Dictiornary-Farsi | طفره پیشگیری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 173 (9 milliseconds)

English	Persian
goby	طفره پیشگیری


Other Matches

counter-measure	پیشگیری
prophylaxis	طب پیشگیری
precaution	پیشگیری
precautions	پیشگیری
prevention	پیشگیری
preventive medicine	طب پیشگیری
prophylaxis	پیشگیری
preemptive attack	تک پیشگیری
counter-measures	پیشگیری
preventive maintenance	نگهداری پیشگیری
premune	پیشگیری کننده
prophylactic	پیشگیری کننده
repercussion	دفع یا پیشگیری
lead time	زمان پیشگیری
buffer zone	منطقه پیشگیری
accident prevention	پیشگیری از حوادث
buffer zones	منطقه پیشگیری
preclusive buying	خرید پیشگیری کننده
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb>	پیشگیری بهتر از درمانه.
measure	اندازه اقدام پیشگیری
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb>	پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb>	پیشگیری بهتر از درمانه.
lead angle	زاویه پیشگیری هدف
lead	سیم واسطه زاویه پیشگیری
force majeure	حادثه غیر قابل پیشگیری
lateral tell	پیشگیری هواپیما در حرکت عرضی
chronic dose	دز قابل معالجه و پیشگیری اتمی
leads	سیم واسطه زاویه پیشگیری
lead pursuit	مسیر پیشگیری هواپیمای رهگیر مسیرپیشگیری هدف
windage	درجه تنظیم تیر برای پیشگیری اثر باد
board of conciliation	هیاتی که برای پیشگیری وایجاد توافق بین کارگر وکارفرما انجام وفیفه میکند
dodgers	طفره رو
ca'canny	طفره
procrastination	طفره
elusive	طفره زن
dalliance	طفره
dallier	طفره زن
elusion	طفره
dodger	طفره رو
balker	طفره رو
balky	طفره رو
shirks	طفره رو
shirk	طفره رو
evasion	طفره
shirked	طفره رو
dodgy	طفره رو
evasive	طفره زن
evasions	طفره
subterfuge	طفره
shirking	طفره رو
subterfuges	طفره
deflection	طفره
put off	طفره
stick-in-the-muds	طفره رو
stick-in-the-mud	طفره رو
stick in the mud	طفره رو
truants	طفره رو
tergiversator	طفره رو
runaround	طفره
deflections	طفره
truant	طفره رو
procrastinator	طفره رو
avoidance	طفره
goldbrick	طفره رو
jink	طفره
escape mechanism	طفره وتعلل
evadable	طفره پذیر
get round	طفره رفتن
hem and haw <idiom>	طفره رفتن
evadingly	طفره زنان
evasible	طفره زدنی
procrastinatory	طفره امیز
aviod	طفره زدن از
prolongate	طفره رفتن
elusory	طفره امیز
jink	طفره رفتن
bilk	طفره زدن
dodgery	طفره روی
baulk	ردکردن طفره
ineludible	طفره نزدنی
baulk	طفره رفتن
shirker	ادم طفره رو
prorogation	طفره زنی
evasively	از روی طفره
defaulters	قصورکننده طفره زن
wriggled	طفره زدن
wriggles	طفره زدن
wriggling	طفره زدن
balks	طفره رفتن از
balking	طفره رفتن از
balked	طفره رفتن از
balk	طفره رفتن از
dodging	طفره زدن
dodges	طفره زدن
dodged	طفره زدن
dodge	طفره زدن
wriggle	طفره زدن
avoids	طفره رفتن از
defaulter	قصورکننده طفره زن
avoid	طفره رفتن از
baulks	طفره رفتن از
baulking	طفره رفتن از
doff	طفره رفتن
doffed	طفره رفتن
doffing	طفره رفتن
baulked	طفره رفتن از
doffs	طفره رفتن
avoided	طفره رفتن از
avoiding	طفره رفتن از
hedges	طفره زدن
hedged	طفره زدن
evaded	طفره زدن از
evades	طفره زدن از
evading	طفره زدن از
stall	طفره زدن
stalling	طفره زدن
truancy	طفره زنی
evasion	طفره رفتن
fetch	بهانه طفره
evasions	طفره رفتن
evade	طفره زدن از
shirks	طفره زدن
shirking	طفره زدن
hedge	طفره زدن
fetches	بهانه طفره
fetched	بهانه طفره
funk	طفره زدن
fudge	طفره رفتن
shirk	طفره زدن
fudged	طفره رفتن
fudges	طفره رفتن
fudging	طفره رفتن
shirked	طفره زدن
to beg the question	طفره رفتن از پرسشی
parried	دورسازی طفره رفتن
evasiveness	تمایل به طفره یاگریز
elusively	از روی طفره یا خدعه
parrying	دورسازی طفره رفتن
stall	دور سرگرداندن طفره
parry	دورسازی طفره رفتن
stalling	دور سرگرداندن طفره
subterfuges	طفره زنی اختفاء
subterfuge	طفره زنی اختفاء
parries	دورسازی طفره رفتن
preemptive attack	تک ممانعتی تک پیشگیری کننده از شروع تک دشمن تک ممانعتی
swerve	عدول کردن طفره زدن
prolonging	طفره رفتن بطول انجامیدن
prolongs	طفره رفتن بطول انجامیدن
swerves	عدول کردن طفره زدن
eludes	طفره زدن دوری کردن از
evasiveness	حالت یاخوی طفره زنی
swerved	عدول کردن طفره زدن
swerving	عدول کردن طفره زدن
prolong	طفره رفتن بطول انجامیدن
elude	طفره زدن دوری کردن از
eluded	طفره زدن دوری کردن از
put off	تاخیر کردن طفره رفتن
to play the truant	از رفتن به اموزشگاه طفره زدن
eluding	طفره زدن دوری کردن از
dallying	وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
dally	وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
truants	شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
truant	شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
dallies	وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
dallied	وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
preventive war	جنگ پیشگیری کننده از جنگ اصلی
beat around the bush <idiom>	غیره مستقیم وبا طفره صحبت کردن
get round the law	با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] .	درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
pussyfoot	دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
To quibble and equivocate.	پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
get round the law	با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن

goby