Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 77 (5 milliseconds)
English	Persian
visionless	عاری از تطور والهام
Other Matches
transformism	نظریه تطور
transformational theory	نظریه تطور
irrationlism	اصول عقایدکسانی که رسیدن به مرحله یقین را از طریق اشراق والهام ممکن می دانستند
baring	عاری
barren <adj.>	عاری
barer	عاری
fogless	عاری از مه
bare of	عاری از
bankrupt of	عاری از
naked of	عاری از
barest	عاری
bares	عاری
devoid	عاری
bare	عاری
bared	عاری
naked <adj.>	عاری
void	عاری
heartless	عاری ازاحساسات
blate	عاری ازاحساسات
devest	عاری کردن
emotionless	عاری از احساسات
fanciless	عاری ازوهم
fanciless	عاری ازتصور
fancy free	عاری از خیال
truistic	عاری از لطف
airless	عاری از هوا
riteless	عاری از تشریفات
ungraceful	عاری از متانت
truthless	عاری از حقیقت
unblushing	عاری از شرم
unexpressive	عاری ازمعنی
lifeless	عاری از زندگی
unconscious	عاری ازهوش
irresponsible	عاری از حس مسئولیت
unbiased	عاری ازتعصب
sketchy	عاری ازجزئیات
sketchily	عاری ازجزئیات
unconsciously	عاری ازهوش
denude	عاری ساختن
sketchiest	عاری ازجزئیات
denuded	عاری ساختن
denudes	عاری ساختن
denuding	عاری ساختن
sketchier	عاری ازجزئیات
void	بلاتصدی عاری از
prosily	بطور عاری از لطافت
resistless	عاری از نیروی مقاومت
selfless	عاری از نفس پرستی
unmistakable	عاری از سوء تفاهم
uninspired	عاری از تازگی و لطف
dreamless	عاری از خواب دیدن
prosaically	بطور عاری ازلطافت
platitudinarian	عاری از لطف ومزه
unbias	بیغرض عاری ازتعصب
disbranch	عاری ازشاخه کردن
freedom from defect	عاری بودن ازعیب
fancy free	بی علاقه عاری از عشق
useless	عاری از فایده باطله
sexless	عاری از جذبه یا میل جنسی
vacuity	تهی گری عاری بودن
dismantling	عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
abstract	جوهرگرفتن از عاری از کیفیات واقعی
abstracting	جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
abstracts	جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
dismantles	عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
dismantle	عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
dismantled	عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
prosish	کسل کننده عاری از لطافت
poker face	دارای قیافهی عاری از بیان
hardball	فعالیت سخت و عاری از ملاحظه و مروت
of no scruples	عاری ازدقت زیاد دراداب ومانندان
abio	کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
divested	محروم کردن عاری کردن
divest	محروم کردن عاری کردن
divesting	محروم کردن عاری کردن
divests	محروم کردن عاری کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com