
youth sports بازیهای جوانان
olympics بازیهای المپیک
field games بازیهای میدانی
computerized game playing بازیهای کامپیوتری
net games بازیهای توردار
court games بازیهای محوطهای
asian games بازیهای اسیایی
plympic games بازیهای المپیک
games بازیهای المپیک
racket games بازیهای راکتدار
team tennis بازیهای مختلف تنیس
olympiad جشنهای بازیهای المپیک
tracks زمین بازیهای میدانی
tracked زمین بازیهای میدانی
goal games بازیهای دروازه دار
track زمین بازیهای میدانی
matches رویارویی بازیهای دو جانبه
match رویارویی بازیهای دو جانبه
amusement arcade سالن بازیهای الکترونیکی
ball park زمین بازیهای با توپ
party politics سیاست بازیهای حزبی
pan american games بازیهای ملتهای امریکایی
winter olympic بازیهای المپیک زمستانی
olympian شرکت کننده بازیهای المپیک
courtesy runner بازیگر سهیم در بازیهای غیررسمی
sorts برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorted برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
queen of دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود
filing 1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
sorted الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
bubble sort روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
roughhouse بازیهای خرکی و پر سر وصدا بین ساکنان یک اطاق بازی خرکی و پر سر وصداکردن
soccer فوتبال
pigskin توپ فوتبال
soccer بازی فوتبال
gridiron زمین فوتبال
gridition زمین فوتبال
soccer field زمین فوتبال
kick about فوتبال هردمبیل
footballers فوتبال بازی کن
playing field زمین فوتبال
playing fields زمین فوتبال
eleven تیم فوتبال
grid زمین فوتبال
grids زمین فوتبال
association football اتحادیه فوتبال
left for ward در فوتبال پیشرو چپ
canadian football فوتبال کانادایی
football club [British Englisch] باشگاه فوتبال
football توپ فوتبال
football بازی فوتبال
elevens تیم فوتبال
boot کفش فوتبال
footballs بازی فوتبال
footballer فوتبال بازی کن
football game بازی فوتبال
format روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
formats روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
advocator طرفدار
partisans طرفدار
cohorts طرفدار
partizan طرفدار
partizan etc طرفدار
one-sided طرفدار
exponents طرفدار
exponent طرفدار
advocating طرفدار
cohort طرفدار
advocates طرفدار
adherents طرفدار
advocated طرفدار
factioneer طرفدار
pro- طرفدار
insurrectionist طرفدار
pro طرفدار
advocate طرفدار
adherent طرفدار
votary طرفدار
party طرفدار
partisan طرفدار
partial طرفدار
indoor soccer فوتبال داخل سالن
to finish the ball into the net با توپ گل زدن [فوتبال]
kick off شروع مسابقه فوتبال
to play football فوتبال بازی کردن
to play soccer فوتبال بازی کردن
rules of football قوانین یا قواعد فوتبال
goalkeeper دروازه بان فوتبال
signal caller مدافع 3/4 در فوتبال امریکایی
six man football فوتبال دو تیم 6 نفره
soccer ball throw پرتاب توپ فوتبال
touchline خط اطراف زمین فوتبال
water polo بازی فوتبال ابی
goalkeepers دروازه بان فوتبال
American football فوتبال آمریکایی [ورزش]
football hooligan خرابگر پر سر و صدای فوتبال
he is on our side طرفدار مااست
reformer طرفدار نهضت
interventionist طرفدار مداخله
centralists طرفدار تمرکز
democrate طرفدار دمکراسی
risk lover طرفدار خطر
factionary طرفدار یک فرقه
centralist طرفدار تمرکز
keynesianism طرفدار کینز
activist طرفدار عمل
absolutist طرفدار استبداد
monopolist طرفدار انحصار
abolitionist طرفدار برانداختن
papist طرفدار پاپ
risk lover طرفدار ریسک
royalists طرفدار سلطنت
royalist طرفدار سلطنت
activists طرفدار عمل
to count طرفدار شمردن
nudist طرفدار برهنگی
reformers طرفدار نهضت
hockey چوگان بازی با اصول فوتبال
scrum نوعی بازی فوتبال راگبی
lateral pass پاس توپ فوتبال از پهلو
Playing football is not my idea of fun . فوتبال هم بنظر من تفریح نشد
scrums نوعی بازی فوتبال راگبی
scrummage نوعی بازی فوتبال راگبی
I have lost my interest in football . دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
speedball نوعی بازی شبیه فوتبال
aesthetes طرفدار صنایع زیبا
autonomist طرفدار استقلال داخلی
libertarian طرفدار ازادی اراده
parliamentarian طرفدار حکومت پارلمانی
federalist طرفدار دولت فدرال
revivalist طرفدار احیای مذهبی
communists طرفدار مرام اشتراکی
communist طرفدار مرام اشتراکی
parliamentarians طرفدار حکومت پارلمانی
revivalists طرفدار احیای مذهبی
libertarians طرفدار ازادی اراده
feminists طرفدار حقوق زنان
feminist طرفدار حقوق زنان
aristocrate طرفدار حکومت اشراف
aesthete طرفدار صنایع زیبا
equalitarian طرفدار تساوی انسان
mutualist طرفدار اصول همدستی
negrophile طرفدار سیاه پوست
partialist شخص طرفدار یا معتصب
prohibitionist طرفدار منع مسکرات
teetotalist طرفدار منع مسکرات
theorists طرفدار استدلال نظری
protectionism مکتب طرفدار حمایت
world federalist طرفدار حکومت جهانی
theocrat طرفدار یزدان سالاری
radicals طرفدار اصلاحات اساسی
mongamist طرفدار داشتن یک همسر
supply side economics اقتصاد طرفدار عرضه
proponents توضیح دهنده طرفدار
proponent توضیح دهنده طرفدار
theorist طرفدار استدلال نظری
radical طرفدار اصلاحات اساسی
The football field must be marked out. زمین فوتبال را باید خط کشی کرد
to let the ball do the work توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
low ball شوت کردن پائین توپ [فوتبال]
uprights تیرهای عمودی دروازه فوتبال امریکایی
short ball شوت کردن کوتاه توپ [فوتبال]
to keep the ball moving توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
high ball شوت کردن بالا توپ [فوتبال]
football cleats کفش گل میخ دار فوتبال آمریکایی
long ball [شوت کردن بلند توپ] [فوتبال]
he is a novice in football در بازی فوتبال تازه کار است
flag football نوعی فوتبال با 6 تا 9 نفر درهر تیم
humanitarian طرفدار کاهش الام بشر
mercantilist طرفدار سیاست موازنه اقتصادی
fan پشتیبان [طرفدار] [هوادار] [ورزش]
suffragettes زن طرفدار حق رای وانتخاب زنان
suffragette زن طرفدار حق رای وانتخاب زنان
centrist wing طرفدار جناح میانه رو [سیاست]
adequateness طرفدار بودن وفا کردن
literalist طرفدار معنی یا ترجمه لفظی
adhering طرفدار بودن وفا کردن
adheres طرفدار بودن وفا کردن
adhered طرفدار بودن وفا کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com