Dictiornary-Farsi | طیف بینی هم بسته | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
correlated spectroscopy	طیف بینی هم بسته


Other Matches

packets	بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packet	بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
snub nosed	دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed	دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
pug nosed	دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
packaging	ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
septum	حفرههای بینی پره بینی
child window	پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
gift wrap	بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
multicast packet	بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
slated items	مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
guided propagation	تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
vomer	استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
anticipated stock losses	تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
weather forecasts	پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
anaglyph	عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
weather forecast	پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
predicting interval	فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
clotty	بسته
trusser	بسته
connected	بسته
corked	بسته
uncrossed	بسته
bagful	یک بسته
interdependent	به هم بسته
strikebound	بسته
pinioned	کت بسته
pack box	بسته
stack	بسته
imperforate	بسته
packets	بسته
packet	بسته
shut	بسته
solid	بسته
pent	بسته
closed	بسته
shutting	بسته
ice bound	یخ بسته
grumous	بسته
stacked	بسته
stacks	بسته
crossed chaque	چک بسته
crossed cheque	چک بسته
curdy	بسته
datagram	یچ بسته
barred	بسته
fardel	بسته
shuts	بسته
packed	بسته ای
pack	بسته
packs	بسته
jellied	بسته
logical	یچ بسته
bunged up	بسته
parcels	بسته
package	بسته
kit	بسته
kits	بسته
bundle	بسته
bundling	بسته
clotted	بسته
packages	بسته
shook	بسته
solids	بسته
bundles	بسته
packaged	بسته
parcel	بسته
fronted	صف بسته
nasally	از بینی
neb	بینی
night bilndness	شب بینی
mucus of the nose	اب بینی
sniveling	اب بینی
snivelled	اب بینی
chiromancy	کف بینی
snivelling	اب بینی
nose	بینی
noses	بینی
double vision	دو بینی
palmistry	کف بینی
sniveled	اب بینی
snivel	اب بینی
hand reading	کف بینی
cross eye	کج بینی
nozzle	بینی
nozzles	بینی
snivels	اب بینی
cross eye	دو بینی
graphology	خط بینی
pecker	بینی
rhinologist	بینی
the handle of the face	بینی
snoot	بینی
snot	اب بینی
rheum	اب بینی
closed routine	روال بسته
closed variation	واریاسیون بسته
coagulum	خون بسته
coil of rope	بسته طناب
congealable	بسته شدنی
packer	بسته بند
packers	بسته بند
finite universe	جهان بسته
closed universe	جهان بسته
closed system	نظام بسته
closed system	سیستم بسته
dumber	زبان بسته
closed system	سازگان بسته
closed traverse	پیمایش بسته
closed subroutine	زیرروال بسته
closed society	جامعه بسته
cruor	خون بسته
cover	بسته بندی
coverings	بسته بندی
draft	بسته کالا
drafted	بسته کالا
drafts	بسته کالا
homogamy	زناشویی بسته
post	بسته پستی
investment castings	ریخته گی بسته
post-	بسته پستی
posted	بسته پستی
grume	خون بسته
survival pack	بسته نجات
gelidity	بسته شدگی
covers	بسته بندی
disk pack	گرده بسته
disk pack	بسته دیسک
disk pack	گروه بسته
dunnage	بسته بندی
assumed	بخود بسته
flat pack	بسته مسطح
food packet	بسته غذایی
internal drainage	ابریز بسته
vans	کامیون سر بسته
aleatory	بسته به بخت
young ice	یخ تازه بسته
application package	بسته کاربردی
as the case may be	بسته بمورد
close-fisted <adj.>	دست بسته
shook	بسته کردن
blind fold	با چشم بسته
blocked opening	درگاه بسته
van	کامیون سر بسته
dumb	زبان بسته
package tour	گشت بسته ای
package holiday	گشت بسته ای
all-expense tour	گشت بسته ای
manacled <adj.>	دست بسته
tied up <adj.>	دست بسته
dumbest	زبان بسته
unopened	بسته - بازنشده
bound charge	بار بسته
bound electron	الکترون بسته
closed group	گروه بسته
closed loop	حلقه بسته
packing	بسته بندی
closed mind	ذهن بسته
closed game	بازی بسته
closed fist	مشت بسته
box trail	سهم بسته
case numbers	شماره بسته ها
tongue tied	زبان بسته
to shut down	بسته شدن
close column	ستون بسته
closed area	منطقه بسته
closed economy	اقتصاد بسته
closed file	ستون بسته
closed file	فایل بسته
closed network	شبکه بسته
shut in personality	شخصیت بسته
closed shops	سیستم بسته
shut down	بسته شدن
barricaded <adj.> <past-p.>	بسته شده
blindfold	چشم بسته
shutt down	بسته شدن
package	بسته بندی
mare clausum	دریای بسته
closed <adj.> <past-p.>	بسته شده
blindfolding	چشم بسته
blindfolded	چشم بسته
parcel post	بسته پستی
blocked <adj.> <past-p.>	بسته شده
barred <adj.> <past-p.>	بسته شده
closed circuits	مدار بسته
closed circuit	مدار بسته
closures	بسته شدن
closure	بسته شدن
clogging	بسته شدن
occlusion	بسته شدگی
on the rope	بهم بسته
kits	بسته لوازم
set in	بسته شدن
pack	بسته کردن
dogs	دفاع بسته
dogging	دفاع بسته
armfuls	یک بغل یک بسته
armful	یک بغل یک بسته
dog	دفاع بسته
kit	بسته لوازم

correlated spectroscopy

طیف بینی هم بسته