Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (12 milliseconds)
English	Persian
head	عازم شدن سرپل گرفتن
Other Matches
airhead operations	عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
initial point	نقطه سرپل هوایی
head	سرپل توالت ناو
layig up position	موضع یا اسکله مخصوص تهیه سرپل ساحلی
laying up	تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
he set out for the village	عازم ده شد
goer	عازم
westbound	عازم
leave	عازم شدن
set out	عازم شدن
destined	عازم براه
skiddoo	عازم شدن
going	رایج عازم
pull-outs	عازم شدن
pull-out	عازم شدن
pull out	عازم شدن
off	عازم بسوی
off	مقابل عازم
northbound	عازم شمال
leaving	عازم شدن
leadoff	عازم شدن
skidoo	عازم شدن
southbound	عازم جنوب
stouten	عازم شدن
embarks	عازم شدن
embarking	عازم شدن
embarked	عازم شدن
embark	عازم شدن
to set out	عازم شدن [گردش]
vamoose	بسرعت عازم شدن
start on the journey	عازم سفر شدن
earth-bound	عازم کرهی زمین
to head off	عازم شدن [گردش]
to start on a journey	عازم سفری شدن
ocean bound	عازم دریا یااقیانوس
bound	عازم رفتن مهیا
put out	از ساحل عازم شدن
outstand	عازم دریا شدن
we left for paris	عازم پاریس شدیم
puts	تعبیرکردن عازم کاری شدن
putting	تعبیرکردن عازم کاری شدن
put	تعبیرکردن عازم کاری شدن
out bound	عازم بیرون رفتن از بندر
outbound	عازم ناحیه دور دست
mog	عازم شدن دزدانه رفتن
homecoming	عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
homecomings	عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
outward bound	عازم بیرون روانه بیرون
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
takes	گرفتن
overtakes	گرفتن
take	گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
raclaim	پس گرفتن
overtake	گرفتن
to break in	گرفتن
resume	از سر گرفتن
tithes	ده یک گرفتن از
cease	گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
ceased	گرفتن
ceasing	گرفتن
seize	گرفتن
ceases	گرفتن
obturate	گرفتن
retrieve	پس گرفتن
seized	گرفتن
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
to get used to	خو گرفتن [به]
retreats	پس گرفتن
retreated	پس گرفتن
retreat	پس گرفتن
abates	اب گرفتن از
break out	در گرفتن
pushing	گرفتن
abate	اب گرفتن از
abated	اب گرفتن از
seizes	گرفتن
retrieved	پس گرفتن
retrieves	پس گرفتن
blind	گرفتن
blinded	گرفتن
blinds	گرفتن
retreating	پس گرفتن
abating	اب گرفتن از
reclaim	پس گرفتن
to shut off	را گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
accustoms	خو گرفتن
accustoming	خو گرفتن
accustom	خو گرفتن
encumber	گرفتن
encumbered	گرفتن
encumbering	گرفتن
wive	زن گرفتن
renovate	از سر گرفتن
grabbed	گرفتن
fleas	کک گرفتن
grabbing	گرفتن
flea	کک گرفتن
grabs	گرفتن
renovating	از سر گرفتن
renovates	از سر گرفتن
renovated	از سر گرفتن
encumbers	گرفتن
to take a wife	زن گرفتن
reclaims	پس گرفتن
detract	گرفتن
detracted	گرفتن
detracting	گرفتن
detracts	گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
lute	گل گرفتن
situates	جا گرفتن
withdraws	پس گرفتن
unsay	پس گرفتن
tong	گرفتن
to whisk away or off	گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
to take up	گرفتن
lutes	گل گرفتن
situate	جا گرفتن
grab	گرفتن
to nestle oneself	جا گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
tithe	ده یک گرفتن از
to call back	پس گرفتن
capture	گرفتن
to catch a fly	بل گرفتن
captures	گرفتن
capturing	گرفتن
withdraw	پس گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
hold	گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
holds	گرفتن
acquiring	گرفتن
acquires	گرفتن
acquire	گرفتن
wed	گرفتن
accompany	دم گرفتن
To go bad and stink.	بو گرفتن
to get at	گرفتن
retaking	پس گرفتن
to hunt out	گرفتن
retakes	پس گرفتن
to lay a wager	گرفتن
retaken	پس گرفتن
retake	پس گرفتن
situating	جا گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
accompanies	دم گرفتن
accompanied	دم گرفتن
to catch on	گرفتن
puddles	گل گرفتن
puddle	گل گرفتن
to draw back	پس گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
catch	گرفتن
recapture	پس گرفتن
skimmed	گرفتن کف
corks	گرفتن
cork	گرفتن
skims	کف گرفتن از
skims	گرفتن کف
acclimatises	خو گرفتن
acclimatising	خو گرفتن
acclimatize	خو گرفتن
acclimatized	خو گرفتن
nail	گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن
catch on	گرفتن
acclimatizing	خو گرفتن
get	گرفتن
gets	گرفتن
despumate	کف گرفتن از
skimmed	کف گرفتن از
recaptures	پس گرفتن
false grip	گرفتن
recapturing	پس گرفتن
resumption	از سر گرفتن
recaptured	پس گرفتن
get at	گرفتن
disesteem	کم گرفتن
nails	گرفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com