English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 243 (19 milliseconds)
English Persian
reducer عامل کم کننده
Search result with all words
oases یک سیستم عامل چند استفاده کننده که در چندین سیستم ریزکامپیوتر استفاده می گردد
oasis یک سیستم عامل چند استفاده کننده که در چندین سیستم ریزکامپیوتر استفاده می گردد
determinant عامل تعیین کننده
determinants عامل تعیین کننده
preventive عامل ممانعت جلوگیری کننده
emulsifier عامل امولسیون کننده
emulsifiers عامل امولسیون کننده
acetylating agent عامل استیل دار کننده
acetylizing agent عامل استیل دار کننده
acylating agent عامل اسیل دار کننده
alkylating agent عامل اکلیل دار کننده
alkylation agent عامل الکیل دار کننده
blood agent عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
blowing agent عامل پف کننده
chlorinating agent عامل کلردار کننده
choking agent عامل خفه کننده
com file در سیستم عاملهای PC مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان کننده این است که فایل حاوی کد ماشین است به صورت دودویی وتوسط سیستم عامل قابل اجراست
complexing agent عامل کمپلکس کننده
confusion agent عامل گیج کننده
cooling agent عامل سرد کننده
counter agent عامل خنثی کننده
cyanogen agent عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
degreasing agent عامل پاک کننده روغن
destabilizer عامل بی ثبات کننده
destructor منفجر کننده عامل انفجاری
detonating agent عامل منفجر کننده
disperser عامل امولسیون کننده
emulsifor عامل امولسیون کننده
emulsifying agent عامل امولسیون کننده
disk operating system کنترل کننده دیسک خوان سیستم عامل دیسک
fluorinating agent عامل فلوئوردار کننده
incapacitating agent عامل بیهوش کننده
limiting factor عامل محدود کننده
liquefacient عامل موجب ترشح ترشح کننده
reductant عامل احیا کننده
resolving agent عامل تفکیک کننده
sequestering agent عامل منزوی کننده
sysgen فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
thickening agent عامل غلیظ کننده
wetting agent عامل خیس کننده
bargaining chip عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب
bargaining chips عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب
Other Matches
reserved character حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
capital intensive goods کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shells نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
class a agent officer افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
piggyback سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
piggybacks سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
EXE file در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
MS DOS سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
factor عامل
agent representative عامل
propellent عامل
principals عامل
operatives عامل
functionery عامل
agencies عامل
principal عامل
agency عامل
agent عامل
attorneys عامل
attorney عامل
parameters عامل
factors عامل
parameter عامل
propellant عامل
operators عامل
active عامل
propellants عامل
operating عامل
operant عامل
v factor عامل وی
operative عامل
devices عامل
doer عامل
operator عامل
device عامل
assignee عامل
procurators عامل
coagent هم عامل
procurator عامل
acting عامل
doers عامل
action عامل
element عامل
agents عامل
elements عامل
actions عامل
operating system سیستم عامل
OS سیستم عامل
operating systems سیستم عامل
be-all and end-all عامل عمده
galactogogue عامل شیرزایاشیرافزا
mouthpieces سخنگو عامل
factor عامل مشترک
releasing agent عامل رهاکننده
dispersing agent عامل پاشنده
disbursing officer افسر عامل
self execuiting عامل فی نفسه
factors عامل مشترک
dual agent عامل دو جانبه
managing director مدیر عامل
depressant عامل پریشانی
absorbing agent عامل جذب
aborticide عامل سقط
prime movers عامل محرک کل
prime mover عامل محرک کل
biological agent عامل زیستی
characteristic action عامل مشخصه
managing directors مدیر عامل
passive غیر عامل
developer agent عامل فهور
parasiticide عامل طفیلی کش
fusing agent عامل ذوب
oxidizing agent عامل اکسیداسیون
passives غیر عامل
demasking agent عامل عریانساز
biological agent عامل میکربی
cyanogen agent عامل سیانید
precipitant عامل رسوب
pesticide عامل ضد طاعون
factor of production عامل تولید
factor of safety عامل تامین
factor of safety عامل اطمینان
factoring عامل یابی
factoring agent عامل تنزیل
factorization عامل بندی
active material مواد عامل
pesticides عامل ضد طاعون
active element عنصر عامل
extrinsic factor عامل خارجی
addition agent عامل افزودنی
adhesion agent عامل چسبندگی
structure factor عامل ساختار
safety factor عامل تامین
sealant عامل درزگیر
air entraining agent عامل هوادهنده
precipitating factor عامل اشکارساز
reducing agent عامل کاهنده
executive agent عامل اجرایی
anticrop agent عامل ضد غلات
working fluid سیال عامل
active defense دفاع عامل
active defense پدافند عامل
masking agent عامل پوشاننده
distilled mustard عامل خردلی
reactors عامل واکنش
reactor عامل واکنش
operating agency شعبه عامل
operating handle دستگیره عامل
foaming agent عامل کف زای
noise عامل مخل
noises عامل مخل
operating system/ سیستم عامل دو
leavens عامل کارگر
leavening عامل کارگر
sense organ عامل احساس
acting company شرکت عامل
acid function عامل اسیدی
blister agent عامل تاول زا
bleaching agent عامل رنگبر
accountable disbursing officer افسر عامل
distractor عامل حواسپرتی
firing device عامل منفجرکننده
leaven عامل کارگر
fixing agent عامل تثبیت
mouthpiece سخنگو عامل
chemical agent عامل شیمیایی
agent واسطه عامل
agents واسطه عامل
effective عامل موثر
press عامل موثر
presses عامل موثر
unique factor عامل یگانه
idle characters کاراکترهای عامل
absorbent عامل جذب
potential <adj.> عامل بالقوه
combination influence عامل ترکیبی
interleave factor عامل جاگذاری
limiting factor عامل محدودکننده
human factor عامل انسانی
oxidizing agent عامل اکسنده
executives مدیر عامل
agents عامل اطلاعاتی
lacrimatory factor عامل اشک زا
preventive عامل جلوگیری
potential عامل بالفعل
growth factor عامل رشد
general factor عامل عمومی
common factor عامل مشترک
executive مدیر عامل
potential عامل بالقوه
hypo عامل محرک
pull device عامل کششی
agent عامل اطلاعاتی
psychochemical agent عامل عصبی
impelent عامل محرک
coefficients عامل مشترک
coefficient عامل مشترک
insurance agent عامل بیمه
igniting agent عامل احتراق
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
president of the board [ American E] مدیر عامل [شرکت]
sector interleave factor عامل جاگذاری قطاع
working lead fluid سیال متحرک یا عامل
pressure device عامل فشاری مین
smoke agent عامل شیمیایی دودانگیز
factorial وابسته به عامل یاکارخانه
agent officer افسر عامل پرداخت
second order factor عامل مرتبه دوم
adscititious مشتق از عامل خارجی
to turn the scales عامل شاخص بودن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com