English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
hemostat عامل بند اورنده جریان خون
Other Matches
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
cyanogen agent عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
leakage current جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
reserved character حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
bearer اورنده
bearers اورنده
actuator محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
sustainer تاب اورنده
acquirer بدست اورنده
provider بدست اورنده
providers بدست اورنده
grower عمل اورنده
gatherer گرد اورنده
aliquant باقی اورنده
compiler گرد اورنده
irritants به خشم اورنده
shaper بشکل در اورنده
regenarate از نو بوجود اورنده
colleotor جمع اورنده
resuscitator بهوش اورنده
securer بدست اورنده
growers عمل اورنده
collector گرد اورنده
collector فراهم اورنده
collectors گرد اورنده
irritant به خشم اورنده
catcher بدست اورنده
collectors فراهم اورنده
presager خبر اورنده
procurer بدست اورنده
processor عمل اورنده
irritants بخشم اورنده ازارنده
wrangler گرد اورنده احشام
curing compound مایه عمل اورنده
irritant بخشم اورنده ازارنده
self tightening برنفس خویش فشاروارد اورنده
producer عمل اورنده سازنده باراورنده
snoopy بعمل اورنده تحقیقات محرمانه
producers عمل اورنده سازنده باراورنده
capital intensive goods کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shell نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shells نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
resumptive ادامه دهنده دوباره بدست اورنده
reviver تجدید حیات کننده بهوش اورنده
cancelled cheque چکی که وجه ان را بانک به اورنده چک پرداخته است
piggybacks سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
blood agent عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
class a agent officer افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
piggyback سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
flow سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flows سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
current جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverts جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
ampere واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
EXE file در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
induction current جریان القاء شده جریان تحریک
constant current جریان مستقیم جریان ثابت باطری
counter current جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
MS DOS سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
parasitic current جریان نشتی جریان خارجی
current flow سیلان جریان فلوی جریان
current compensation کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
three phase current جریان سه فاز جریان دوار
gresham's law پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
vortex ring state حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
d.c. transformer ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
alternator ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternators ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
electromagnetism پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
isotach خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
heavy current engineering مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
attorney عامل
attorneys عامل
v factor عامل وی
operatives عامل
functionery عامل
operative عامل
operating عامل
agent representative عامل
agencies عامل
device عامل
devices عامل
factors عامل
factor عامل
acting عامل
agency عامل
assignee عامل
actions عامل
principals عامل
parameter عامل
parameters عامل
agent عامل
active عامل
principal عامل
element عامل
elements عامل
propellent عامل
procurators عامل
procurator عامل
doers عامل
doer عامل
operant عامل
agents عامل
action عامل
coagent هم عامل
operators عامل
operator عامل
propellants عامل
propellant عامل
operating systems سیستم عامل
passive غیر عامل
safety factor عامل تامین
factor عامل مشترک
OS سیستم عامل
reactors عامل واکنش
passives غیر عامل
operating system سیستم عامل
masking agent عامل پوشاننده
noise عامل مخل
limiting factor عامل محدودکننده
pesticide عامل ضد طاعون
precipitant عامل رسوب
precipitating factor عامل اشکارساز
parasiticide عامل طفیلی کش
oxidizing agent عامل اکسنده
oxidizing agent عامل اکسیداسیون
pesticides عامل ضد طاعون
operating system/ سیستم عامل دو
psychochemical agent عامل عصبی
pull device عامل کششی
operating handle دستگیره عامل
operating agency شعبه عامل
agent واسطه عامل
self execuiting عامل فی نفسه
agent عامل اطلاعاتی
insurance agent عامل بیمه
agents عامل اطلاعاتی
interleave factor عامل جاگذاری
prime movers عامل محرک کل
reducer عامل کم کننده
prime mover عامل محرک کل
reducing agent عامل کاهنده
sense organ عامل احساس
agents واسطه عامل
preventive عامل جلوگیری
sealant عامل درزگیر
mouthpiece سخنگو عامل
managing directors مدیر عامل
managing director مدیر عامل
noises عامل مخل
leaven عامل کارگر
leavening عامل کارگر
factors عامل مشترک
releasing agent عامل رهاکننده
leavens عامل کارگر
mouthpieces سخنگو عامل
lacrimatory factor عامل اشک زا
igniting agent عامل احتراق
extrinsic factor عامل خارجی
growth factor عامل رشد
general factor عامل عمومی
biological agent عامل میکربی
biological agent عامل زیستی
galactogogue عامل شیرزایاشیرافزا
bleaching agent عامل رنگبر
factor of production عامل تولید
unique factor عامل یگانه
executive agent عامل اجرایی
idle characters کاراکترهای عامل
presses عامل موثر
hypo عامل محرک
absorbent عامل جذب
potential <adj.> عامل بالقوه
anticrop agent عامل ضد غلات
factor of safety عامل تامین
fusing agent عامل ذوب
factoring agent عامل تنزیل
factorization عامل بندی
foaming agent عامل کف زای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com