Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (12 milliseconds)
English	Persian
to take example	عبرت گرفتن
Other Matches
ensample	عبرت
warning	عبرت
byword	عبرت
bywords	عبرت
warnings	عبرت
to become a proverb	عبرت شدن
as warning to	برای عبرت
gazing stock	مایه عبرت
examples	سرمشق عبرت
example	سرمشق عبرت
instructiveness	دربرداشتن درس و عبرت
as a warning to others	برای عبرت دیگران
instructively	بطور عبرت امیز
this was a lesson for him	این برای او عبرت شد
pragmatically	بطور علمی یا عبرت اموز فضولانه
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
lay to heart	به دل گرفتن
abated	اب گرفتن از
abate	اب گرفتن از
take	گرفتن
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
abates	اب گرفتن از
retakes	پس گرفتن
retreats	پس گرفتن
retreating	پس گرفتن
retaking	پس گرفتن
retreat	پس گرفتن
retreated	پس گرفتن
abating	اب گرفتن از
pushing	گرفتن
takes	گرفتن
acclimatized	خو گرفتن
acclimatize	خو گرفتن
resumed	از سر گرفتن
acclimatising	خو گرفتن
acclimatises	خو گرفتن
resuming	از سر گرفتن
get at	گرفتن
fleas	کک گرفتن
flea	کک گرفتن
false grip	گرفتن
resume	از سر گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن
acclimatizing	خو گرفتن
infold	در بر گرفتن
retaken	پس گرفتن
overtake	گرفتن
indwell	جا گرفتن
inclasp	در بر گرفتن
retake	پس گرفتن
getting	گرفتن
gets	گرفتن
get	گرفتن
to get at	گرفتن
holds	گرفتن
acquires	گرفتن
acquiring	گرفتن
to call back	پس گرفتن
tithe	ده یک گرفتن از
tithes	ده یک گرفتن از
capture	گرفتن
to catch a fly	بل گرفتن
captures	گرفتن
capturing	گرفتن
overtakes	گرفتن
overtaken	گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
raclaim	پس گرفتن
acquire	گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
hold	گرفتن
wed	گرفتن
accompany	دم گرفتن
accompanies	دم گرفتن
accompanied	دم گرفتن
catch	گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
puddles	گل گرفتن
puddle	گل گرفتن
to break in	گرفتن
cease	گرفتن
ceased	گرفتن
retrieved	پس گرفتن
retrieves	پس گرفتن
obturate	گرفتن
To go bad and stink.	بو گرفتن
to draw back	پس گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
blinds	گرفتن
blinded	گرفتن
blind	گرفتن
to get used to	خو گرفتن [به]
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
retrieve	پس گرفتن
break out	در گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
ceases	گرفتن
ceasing	گرفتن
seizes	گرفتن
seized	گرفتن
seize	گرفتن
to catch on	گرفتن
to hunt out	گرفتن
deglutinate	گرفتن
to whisk away or off	گرفتن
skimmed	گرفتن کف
skims	کف گرفتن از
grabbing	گرفتن
skims	گرفتن کف
grabs	گرفتن
lutes	گل گرفتن
lute	گل گرفتن
reclaims	پس گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
resumes	از سر گرفتن
skimmed	کف گرفتن از
skim	گرفتن کف
catch on	گرفتن
recapture	پس گرفتن
recaptured	پس گرفتن
recapturing	پس گرفتن
resumption	از سر گرفتن
unsay	پس گرفتن
tong	گرفتن
grab	گرفتن
skim	کف گرفتن از
grabbed	گرفتن
to shut off	را گرفتن
adeem	پس گرفتن
to take up	گرفتن
detract	گرفتن
to take a wife	زن گرفتن
situating	جا گرفتن
situates	جا گرفتن
situate	جا گرفتن
receives	گرفتن
receive	گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
detracted	گرفتن
detracts	گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
reclaim	پس گرفتن
recaptures	پس گرفتن
encumber	گرفتن
encumbered	گرفتن
encumbering	گرفتن
encumbers	گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
withdraw	پس گرفتن
withdraws	پس گرفتن
acclimatised	خو گرفتن
nail	گرفتن
devest	گرفتن
accustoming	خو گرفتن
corks	گرفتن
renovates	از سر گرفتن
wive	زن گرفتن
despumate	کف گرفتن از
cork	گرفتن
disesteem	کم گرفتن
accustom	خو گرفتن
nails	گرفتن
renovating	از سر گرفتن
to lay a wager	گرفتن
nailed	گرفتن
renovated	از سر گرفتن
accustoms	خو گرفتن
renovate	از سر گرفتن
to nestle oneself	جا گرفتن
detracting	گرفتن
differentiating	دیفرانسیل گرفتن
niggle	خرده گرفتن
originating	سرچشمه گرفتن
niggled	خرده گرفتن
dissembling	نادیده گرفتن
to lay siege to	گرد گرفتن
dissembles	نادیده گرفتن
dissembled	نادیده گرفتن
dissemble	نادیده گرفتن
accomplish	صورت گرفتن
accomplishes	صورت گرفتن
to make allowance	در نظر گرفتن
niggles	خرده گرفتن
differentiating	مشتق گرفتن
differentiates	دیفرانسیل گرفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com