Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (16 milliseconds)
English
Persian
resurgent
طغیان کننده
raging
طغیان کننده
overflowing
طغیان کننده
intumescent
طغیان کننده
inundant
طغیان کننده
inundatory
طغیان کننده
upriser
طغیان کننده
Other Matches
rebelling
طغیان گر
rebels
طغیان گر
overflows
طغیان
overflowed
طغیان
overflow
طغیان
tornado
طغیان
flooding
طغیان اب
freshet
[high water]
طغیان آب
uprisings
طغیان
deluge
طغیان آب
outbreak
طغیان
outbursts
طغیان
high water
طغیان اب
flowage
طغیان
fresh
طغیان اب
food tide
طغیان اب
fresh-
طغیان اب
freshest
طغیان اب
outburst
طغیان
outflow
طغیان
outflows
طغیان
rebel
طغیان گر
rebelled
طغیان گر
tornadoes
طغیان
rebellions
طغیان
tornados
طغیان
insurrections
طغیان
insurrection
طغیان
uprising
طغیان
intumescence
طغیان
inundation
طغیان اب
floodwaters
{pl}
طغیان آب
outbreaks
طغیان
rage
طغیان
floods
طغیان
insurgence
طغیان
insurgency
طغیان
flood
طغیان
flood waters
{pl}
طغیان آب
raged
طغیان
rebellion
طغیان
rages
طغیان
flooded
طغیان
overflow
طغیان کردن
mutation
تحول طغیان
to flow over
طغیان کردن
overflows
طغیان کردن
mutations
تحول طغیان
the rage of the wind
طغیان باد
torna do
طغیان وفور
resurgence
طغیان مجدد
flood discharge
بده طغیان
arising
طغیان کردن
arises
طغیان کردن
arise
طغیان کردن
overflown
طغیان سیل
over flow
طغیان ریزش
revolts
طغیان شورش
revolt
طغیان شورش
floods
طغیان کردن
maximum flood
طغیان بیشینه
flooded
طغیان کردن
overflowed
طغیان کردن
spate
طغیان رود
flood
طغیان کردن
flood stage
تراز بحرانی طغیان
muitiny
فتنه طغیان کردن
groundswell
طغیان شدید دریا
maximum flood discharge
بده بیشینه طغیان
revolt
شورش کردن طغیان
uprise
طغیان کردن ببالارفتن
flood protection
حفافت در مقابل طغیان
cotidal
دارای هم زمانی در طغیان اب
the tribes are all up
طغیان کرده اند
revolts
شورش کردن طغیان
rise
از خواب برخاستن طغیان کردن
rises
از خواب برخاستن طغیان کردن
ground swell
طغیان شدید و وسیع اب اقیانوس
anti flood valve
شیر اطمینان مانع طغیان
revolt
یاغی گری حالت طغیان
revolts
یاغی گری حالت طغیان
the nile overflows its banks
نیل طغیان کرده کرانه خودرافرامیگیرد
tidal river
رودخانهای که اب دریادرنزدیکی دهانه ان طغیان میکند
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
flows
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flow
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flowed
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
revolts
شورش یا طغیان کردن افهار تنفر کردن
revolt
شورش یا طغیان کردن افهار تنفر کردن
to fly off
شورش کردن طغیان کردن منحرف شدن
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
rebels
شورش کردن طغیان کردن
rebelling
شورش کردن طغیان کردن
rebelled
شورش کردن طغیان کردن
rebel
شورش کردن طغیان کردن
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
contractive
جمع کننده چوروک کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
کج کننده واژگون کننده
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
supporting arms
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
requistioner
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
flare
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flares
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilizer
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilisers
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com