English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (13 milliseconds)
English Persian
ting طنین طنین انداختن
Search result with all words
ring طنین انداختن صدای زنگ
jar دعوا و نزاع طنین انداختن
jarred دعوا و نزاع طنین انداختن
jars دعوا و نزاع طنین انداختن
resonate طنین انداختن
resonated طنین انداختن
resonates طنین انداختن
resonating طنین انداختن
reverberate طنین انداختن
reverberated طنین انداختن
reverberates طنین انداختن
reverberating طنین انداختن
Other Matches
din طنین بلند طنین افکندن
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
echoed طنین
sounds طنین
sound طنین
noise طنین
echo طنین
reverberation طنین
echoes طنین
sonance طنین
echoing طنین
soundest طنین
sounded طنین
reverberations طنین
tingled طنین
tingle طنین
tingles طنین
tingling طنین
noises طنین
timbre طنین
bong طنین صدا
jingle طنین زنگ
resonant طنین دار
thirl لرزش طنین
sonant طنین دار
echoed طنین صدا
peals طنین متناوب
reverberative طنین انداز
echoes طنین صدا
resonance ایجاد طنین
echo طنین صدا
sonorous طنین انداز
echoing طنین صدا
pealed طنین متناوب
jingled طنین زنگ
tintinnabulation طنین ناقوس
to smell a rat طنین شدن
echo check بکمک طنین
tintinnabulary دارای طنین
tinkly طنین دار
echo suppressor طنین زدا
ringer طنین انداز
jingling طنین زنگ
peal طنین متناوب
jingles طنین زنگ
tintinnabulation طنین زنگ
resonances ایجاد طنین
pealing طنین متناوب
ringers طنین انداز
tinkles دارای طنین کردن
tinkling دارای طنین کردن
tinkle دارای طنین کردن
tinkled دارای طنین کردن
resonantly بطور طنین انداز
resonances پیچش صدا طنین
resonance پیچش صدا طنین
ring صدای زنگ تلفن طنین
tolls صدای طنین زنگ یاناقوس
echo depth sounder دستگاهی که عمق طنین را می سنجد
dingdong طنین صدای ساعت شماطه
tolling صدای طنین زنگ یاناقوس
toll صدای طنین زنگ یاناقوس
timber طنین دار شبیه صدای زنگ
tong طنین اندازشدن انبر قند گیر
voiceful صدا پیچ شونده طنین انداز
toll طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolls طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolling طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
clangour جرنگ جرنگ طنین ناقوس ها
clangor جرنگ جرنگ طنین ناقوس ها
jingling جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingled جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingle جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingles جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
tinkling صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkled صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkle صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkles صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
bring down به زمین انداختن حریف انداختن شکار
horrifies بهراس انداختن به بیم انداختن
horrified بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrify بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
let down پایین انداختن انداختن
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
emplace جا انداختن
string زه انداختن به
launch به اب انداختن
omit انداختن
pilling تل انداختن
relegate انداختن
relegated انداختن
relegates انداختن
relegating انداختن
deracination بر انداختن
thrust انداختن
thrusting انداختن
thrusts انداختن
omits انداختن
spilling انداختن
spills انداختن
launching به اب انداختن
throws انداختن
launches به اب انداختن
let fall انداختن
leave out انداختن
lay away انداختن
lash vt انداختن
launched به اب انداختن
jaculate انداختن
throw انداختن
omitting انداختن
throwing انداختن
floriate گل انداختن در
omitted انداختن
brush finish خط انداختن
prostrate از پا انداختن
fling انداختن
hew انداختن
hewed انداختن
fells انداختن
hewing انداختن
felled انداختن
fell انداختن
hurls انداختن
hurled انداختن
hurl انداختن
hews انداختن
flings انداختن
bottom ته انداختن
bottoms ته انداختن
overthrew بر انداختن
stagger از پا انداختن
benite به شب انداختن
deleting انداختن
deletes انداختن
deleted انداختن
delete انداختن
felling انداختن
sling انداختن
slinging انداختن
slings انداختن
overthrows بر انداختن
overthrown بر انداختن
overthrowing بر انداختن
overthrow بر انداختن
flinging انداختن
spilled انداختن
to fire off a postcard انداختن
to let fall انداختن
ruts خط انداختن
hitch انداختن
hitched انداختن
hitches انداختن
hitching انداختن
blob لک انداختن
blobs لک انداختن
rut خط انداختن
to let drop انداختن
hewn انداختن
to pick off تک تک انداختن
to hew down انداختن
spilled or spilt انداختن
souse انداختن
to draw lots انداختن
to lay by the heels بر انداختن
to leave out انداختن
line خط انداختن در
lines خط انداختن در
retroject پس انداختن
to skips over انداختن
run home جا انداختن
spill انداختن
to put back پس انداختن
to play a searchlight انداختن
risk به مخاطره انداختن
raise a hand <idiom> به دردسر انداختن
nauseates از رغبت انداختن
inveigled بدام انداختن
suspend به تعویق انداختن
embroiled به نزاع انداختن
inveigle بدام انداختن
embroiling به نزاع انداختن
sired نیا پس انداختن
inveigles بدام انداختن
suspending به تعویق انداختن
risk به خطر انداختن
triggers راه انداختن
nauseate از رغبت انداختن
sire نیا پس انداختن
nauseated از رغبت انداختن
risked به مخاطره انداختن
risking به خطر انداختن
inveigling بدام انداختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com