Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
factorization
عامل بندی
Other Matches
cyanogen agent
عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character
حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator
محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
capital intensive goods
کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shells
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
blood agent
عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
piggybacks
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
class a agent officer
افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
piggyback
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
EXE file
در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
evaluation rating
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
MS DOS
سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
word warp
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
ratings
طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification
طبقه بندی
[درجه بندی]
فرش
rating
طبقه بندی کردن درجه بندی
telescopic
دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
lineaments
طرح بندی صورت بندی
classifications
طبقه بندی رده بندی
wording
جمله بندی کلمه بندی
laggin
اب بندی کردن اب بندی ناوها
classification
طبقه بندی رده بندی
lineament
طرح بندی صورت بندی
downgrading
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
regrade
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgrades
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
gift wrap
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
declassification
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
line astern
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
security classification
طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
transparently
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparent
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
group
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
insulation testing apparatus
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
unitized load
بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
operatives
عامل
coagent
هم عامل
agents
عامل
propellant
عامل
operator
عامل
operators
عامل
factor
عامل
action
عامل
factors
عامل
operative
عامل
assignee
عامل
principal
عامل
principals
عامل
agency
عامل
v factor
عامل وی
agencies
عامل
parameter
عامل
parameters
عامل
agent
عامل
procurator
عامل
operating
عامل
operant
عامل
acting
عامل
attorney
عامل
propellants
عامل
propellent
عامل
procurators
عامل
device
عامل
active
عامل
devices
عامل
actions
عامل
agent representative
عامل
element
عامل
elements
عامل
doer
عامل
attorneys
عامل
doers
عامل
functionery
عامل
factor of production
عامل تولید
limiting factor
عامل محدودکننده
extrinsic factor
عامل خارجی
distilled mustard
عامل خردلی
masking agent
عامل پوشاننده
executive agent
عامل اجرایی
dual agent
عامل دو جانبه
operating agency
شعبه عامل
operating handle
دستگیره عامل
operating system/
سیستم عامل دو
distractor
عامل حواسپرتی
factor of safety
عامل تامین
lacrimatory factor
عامل اشک زا
factor of safety
عامل اطمینان
leavens
عامل کارگر
firing device
عامل منفجرکننده
growth factor
عامل رشد
fixing agent
عامل تثبیت
foaming agent
عامل کف زای
general factor
عامل عمومی
galactogogue
عامل شیرزایاشیرافزا
fusing agent
عامل ذوب
factor
عامل مشترک
leavening
عامل کارگر
leaven
عامل کارگر
interleave factor
عامل جاگذاری
factors
عامل مشترک
insurance agent
عامل بیمه
factoring
عامل یابی
igniting agent
عامل احتراق
idle characters
کاراکترهای عامل
hypo
عامل محرک
factoring agent
عامل تنزیل
human factor
عامل انسانی
impelent
عامل محرک
oxidizing agent
عامل اکسیداسیون
safety factor
عامل تامین
managing director
مدیر عامل
noises
عامل مخل
noise
عامل مخل
common factor
عامل مشترک
managing directors
مدیر عامل
combination influence
عامل ترکیبی
developer agent
عامل فهور
reducer
عامل کم کننده
sense organ
عامل احساس
demasking agent
عامل عریانساز
sealant
عامل درزگیر
depressant
عامل پریشانی
releasing agent
عامل رهاکننده
cyanogen agent
عامل سیانید
self execuiting
عامل فی نفسه
mouthpiece
سخنگو عامل
mouthpieces
سخنگو عامل
reducing agent
عامل کاهنده
structure factor
عامل ساختار
pesticides
عامل ضد طاعون
disbursing officer
افسر عامل
precipitating factor
عامل اشکارساز
preventive
عامل جلوگیری
precipitant
عامل رسوب
characteristic action
عامل مشخصه
unique factor
عامل یگانه
parasiticide
عامل طفیلی کش
dispersing agent
عامل پاشنده
oxidizing agent
عامل اکسنده
chemical agent
عامل شیمیایی
psychochemical agent
عامل عصبی
pesticide
عامل ضد طاعون
OS
سیستم عامل
operating system
سیستم عامل
operating systems
سیستم عامل
pull device
عامل کششی
agent
واسطه عامل
agent
عامل اطلاعاتی
active defense
پدافند عامل
acid function
عامل اسیدی
potential
<adj.>
عامل بالقوه
accountable disbursing officer
افسر عامل
air entraining agent
عامل هوادهنده
absorbing agent
عامل جذب
biological agent
عامل میکربی
potential
عامل بالفعل
biological agent
عامل زیستی
aborticide
عامل سقط
executive
مدیر عامل
adhesion agent
عامل چسبندگی
active defense
دفاع عامل
active element
عنصر عامل
effective
عامل موثر
active material
مواد عامل
potential
عامل بالقوه
passives
غیر عامل
executives
مدیر عامل
addition agent
عامل افزودنی
blister agent
عامل تاول زا
blowing agent
عامل پف کننده
coefficients
عامل مشترک
be-all and end-all
عامل عمده
working fluid
سیال عامل
presses
عامل موثر
agents
واسطه عامل
prime movers
عامل محرک کل
prime mover
عامل محرک کل
bleaching agent
عامل رنگبر
absorbent
عامل جذب
acting company
شرکت عامل
agents
عامل اطلاعاتی
press
عامل موثر
passive
غیر عامل
reactor
عامل واکنش
anticrop agent
عامل ضد غلات
reactors
عامل واکنش
coefficient
عامل مشترک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com