Dictiornary-Farsi | عازم ناحیه دور دست | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
outbound	عازم ناحیه دور دست


Other Matches

blitter	عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany	گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
goer	عازم
he set out for the village	عازم ده شد
westbound	عازم
leadoff	عازم شدن
skidoo	عازم شدن
pull-outs	عازم شدن
northbound	عازم شمال
stouten	عازم شدن
leave	عازم شدن
leaving	عازم شدن
going	رایج عازم
embarked	عازم شدن
destined	عازم براه
pull-out	عازم شدن
skiddoo	عازم شدن
embark	عازم شدن
southbound	عازم جنوب
off	عازم بسوی
embarking	عازم شدن
embarks	عازم شدن
off	مقابل عازم
set out	عازم شدن
pull out	عازم شدن
to start on a journey	عازم سفری شدن
vamoose	بسرعت عازم شدن
we left for paris	عازم پاریس شدیم
ocean bound	عازم دریا یااقیانوس
outstand	عازم دریا شدن
put out	از ساحل عازم شدن
earth-bound	عازم کرهی زمین
to head off	عازم شدن [گردش]
to set out	عازم شدن [گردش]
start on the journey	عازم سفر شدن
bound	عازم رفتن مهیا
puts	تعبیرکردن عازم کاری شدن
head	عازم شدن سرپل گرفتن
mog	عازم شدن دزدانه رفتن
putting	تعبیرکردن عازم کاری شدن
out bound	عازم بیرون رفتن از بندر
put	تعبیرکردن عازم کاری شدن
homecomings	عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
homecoming	عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
districts	ناحیه
situs	ناحیه
demesne	ناحیه
output area	ناحیه
partitions	ناحیه
proclimax	ناحیه
reaching	ناحیه
ranges	ناحیه
ranged	ناحیه
range	ناحیه
sympatric	هم ناحیه
reach	ناحیه
reached	ناحیه
reaches	ناحیه
subregion	ناحیه
district	ناحیه
areas	ناحیه
realm	ناحیه
local <adj.>	ناحیه ای
region	ناحیه
zone	ناحیه
shires	ناحیه
regional <adj.>	ناحیه ای
area	ناحیه
wards	ناحیه
regions	ناحیه
partition	ناحیه
ward	ناحیه
zones	ناحیه
sector	ناحیه
realms	ناحیه
shire	ناحیه
sectors	ناحیه
range of adjustment	ناحیه تنظیم
regions	ناحیه فضا
boom swing	ناحیه لرزش
depletion area	ناحیه تخلیه
depletion zone	ناحیه تخلیه
depletion barrier	ناحیه تخلیه
dead space	ناحیه کور
broca's area	ناحیه بروکا
range of variation	ناحیه انحراف
range of variation	ناحیه تغییر
critical area	ناحیه بحرانی
commutation zone	ناحیه کموتاسیون
recording eara	ناحیه ضبط
critical region	ناحیه شاخص
common area	ناحیه مشترک
climatic region	ناحیه اقلیمی
buffer area	ناحیه میانگیر
critical region	ناحیه بحرانی
range of storke	ناحیه ضربه
residential area	ناحیه مسکونی
depletion layer	ناحیه تخلیه
radius of action	ناحیه رانندگی
slums	ناحیه فقیرنشین
oral zone	ناحیه دهانی
slum	ناحیه فقیرنشین
hypnogenic zone	ناحیه خواب زا
indifference zone	ناحیه خنثی
naval district	ناحیه دریایی
input area	ناحیه ورودی
intermediate zone	ناحیه ی میانی
motor area	ناحیه حرکتی
scan area	ناحیه پیمایش
measuring range	ناحیه ی سنجش
magnetic domain	ناحیه مغناطیسی
region	ناحیه فضا
heat affected zone	ناحیه پیوند
output area	ناحیه خروجی
pyramidal area	ناحیه هرمی
edge zone	ناحیه لبه
region	ناحیه عملیات
fixed area	ناحیه ثابت
forbidden zone	ناحیه ممنوع
frequency region	ناحیه فرکانس
geiger muller region o. plateau	ناحیه قطع
genital zone	ناحیه تناسلی
overflow area	ناحیه سرریز
region	ناحیه نظامی
gold field	ناحیه زرخیز
goldfield	ناحیه زرخیز
littoral	ناحیه ساحلی
territorialization	ایجاد ناحیه
zones	منطقه ناحیه
lumbar	ناحیه کمر
regionalism	ناحیه گرایی
zone of contact	ناحیه تماس
work area	ناحیه کاری
wernicke's area	ناحیه ورنیکه
zone	منطقه ناحیه
two phase region	ناحیه دو فازی
touch spot	ناحیه بساوشی
Sept	ناحیه محصو
terrain	زمین ناحیه
Equator	ناحیه استوایی
erogenous zones	ناحیه شهوتزا
erogenous zone	ناحیه شهوتزا
the abdominal region	ناحیه شکم
telephone area	ناحیه اتصال
suppressor area	ناحیه بازدارنده
storage area	ناحیه انبارش
active area	ناحیه فعال
area search	جستجوی ناحیه
sector commander	فرمانده ناحیه
district	ناحیه نظامی
audio range	ناحیه صوتی
regions	ناحیه نظامی
sector	خط کش ریاضی ناحیه
silva	ناحیه جنگلی
sectors	خط کش ریاضی ناحیه
sciatic	ناحیه چاربند
regions	ناحیه عملیات
baffle area	ناحیه کور
skid row	ناحیه پست
part	سهم ناحیه
soft spot	ناحیه نشست
districts	ناحیه نظامی
arid area	ناحیه خشک
outward bound	عازم بیرون روانه بیرون
naval district	ناحیه عملیات دریایی
zonule	منطقه یا ناحیه کوچک
motor perceptual region	ناحیه حرکتی- ادراکی
neck of the woods <idiom>	ناحیه یا قسمتی از کشور
tertiary projection area	ناحیه فرافکنی سوم
long wave range	ناحیه موج بلند
coagulation	تجمع مواد در یک ناحیه
sylva	درختان جنگلی یک ناحیه
space charge	ناحیه بار فضا
reverse flow regin	ناحیه جریان معکوس
shielding region	ناحیه حفافت کننده
regionalist	منطقهای ناحیه گرای
regionalistic	منطقهای ناحیه گرای
primary sensory area	ناحیه حسی نخستین
primary projection area	ناحیه فرافکنی نخستین
palatinate	ناحیه قلمرو کنت
pierian	وابسته به ناحیه پیریا
to level off	یکنواخت شدن [ناحیه ای]
poplitaeal	مربوط به ناحیه رکبی
popliteal	مربوط به ناحیه رکبی
to level off	مسطح شدن [ناحیه ای]
rimland	حومه ناحیه مرکزی
breadbasket	معده ناحیه حاصلخیز
climate	ناحیه اوضاع جوی
high frequency range	ناحیه ی فرکانس بالا
heating zone	منطقه یا ناحیه حرارتی
crygenic region	ناحیه انجماد سنجی
climates	ناحیه اوضاع جوی
geiger muller region o. plateau	ناحیه گایگر مولر
papa	پاپ کشیش ناحیه
papas	پاپ کشیش ناحیه
forbidden energy zone	ناحیه انرژی ممنوع
fingerprint region	ناحیه اثر انگشتی
coal field	ناحیه زغال خیز
drilling range	ناحیه مته کاری
executive area	ناحیه هماهنگ ساز