Dictiornary-Farsi | طفره نزدنی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 140 (7 milliseconds)

English	Persian
ineludible	طفره نزدنی


Other Matches

irrespirable	دم نزدنی
shirking	طفره رو
balker	طفره رو
balky	طفره رو
ca'canny	طفره
dallier	طفره زن
elusion	طفره
goldbrick	طفره رو
stick-in-the-muds	طفره رو
stick-in-the-mud	طفره رو
subterfuges	طفره
subterfuge	طفره
shirked	طفره رو
shirk	طفره رو
dodgy	طفره رو
dalliance	طفره
evasion	طفره
evasions	طفره
shirks	طفره رو
procrastination	طفره
dodger	طفره رو
dodgers	طفره رو
elusive	طفره زن
stick in the mud	طفره رو
evasive	طفره زن
deflections	طفره
tergiversator	طفره رو
procrastinator	طفره رو
runaround	طفره
deflection	طفره
put off	طفره
truants	طفره رو
avoidance	طفره
jink	طفره
truant	طفره رو
evasion	طفره رفتن
truancy	طفره زنی
evade	طفره زدن از
evaded	طفره زدن از
evades	طفره زدن از
stalling	طفره زدن
evading	طفره زدن از
get round	طفره رفتن
funk	طفره زدن
stall	طفره زدن
evasions	طفره رفتن
procrastinatory	طفره امیز
dodgery	طفره روی
elusory	طفره امیز
escape mechanism	طفره وتعلل
evadable	طفره پذیر
evadingly	طفره زنان
evasible	طفره زدنی
jink	طفره رفتن
prolongate	طفره رفتن
bilk	طفره زدن
hem and haw <idiom>	طفره رفتن
shirker	ادم طفره رو
evasively	از روی طفره
aviod	طفره زدن از
prorogation	طفره زنی
baulk	طفره رفتن
baulk	ردکردن طفره
goby	طفره پیشگیری
baulks	طفره رفتن از
doffing	طفره رفتن
doffs	طفره رفتن
avoid	طفره رفتن از
avoided	طفره رفتن از
avoiding	طفره رفتن از
avoids	طفره رفتن از
dodging	طفره زدن
wriggle	طفره زدن
doffed	طفره رفتن
doff	طفره رفتن
dodge	طفره زدن
baulking	طفره رفتن از
baulked	طفره رفتن از
defaulter	قصورکننده طفره زن
defaulters	قصورکننده طفره زن
balks	طفره رفتن از
balking	طفره رفتن از
balked	طفره رفتن از
balk	طفره رفتن از
dodges	طفره زدن
dodged	طفره زدن
fudging	طفره رفتن
fudges	طفره رفتن
fetch	بهانه طفره
fudged	طفره رفتن
fudge	طفره رفتن
shirked	طفره زدن
wriggled	طفره زدن
shirking	طفره زدن
shirks	طفره زدن
fetched	بهانه طفره
fetches	بهانه طفره
hedge	طفره زدن
hedged	طفره زدن
wriggling	طفره زدن
hedges	طفره زدن
wriggles	طفره زدن
shirk	طفره زدن
to beg the question	طفره رفتن از پرسشی
elusively	از روی طفره یا خدعه
parrying	دورسازی طفره رفتن
parry	دورسازی طفره رفتن
stall	دور سرگرداندن طفره
parries	دورسازی طفره رفتن
stalling	دور سرگرداندن طفره
subterfuges	طفره زنی اختفاء
parried	دورسازی طفره رفتن
subterfuge	طفره زنی اختفاء
evasiveness	تمایل به طفره یاگریز
swerving	عدول کردن طفره زدن
swerved	عدول کردن طفره زدن
swerves	عدول کردن طفره زدن
to play the truant	از رفتن به اموزشگاه طفره زدن
put off	تاخیر کردن طفره رفتن
evasiveness	حالت یاخوی طفره زنی
prolong	طفره رفتن بطول انجامیدن
eluding	طفره زدن دوری کردن از
eludes	طفره زدن دوری کردن از
eluded	طفره زدن دوری کردن از
elude	طفره زدن دوری کردن از
prolonging	طفره رفتن بطول انجامیدن
prolongs	طفره رفتن بطول انجامیدن
swerve	عدول کردن طفره زدن
dallies	وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
dally	وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
dallied	وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
dallying	وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
truant	شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
truants	شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
get round the law	با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
beat around the bush <idiom>	غیره مستقیم وبا طفره صحبت کردن
pussyfoot	دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
To quibble and equivocate.	پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
get round the law	با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن