Dictiornary-Farsi | عامل کمپلکس دهنده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
complexing agent	عامل کمپلکس دهنده
sequestering agent	عامل کمپلکس دهنده


Other Matches

complexing agent	عامل کمپلکس کننده
precipating agent	عامل رسوب دهنده
discriminating circuit	مدارتشخیص دهنده انرژیهای عامل انفجار
depressant	دژم ساز عامل کاهش دهنده فعالیت بدنی
complex	کمپلکس
complexes	کمپلکس
planar complex	کمپلکس مسطح
inert complex	کمپلکس بی اثر
coordinated complex	کمپلکس کوئوردینانسی
intermediate complex	کمپلکس واسطه
sigma complex	کمپلکس سیگما
labile complex	کمپلکس تغییرپذیر
resilience	درجه مقاومت فرش در برابر سایش [این عامل نشان دهنده مقاومت فرش بر اثر رفت و آمد و مستهلک شدن آن است.]
activated complex	کمپلکس فعال شده
spin paired complex	کمپلکس اسپین زوج شده
cyanogen agent	عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character	حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator	محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
cracking	وارد کردن گرما و معمولافشار برای شکستن هیدروکربنهای کمپلکس گاه درحضور کاتالیزور
capital intensive goods	کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand	تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shells	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
trimmer	زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
blood agent	عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
piggyback	سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
class a agent officer	افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
piggybacks	سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
EXE file	در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
conglutinative	التیام دهنده جوش دهنده
catalyst	تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitor	نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitors	نمایش دهنده ارائه دهنده
bailor	امانت دهنده کفیل دهنده
catalysts	تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailer	امانت دهنده کفیل دهنده
extender	توسعه دهنده ادامه دهنده
exhibiter	نمایش دهنده ارائه دهنده
MS DOS	سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
indicator	نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
altitude azimuth	عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
factor	عامل
operatives	عامل
operative	عامل
agencies	عامل
agency	عامل
factors	عامل
agents	عامل
parameter	عامل
principals	عامل
principal	عامل
propellant	عامل
parameters	عامل
agent	عامل
propellants	عامل
operant	عامل
elements	عامل
propellent	عامل
operating	عامل
doer	عامل
operators	عامل
operator	عامل
acting	عامل
device	عامل
devices	عامل
attorneys	عامل
attorney	عامل
functionery	عامل
element	عامل
actions	عامل
action	عامل
procurators	عامل
procurator	عامل
doers	عامل
agent representative	عامل
active	عامل
coagent	هم عامل
assignee	عامل
v factor	عامل وی
depressant	عامل پریشانی
operating system	سیستم عامل
pesticide	عامل ضد طاعون
galactogogue	عامل شیرزایاشیرافزا
executives	مدیر عامل
fusing agent	عامل ذوب
executive	مدیر عامل
releasing agent	عامل رهاکننده
disbursing officer	افسر عامل
developer agent	عامل فهور
operating systems	سیستم عامل
prime mover	عامل محرک کل
prime movers	عامل محرک کل
absorbing agent	عامل جذب
operating handle	دستگیره عامل
operating agency	شعبه عامل
reactors	عامل واکنش
general factor	عامل عمومی
self execuiting	عامل فی نفسه
coefficient	عامل مشترک
sealant	عامل درزگیر
coefficients	عامل مشترک
reactor	عامل واکنش
accountable disbursing officer	افسر عامل
anticrop agent	عامل ضد غلات
safety factor	عامل تامین
sense organ	عامل احساس
potential	عامل بالفعل
potential	عامل بالقوه
executive agent	عامل اجرایی
aborticide	عامل سقط
reducing agent	عامل کاهنده
psychochemical agent	عامل عصبی
dual agent	عامل دو جانبه
factorization	عامل بندی
parasiticide	عامل طفیلی کش
mouthpieces	سخنگو عامل
mouthpiece	سخنگو عامل
extrinsic factor	عامل خارجی
foaming agent	عامل کف زای
factor of production	عامل تولید
factor of safety	عامل تامین
factor of safety	عامل اطمینان
fixing agent	عامل تثبیت
precipitating factor	عامل اشکارساز
precipitant	عامل رسوب
firing device	عامل منفجرکننده
factoring	عامل یابی
pull device	عامل کششی
distractor	عامل حواسپرتی
reducer	عامل کم کننده
noise	عامل مخل
noises	عامل مخل
dispersing agent	عامل پاشنده
managing directors	مدیر عامل
managing director	مدیر عامل
operating system/	سیستم عامل دو
oxidizing agent	عامل اکسیداسیون
distilled mustard	عامل خردلی
oxidizing agent	عامل اکسنده
factoring agent	عامل تنزیل
biological agent	عامل میکربی
structure factor	عامل ساختار
absorbent	عامل جذب
active material	مواد عامل
passive	غیر عامل
active element	عنصر عامل
passives	غیر عامل
lacrimatory factor	عامل اشک زا
active defense	دفاع عامل
impelent	عامل محرک
factor	عامل مشترک
igniting agent	عامل احتراق
active defense	پدافند عامل
chemical agent	عامل شیمیایی
working fluid	سیال عامل
acting company	شرکت عامل
preventive	عامل جلوگیری
effective	عامل موثر
agents	واسطه عامل
press	عامل موثر
presses	عامل موثر
combination influence	عامل ترکیبی
common factor	عامل مشترک
air entraining agent	عامل هوادهنده
agent	عامل اطلاعاتی
adhesion agent	عامل چسبندگی
agent	واسطه عامل
agents	عامل اطلاعاتی
unique factor	عامل یگانه
addition agent	عامل افزودنی
insurance agent	عامل بیمه
potential <adj.>	عامل بالقوه
interleave factor	عامل جاگذاری
leavens	عامل کارگر
characteristic action	عامل مشخصه
leavening	عامل کارگر
growth factor	عامل رشد
idle characters	کاراکترهای عامل
hypo	عامل محرک
blowing agent	عامل پف کننده
bleaching agent	عامل رنگبر
OS	سیستم عامل
biological agent	عامل زیستی
pesticides	عامل ضد طاعون
masking agent	عامل پوشاننده
cyanogen agent	عامل سیانید
acid function	عامل اسیدی
human factor	عامل انسانی
blister agent	عامل تاول زا
leaven	عامل کارگر
be-all and end-all	عامل عمده
limiting factor	عامل محدودکننده
demasking agent	عامل عریانساز
factors	عامل مشترک
forwarding agent	عامل حمل و نقل
forwarder	عامل حمل و نقل
attributes	در برخی سیستم عامل ها
double agent	عامل اطلاعاتی دو جانبه
determinants	عامل تعیین کننده